مگان بارک
دانشآموختهی فلسفه در دانشگاه اورگن[۱]
خلاصه:یوگا در جهان امروز بهعنوان فعالیتی شناخته میشود که بیش از هر ورزش دیگری علاوه بر جسم، ذهن را نیز پرورش میدهد. در این میان، از رابطهی میان یوگا و محیطزیست کمتر شنیدهایم. نزدیکی یوگا با طبیعتِ زمین نهتنها در شکل انجامدادن حرکات، بلکه در نامگذاری آنها نیز آشکار است؛ حرکاتی مثل درخت و قله، مانند نامشان همگی در راستای برقراری ارتباطی نزدیک با محیطزیست هستند. این ارتباط فراتر از درک سادهی طبیعت و تلاشیست برای تجربهی زندگیکردن بهجای هریک از عناصر طبیعت. در این متن، نویسنده سعی بر روشنکردنِ رابطهی گستردهای دارد که یوگا میان انسان و محیطزیست شکل میدهد. او با استفاده از نظریهی دموکراسی زمینِ واندانا شیوا، توضیح میدهد که چگونه رابطهی انسان با محیطزیست بهواسطهی انجام حرکات یوگا تغییر میکند.
در سراسر دنیا، افراد و جوامع بهشکل بیسابقهای درگیر محیط زندگیشان شدهاند. زنان در کشورهای موسوم به «درحال توسعه» برای تأمین آب آشامیدنی پاک بیش از هر زمان دیگری تلاش میکنند. آلودگیهای صنعتی و مکانهای دفن زباله که در قلب جوامع رنگینپوست قرار گرفتهاند، باعث افزایش درصد ابتلا به سرطان و بیماریهای گوناگون در این جوامع شدهاند. تأثیرات آب آلوده، ناامنی غذایی و مخاطراتی که از مشکلات زیستمحیطی نشئت میگیرند، حتی افراد متمول و متعلق به طبقات بالا و متوسط را نیز دچار کرده است. این واقعیتها و تجربیات جهانی، باوجود ظاهر متفاوتشان، از نظر شرایطی که بر همهی ما تحمیل میکنند، با یکدیگر مشابهاند. رابطهی ما با محیطزیست هرلحظه پرمخاطرهتر و متزلزلتر، و درنتیجه حیات، چه برای انسانها و چه برای سایر موجودات، نازلتر میشود. متأسفانه، برخی شدیدتر از دیگران با این شرایط در تماساند، بهویژه آندسته از کسانی که در فضای امن دنیای غرب زندگی نمیکنند. علیرغم تفاوتهای جغرافیایی، این حقیقت که ما بهعنوان یک جامعهی جهانی نیازمند چیزی هستیم که واندانا شیوا[۲]، فعال برجستهی محیطزیست، از آن به نام «دموکراسیِ زمین» یاد میکند، همچنان پابرجاست.
شیوا این فراخوان برای دموکراسی زمین را بهعنوان وسیلهای برای بازاندیشی دربارهی چگونگی تجربهی محیطزیست، و همینطور جنبشی نسبت به تجربهی متفاوت زمین مطرح میکند. در رابطه با یوگا، شیوا به دنبال توافقی میان انسانها و زمین است. او میگوید: «ما به یک جنبش جدید احتیاج داریم تا به ما اجازه دهد که از فرهنگ مسلط و فراگیر خشونت، تخریب و مرگ، به سمت فرهنگ عدم خشونت، صلح و زندگی خلاقانه حرکت کنیم.» نگرانی شیوا، مانند بسیاری از ما که دغدغهی محیطزیست داریم، نهتنها از وضعیت کنونی رفتار با زمین (در ابعاد بزرگ و کوچک) نیست، بلکه از این است که این فعالیتهای تخریبی مشکلاتی بنیادین را در رابطهی کنونی میان انسانها و محیطزیست نشان میدهند.. برای شیوا بیاهمیتشدن زمین نشاندهندهی این باور است که انسانها از محیطزیست جدا هستند، و این باور اجازه میهد که در رابطهی خود با زمین غلفت کنند. در نتیجه، ما به ساکنان متکبر زمین تبدیل شدهایم و ازاینرو، حتماً باید در چگونگیِ زندگیکردن در زمین بازنگری کنیم. روش شیوا براى درک دوبارهی رفتار، عملکرد و زندگى ما در زمین و محیط زیست، جنبش دموکراسى زمین است.
