این روزها احساس میکنم در مورد یک سری باور به خصوص به نتیجه رسیدهام. یکی اینکه اگر برای یکدیگر قصه تعریف نکنیم چیز زیادی از زندگی نخواهیم فهمید. این قصهها عیار و اعتباری دارند که آن را به نام صداقت میشناسیم. اینکه چقدر به واقعیت نزدیکاند. فکر میکنم دلیلش روشن است. قبل از رویارویی با پیشآمدها از تجربهی بودن در آن پیشآمدها باخبر باشیم تا واکنش بهتری نشان دهیم. قصههای دروغ ما را از اطلاعات حیاتی در مورد این تجربهها محروم میکنند و برای همین ارزشی کمتر از قصههای واقعی دارند. هرچند این مسئله در روابط انسانی و بیشتر فردی برای ما قابل فهم است، برای من ترجمهی لزوم وجود صداقت در اشکال گوناگون تولیدات فرهنگی است.
با تولد دوبارهی پرونده (که برای من فرصتی بود که دقیقا خلاف این مسیر حرکت کنم) میخواهم از داستان شخصی شکلگیری باور بالا استفاده کنم و نگاهم به سینما به عنوان پیشرفتهترین ماشین تجربه را از لای فیلمها با شما به اشتراک بگذارم. سینما و به طور ویژه مفهوم تصاویر متحرک در این روند برای من نقطهی آغاز خواهد بود. چون واقعیت این است که مفاهیم مورد نیاز تولید تصاویر متحرک مثل یک چراغ کمکی دنیای عظیم ذهنی ما را روشنتر میکنند. ممکن است بسیاری از چیزهایی که در موردشان حرف میزنم به نظر بدیهیاتی برسند که پیش از این بارها افرادی بهتر از بنده کمترین، دربارهشان نوشتهاند ولی احتمالا تعداد کمتری مسیر شخصی من را این شکلی طی کردهاند.
برخلاف هنرمندان تجسمی که خیلی راحت میتوانند مرز بین اثر هنری و کاربردی را به هم بریزند و ارزشهای زیباییشناسانه را با زندگی روزمره پیوند بزنند. کسانی که در سینما و هنرهای داستانی هستند در شرایطی خاص قرار دارند. بروروکراسی حکومتها صاحبان قدرت را وادار میکند برای اختصاص دادن بودجههای کلان مورد نیاز به تولیدات داستانی و نمایشی و کنترل بر پیامهای موجود در این آثار به درکی از چگونگی انتقال پیامها در فرآیند دریافت اثر هنری برسند. اما مقابله با سانسور و اعمال نظر (چون از نظرم آثار هنری بیارزش نتیجهی مستقیم آن هستند) و قانع کردن صاحبان سرمایه و قدرت برای سرمایهگذاری اصلیترین انگیزههای من برای شروع کنکاش در فرآیند دریافت تصاویر متحرک بودند. طبیعی است که مهندسی تجربهی تماشاگر به عنوان وظیفهی اصلی سینماگر نیاز به فهمیدن این فرآیند را برای من دوچندان میکرد.
نیاز به توجیهات علمی برای توجه ویژه به سینما و کم کردن فشار سانسور شدید روی آن، در کشور ما بیشتر از هرجا و زمان دیگری احساس میشود. نکته اینجاست که میتوان گفت سینما به عنوان پیشرفتهترین دستگاه تجربه به بلوغی همهجانبه رسیده و از روشهای زیادی برای شبیهسازی تجربه برای تماشاگر استفاده میکند. برای فهم این توجیهات باید از مفاهیم متنوعی بهره گرفت و من میخواهم در کنار کمک گرفتن از آنها تجربهی شخصی خودم از این دستگاه تجربه را هم بزنم. برایم دعا کنید.
امیدوارم نو شدن سال بخت روشنی برای همهمان بیاورد و نو شدن پرونده کره بودنش را بیشتر کند.