من بر این باورم که فراخوان شیوا برای دموکراسی زمین در شکلگیری تجربهی آیندهی ما حیاتیست؛ ما باید بسنجیم که چگونه میتوانیم در آینده، به روشی متفاوت زندگی کنیم. چگونه میتوانیم در دموکراسی زمین مشارکت کنیم؟ چگونه میتوانیم ارتباط خود با محیطزیست را درک کنیم؟ چگونه میتوانیم شخصاً در تغییر روش برخورد با زمین نقشی داشته باشیم؟ یکی از پاسخهای من به این پرسشها، یوگاست. برای من، یوگا یکی از شکلهای عملیِ دموکراسی زمین است، به همین دلیل، من یوگا را یک تمرین سیاسی، اخلاقی و «سبز» میدانم.
بسیاری از یوگیها فراخوانِ آگاهی دربارهی محیطزیست را با «سبز»تر کردن کارگاهها یا خرید محصولات سازگار با محیطزیست، پاسخ گفتهاند. اما از زاویهی دید من، یوگا بهواسطهی تمرینات بسیار، خواستار توجه ما به طبیعت و محیطزیست است؛ چه زمانی که روی مت قرار داریم و چه خارج از مت. یوگا بهواسطهی تمرین، تنفس، حرکت، مراقبه، درک و فروتنی، تمرینی برای دموکراسی زمین است. درحالیکه تمرینات یوگا بسیار متنوع است، در مرکز فلسفهی یوگا، اثبات یک رابطهی هماهنگ با طبیعت قرار دارد. رابطهای که خواستار ارتباط یوگیها با محیط اطرافشان است. مثلاً، پرانایاما[۳]، هنر تنفس دقیق در یوگا، از یوگیها میخواهد که برای متمرکز و سالم نگه داشتن ذهن و جسم، پرانا[۴] را تنفس کنند. پرانا، نیروی زندگیِ حیاتیِ زمین است. بدینترتیب، پرانایاما حرکت سودمندیست که رابطهی یوگی با زمین را مجسم میکند. چنین هدفی میتواند خارج از مت نیز دنبال شود. یک یوگی میتواند به نیت کمک به هوای پاکیزه و همینطور پرانای سالم، دوچرخهسواری کند. یا یک یوگی میتواند برای ایجاد و حفظ یک رابطهی سالم میان مدلهای زندگی، با خود و باقیِ موجودات زنده مهربان باشد.
در نهایت، این ارتباط میان یوگیها و محیطزیست معنادار و اخلاقیست، زیرا خواستار هوشیاری ما نسبت به خودمان، افکارمان و چگونگی حضورمان در دنیاست. به همین دلیل ادراک یوگا از رابطهی ما با طبیعت همراه شده است با نیاز مبرم برای یادگیری اینکه چگونه دوباره به محیطزیست متعهد شویم. من شخصاً از تمرینات یوگا آموختهام که میان چگونگی استفادهی یک فرد از فضا روی مت یوگا (یا هر مکان تمرین دیگری) و چگونگی تجربهی محیطزیست، پیوستگی وجود دارد. این استفادهی نو و اخلاقی از فضا که بهواسطهی یوگا رخ داده است میتواند وسیلهای برای درمانِ بحرانهای زیستمحیطیِ کنونی باشد.
من یک درخت هستم!
آشنایی من با آساناهای یوگا با سلام بر خورشید (سوریا ناماسکار[۵]) شروع شد که تمرینی کلی از توالی حرکتهاست. در این لحظه حرکتهای موردعلاقهی من کبرا (بهوجانگآسانا[۶]) و شتر (آسترآسانا[۷]) هستند. هفتهی پیش به حرکت قورباغه (بهکآسانا[۸]) علاقهمند شدم. وقتی یوگا را شروع کردم، از این واقعیت لذت میبردم که انجام حرکتها درحالیکه نیازمند انعطاف در ستون فقراتاند، قفسهی سینهام را نیز باز میکنند. اما درطول تمرینات، متوجه شدم که این حرکات همچنین، ذهن مرا نسبت به فضای اطرافم باز میکند. درک اینکه انجام یوگا روی مت، ذهن یوگی را به فضای اطرافش باز میکند، بینشی مهم نسبت به چگونگیِ زیستمحیطی بودن یوگا فراهم میکند.
سوریا ناماسکار یا سلام بر خورشید، یکی از رایجترین توالیِ حرکتها در یوگاست، هرچند ازلحاظ اخلاقی و فلسفی، یکی از جالبترین و منحصربهفردترین توالیها برای یک یوگیست. این حرکت بهطور خاص وسیلهایست برای یوگی که نور (خورشید) را با گشودگی بپذیرد که واسطهای برای تحقق خودآگاهی است. فلسفهی یوگا بیان میکند که نور نمادی از آگاهی و حضور است. بدینترتیب، بدون نور ما اصلاً وجود نخواهیم داشت. به همین دلیل، سلام بر خورشید تمرین واقعیِ هوشیاری و آگاهیست. علاوه بر این، در یوگا این نور از خورشید و نیروی زمین میآید و در سلام بر خورشید ما نور خورشید را میپذیریم، میشناسیم و دریافت میکنیم. ما برای بیدارکردن نور درونی خود نیز به همین شکل عمل میکنیم.
البته اغلب ما احتمالاً سلام بر خورشید را در فضای خانه، باشگاه یا سالن تمرین میکنیم. پس در واقع بهصورت غیرمستقیم از نور آفتاب بهرهمند میشویم. اما این بدان معنا نیست که ما نوری دریافت نمیکنیم؛ چراکه این تمرین بر رابطهی ما با خورشید متمرکز است: قفسهی سینهام را باز میکنم، به بالا خیره میشوم و دستانم را به بالای سرم میکشم تا به خورشید خوشآمد بگویم. نفس عمیقی میکشم تا هدیهی خورشید را دریافت کنم و تمام اینها را با قدرت، تعهد و ظرافت انجام میدهم. باید دستها، قفسهی سینه و نگاهم را به سمت خورشید هدایت کنم. در این مفهوم، عمل مرتبطکردن من با خورشید دارای اهمیت است. یک سوریا ناماسکارِ نیرومند و دلپذیر مستلزم تصمیم یک فرد و رابطهی مستحکم و شکلگرفتهی او با خورشید است. هنگامی که این اتفاق رخ دهد، من پذیرفته خواهم شد و نور و انرژی زمین را خواهم شناخت.
برای بهرهبردن از نوری که شخص در تمرینات یوگا ایجاد میکند، احتیاج به قلبی بزرگ است. این قلب بزرگ از انجام اوسترآسانا یا حرکت شتر به دست میآید. اوسترآسانا یک حرکت سختِ جسمی و روانیست. اولینبار که این تمرین را انجام دادم، حالت تهوع داشتم، اشک از چشمانم سرازیر شده بود و فکر میکردم که بهزودی بیهوش میشوم. اما این حرکت یکی از سودمندترین حرکتهای یوگاست: معده و روده را دچار کشش، بازوها و شانهها را قوی، ستون فقرات را منعطف و فشارخونِ بالا را تنظیم میکند. علاوه بر اینها، اوسترآسانا فایدهی دیگری نیز دارد: قلب را قوی و باز میکند. وقتی در این حرکت تبدیل به یک شتر میشوم، این شجاعت را بهدست میآورم که قلبم را در مقابل دنیا قرار دهم و وابستگی خود به محیطزیست را بشناسم. هرچند ما شانس انجام چنین چیزی را بهصورت روزانه و خارج از تمرینات یوگا نیز داریم؛ زمانی که مشغول سپریکردن مقدار زیادی از وقتمان برای محافظت از خود هستیم. مانند زمانیکه صرف ساختن مکان زندگی، پوشیدن لباس، خریدن بیمه و … میکنیم. این درحالیست که بهندرت به چراییِ انجام این امور میپردازیم؛ آیا واقعاً این لباسها و بیمهها هستند که به زندگی قوت میبخشند یا چیزی بسیار بنیادیتر در رابطه میان ما و زمین وجود دارد که باید از آن محافظت کنیم؟ در تبدیلشدن به یک شتر، رابطهی من با محیط اطرافم دگرگون میشود. در این وضعیت احساس میکنم که تنها نیستم: من به زمین متصل هستم!
این درک از رابطهی میان من و محیطزیست در حرکت درخت (ورکسآسانا[۹]) نیز اتفاق میافتد. حرکت درخت مستلزم کشیده، محکم و مغرور ایستادن است؛ درست مانند یک درختِ سالم. پاها تبدیل به تنهی درخت میشوند و دستها تبدیل به شاخهها. کمر ثابت است و چشمها از مدیتیشن، خیره هستند. با انجام این حرکت دارای قدرت و ثبات ذهنی و جسمی میشویم. از سوی دیگر، انجام این حرکت در دنیایی که با قطع درختان جنگل اداره میشود، یک حرکت اعتراضیِ قدرتمند است. حرکت درخت از یوگیها میخواهد تا به انرژی درخت احترام بگذارد. همچنین یوگیها خارج از مت نیز باید حامی درختها و تأمینکنندهی امنیت زندگی آنها باشند تا بتوانند انرژی آنها را روی مت بشناسند و دریافت کنند. بدینترتیب، ورکسآسانا ما را به سوی هوشیاری زیستمحیطی سوق میدهد.
البته میتوان این حرکتها را بدون نامگذاری انجام داد، درحالیکه فواید انجام آن یکسان باشد. اما یک یوگی واقعی رابطهی مهم میان نام یک حرکت و اهمیت و فواید آن را تشخیص میدهد. زمانی که حرکت قورباغه را انجام میدهم، به این معنا نیست که من یک قورباغهام، بلکه به این معناست که من فرض میکنم شکل قورباغه شدهام. من به نوبهی خود چشمانداز متفاوتی از جهان را میبینم. منِ قورباغه نسبت به منِ شتر متفاوت احساس میکند و این حس، تمرین تازهای برای «من» بودن است. از میان تمام حرکتهای یوگا، حرکتهای خرگوش، درخت، عقاب، گاو، سوسمار، گربه و کوه به یوگی قدرت، هوشیاریِ طبیعت و توجه به محیطزیست را اعطا میکنند. همانطور که از نام آن برمیآید، یوگا، به معنای «یگانگی»، پیوستن به یکدیگر است؛ پیوند من با طبیعت. این پیوند وسیلهایست برای متفاوتشدن.
آساناها: دموکراسی زمین در عمل
شیوا در کتاب دموکراسی زمین: عدالت، پایداری و صلح[۱۰]، ده اصل دموکراسی زمین را بیان میکند. هرچند سه اصل از این اصول بیشتر قابلبحثاند و در تمرین آساناهای یوگا به کار میآیند. دو اصل اینگونه بیان میشوند: «دموکراسی زمین مبتنی بر فرهنگهای زنده است» و «فرهنگهای زنده تقویتکنندهی زندگی هستند». برای شیوا «فرهنگهای زنده، ترویجدهندهی صلح و سازندهی فضای آزاد برای تمرین ادیان مختلف و پذیرش عقاید و نهادهای متفاوتاند». این بدان معناست که دموکراسی زمین «بر مبنای قائلشدن کرامت و احترام برای تمام زندگی، انسان و غیرانسان » است. به بیان دیگر، دموکراسی زمین اثبات زندگیست، احترام به زیستن و تعهد به ترویج زندگی و گوناگونی آن. در نهایت، این دو اصل در فعالیتها و دانشی که فرایند زندگی را اثبات و در سلامتی سیاره و زمین مشارکت کند، نتیجه میدهد.
یوگیها در لحظات بسیاری از آساناها با این نوع دانش هماهنگی دارند. برقراری ارتباط با زندگی سایر مخلوقات ـ قدرت، هوشیاری و وضعیت آنها در دنیا ـ برای هر یوگی وسیلهی کسب دانشی تازه است. زیرا آساناها بهمحض قرارگرفتن در وضعیت یک مخلوق دیگر، ما را از روشهای مرسوم زندگی دور میکنند؛ ایستادن مانند درخت، بینشی به ما میهد که در صف خرید در یک مغازه به آن دسترسی نداریم. اما مهمتر از این، اهمیت این دانش جدید نمایان میشود که از طریق چارچوب دموکراسی زمینِ شیوا درک شود. این چارچوب بهشکل بنیادینی در زندگی بنا شده است: چشمانداز تازهی پیشنهادشده در یک آسانا از ماهیت زندگی متفاوتی با من پدید میآید. ازاینرو، تازگیِ بهدستآمده از یک آسانا، فرایند زندگی را تازه و حفظ میکند.
اصل سوم که ارتباطی نزدیک با آساناهای یوگا دارد، اصل دهم از اصول دموکراسی زمین است: «گسترش صلح، توجه و مهربانی». برای شیوا این اصل، «به جای جداکردن مردم در چرخهی رقابت و درگیری، آنها را در چرخهی توجه، همکاری و مهربانی به یکدیگر پیوند میدهد». این اصل «مهربانی، درستی و پایداری را گسترش میدهد». این اصلِ ضدخشونت بیان میکند که همهی ما با یکدیگر در ارتباط هستیم؛ بهطوریکه هر یک از فعالیتهای ما میتواند به جنگ یا صلح منتهی شود. به این ترتیب باید نقشی فعال در تصمیمگیری چگونگیِ رفتار با یکدیگر و محیطزیست ایفا کنیم. این خرد بهطور مستقیم از تمرین آساناها به دست میآید؛ چون آساناها نگرش ما را دگرگون میکنند. این تمرینات به ما نشان میدهند که میتوانیم «احساس و تجربه» کنیم. به بیان سادهتر، فردی متفاوت با شخصیت کنونیمان باشیم. اگر شخصیت کنونی ما دارای منفیگرایی بنیادین است ـ مانند تخریب محیطزیست ـ تمرین آساناها راه را برای شناخت و تغییر این ویژگی شخصیتی باز میکند. این تمرینات میتواند مسبب تغییر ما از جنگ به صلح، و از تخریبگری به مسئولیتپذیری باشد.
فهم تمرینات آساناها در پرتو این دو اصلِ دموکراسی زمین، وجهی تعالیبخش و انتقادی به این ورزش میدهد و اخلاقیات محیطزیستی مراقبت را بر آن منطبق میکند. تمرین آساناها به ما اجازه میدهد که فرایند زندگی را بهصورت متفاوتی تأیید کنیم؛ به تَبَع آن، از ما میخواهد که به «وضعیت» کنونی و شیوهی زیستنمان در دنیا فکر کنیم. با این هوشیاری، یوگیها به رابطهی میان خود و محیطزیست شکل میدهند. در پایان میآموزیم که چگونه برای زندگی اهمیت قائل شویم. میآموزیم که برای زندگی قورباغه، خرگوش، شتر، درخت، کوه و همینطور برای زندگی خود اهمیت و احترام قائل شویم. ازاینرو، در تمرینات آساناها نگرشی در تصدیق پیوستگی زندگی و زمین به دست میآوریم. این نگرش برای یک رفتار زیستمحیطی امری حیاتیست. در این معنا، تمرینات آسانا در پیِ حق رأی قائلشدن برای زمین نیست، بلکه برای شناخت چشمانداز ارزشمند همهی اشکال زندگی روی زمین است. تمام این اشکال باید شناخته شوند و مورد احترام قرار گیرند.
شیوا و یوگا عقاید ودایی مانند «دنیا یک خانواده است[۱۱]» را در جنبش خود گسترش میدهند. در این حالت رابطهی میان آساناهای یوگا و دموکراسیِ زمینِ شیوا تبدیل به دادههای قابلقبولتری میشود. «دنیا یک خانواده است» از رابطهای بنیادی و عمده میان تمام گونههای زنده و زمین دفاع میکند. همانطور که شیوا در کتابش میگوید، عبارت سانسکریتِ «دنیا یک خانواده است» به معنای «خانوادهی زمین» است؛ «اجتماع همهی گونههای زندگی در سایهی حمایت زمین». باتوجه به استفاده از این متن معنوی باستانیِ هند، نظریهی دموکراسیِ زمینِ شیوا در اصول بنیادیِ یوگا ریشه دارد. همانطور که آینگار[۱۲] در جلد پنجم آستادالا یوگامالا[۱۳] گفته است: «زمین یک خانواده است. وداها زمین را به بخشهای مختلف تقسیم نکردهاند».
یوگیها برای زمین
از نظر تاریخی و فلسفی، یوگا همیشه بیانگر وضعیت بنیادین متافیزیکی و اخلاقی در رابطه با طبیعت است. دغدغهی محیطزیست در قلب تمرینات یوگا قرار دارد. یوگا در ریشههای کهن آن نیز، هیچگاه یک تمرین سادهی مراقبه در طبیعت نبوده؛ بلکه همیشه بر پیوستگی میان انسانها و طبیعت بهعنوان درک اولیهای از زندگی تأکید داشته است. تمرین یوگا برای یادآوری این پیوستگی به ماست. فلسفهی یوگا نیز برای بیان همین نکته است. به همین دلیل، درک یوگا از رابطهی میان انسانها و طبیعت برای فکرکردن دربارهی چگونگیِ برخورد کنونیِ ما با زمینِ اطرافمان و محیطزیست جهانی، حیاتیست. این درک هم در فلسفهی آساناها و هم در خودِ یوگی، در زمان انجام تمرینات، مجسم میشود. من، بهعنوان یک یوگی، در خدمت زمین هستم. اما پیوستگی میان زمین و من در حین انجامِ آساناها واضح نیست و این شناخت بهآسانی به دست نمیآید. هر یوگی احتیاج دارد که بذر آگاهی از رابطهاش با طبیعت را در خود بکارد. این رابطه هربار که یوگی در وضعیت قورباغه، خرگوش، شتر یا درخت قرار میگیرد، مجسم میشود و شکل مییابد.
علاوه بر این، یوگی احترامگذاشتن به رابطهاش با دنیای اطراف را از طریق آساناها یاد میگیرد. در این وضعیت او به ادامهی تمرین خارج از مت نیز تمایل پیدا میکند. وقتی پرانا برای یوگی مهم باشد، بهدلیل اهمیت آن در ادامهی حیات، دوباره به کیفیت هوای اطرافش فکر میکند. ایستادن مانند یک درخت، رابطهای را با درختان شکل میدهد. یک یوگی تمایلی به دیدن قطع درختان برای ساخت واحدهای مسکونی جدید ندارد. در مورد من بهطور خاص، اجرای حرکت حیوانات به من نشان داد که در وضعیت عادی انسانیام چقدر محقرانه دربارهی مخلوقات غیرانسان فکر میکنم. بدین ترتیب، اجرای آساناها شفقت من را در چگونگیِ برخورد انسانها با مخلوقات غیرانسان گسترش داد. قطعاً تمرینات آسانا از راههای بسیارِ دیگری نیز به هوشیاری زیستمحیطی منجر میشود. اما در نهایت، نتیجه یکسان است: یوگا خواستار تعهد ما به فعالیت علیه آسیبرسانی به محیطزیست است.
درحالیکه آساناها تنها یک قدم از سفر یوگی هستند، نمیتوان از اهمیت آنها چشمپوشی کرد؛ بهویژه زمانی که بحث از رابطهای باشد که آساناها میان یوگی و محیطزیست برقرار ساختهاند. باتوجه به تمرکز فرهنگ غرب بر فواید فیزیکی یوگا، فهم اصول اخلاقیِ تمرینات آسانا اهمیت مییابد. در شروع یوگا هیچگاه فکر نمیکردم که از حرکتهایی مانند شتر، خرگوش، درخت و یا سلام بر خورشید، چیزی فراتر از فواید فیزیکی به دست آورم. هرچند متوجه شدم که این فواید فیزیکی نسبت به لذتبخشی بیحد و دگرگونکردن زندگی در درجهی دوم اهمیت قرار میگیرند. قرارگرفتن در وضعیت موجودات دیگر، من را نسبت به افکارم خارج از مت، آگاهتر کرده است. این آگاهی از تبدیلشدن به شتر، قورباغه یا یک درخت شکل نگرفته است، بلکه محصول آموختنِ چگونه با دنیا مرتبط شدن، بهواسطهی انجام حرکتها و قرارگرفتن در وضعیتهاست. من یاد میگیرم که این کار را در رابطه با مخلوقات زمین انجام دهم که یادآور رابطهی کامل ما با یکدیگر هستند. به همین دلیل، تمرینات یوگای من تبدیل به وسیلهای برای ارتباطی باز و انعطافپذیر با محیطزیست شدهاند. این خواص، تنها فواید فیزیکی یوگا را دربرنمیگیرد، بلکه وسیلهای برای درمان رابطهی انسان با محیطزیست است.
پانویسها:
[۱] Megan M. Burke
[۲] Vandana Shiva
[۳] Pranayama
[۴] Prana
[۵] Surya namaskar
[۶] Bhujangasana
[۷] Ustrasana
[۸] Bhekasana
[۹] Vrksasana
[۱۰] Vandan Shiva, Earth Democracy: Justice, Sustainability, and Peace (Cambridge, MA: South End Press, 2005)
[۱۱] vasudhaiva kutumbakam
[۱۲] B. K. S. Iyengar
[۱۳] B. K. S. Iyengar, Astadala Yogamala, Volume 5 (New Dehli, India: Allied
Publishers Private Limited, 2005)
SIN | 6, نوامبر, 2016
|
در مورد فلسفه یوگا هیچ چیز نمی دونستم، این مقاله عالی بود، ممنون از انتخاب و ارائه ش.
احسان | 15, آگوست, 2017
|
یبار یه کتاب در مورد یوگا خوندم اما فلسفه یوگا نبود
ورزش مفیدیه