داستان راه‌اندازی حساب اینستاگرامی پیتر سینگر


الساندرا برگامین
نویسنده‌ی نیویورکر[۱]


خلاصه: برخی اینستاگرام را جزو مبتذل‌ترین شبکه‌های اجتماعیِ موجود به‌شمار می‌آورند؛ گروهی دیگر بر این نکته پا می‌فشارند که درواقع این خود ما هستیم که تعیین می‌کنیم چگونه از چنین ابزارهایی بهره ببریم. آیا به‌ راستی بستری همچون اینستاگرام را، که به ‌نظر می‌رسد فقط برای سلفی ‌گرفتن و سرک‌ کشیدن در زندگی مردم طراحی شده یا دست‌کم در این راستا بهینه شده باشد، می‌توان برای اهداف جدّی‌تری مثل گسترش اندیشه و جنبش‌های مدنی نیز به‌کار گرفت؟ آیا این مردم هستند که با چگونگی استفاده‌شان از چنین بسترهایی آن‌ها را شکل می‌دهند؟ یا، برعکس، خود اینستاگرام و امثال آن‌اند که به ‌طور سیستماتیک نیازهایی جدید را در ما می‌پرورند و با زمینه‌هایی که فراهم می‌کنند، به کنش‌هایمان سمت‌وسو می‌بخشند؟ شاید عقیده دارید که پاسخ نهایی باید برآیندی از این دو نیروی متقابل باشد، اما آیا می‌توان گفت کدام کفه سنگین‌تر است؟ دیدگاه‌مان هر چه که باشد، دنبال‌کردن سرگذشت کسانی که خلاف جریان چنین بسترهایی شنا می‌کنند و روش‌های نامتعارف را به آزمون می‌گذارند همیشه می‌تواند سرنخ‌های تازه‌ای را در نشان دهد. آلساندرا برگامین در نوشتار پیش رو، به‌جای این‌که بکوشد پاسخی قاطعانه به این پرسش‌ها بدهد، یکی از همین داستان‌ها را با ما در میان می‌گذارد، داستانی درباره‌ی حساب اینستاگرامیِ یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان کنونی دنیا و جنبشی که وی دهه‌هاست مصرّانه پشتش ایستاده است.

در پاییز سال ۲۰۱۷، تالیتا ویزنِر[۲] سرگرم مطالعه‌ی تکلیف درسی‌اش برای کلاس اخلاقِ کاربردی-یکی از محبوب‌ترین کلاس‌های فلسفه‌ی دانشگاه پرینستون-بود که تصمیم گرفت به استادش ایمیل بزند. ویزنر به‌تقلید از لحن استادش پیتر سینگر[۳]، فیلسوف فایده‌گرا و اخلاق‌پژوه، موضوعِ ایمیلش را این‌گونه نوشت: «سودمندترین کاری که از من برمی‌آید چیست؟ استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای تقویت جنبش.»

گاهی مردم در توجیه گوشت‌خواری‌شان می‌گویند حیوان پیش از آن‌که گوشتش را بخرند مرده بود. سستیِ این دلیل‌تراشی-که بارها از زبان افراد متعددی، آن هم با جدّیت تمام، شنیده‌ام-زمانی آشکار می‌گردد که گیاه‌خواری را نوعی تحریم برشماریم. در خلال تحریمِ انگوری که ]در دهه‌ی ۱۹۷۰[ با کوشش‌های سِزار چاوِز با هدف ترفیع دست‌مزد و اوضاع کاریِ انگورچینان شکل گرفت، انگورهای غیراتحادیه‌ایِ موجود در فروشگاه‌ها پیشاپیش توسط کارگرانی تهیه شده بود که دست‌مزد کافی دریافت نکرده بودند و همان‌اندازه که ما برای افزایش حقوق کارگرانی که این انگورها را چیده بودند کاری از دست‌مان برنمی‌آید، در حیات‌بخشیدن به تکّه‌گوشتی که پیش روی ماست نیز ناتوانیم. هدف تحریم‌کردن در هر دویِ این موارد، نه تغییردادن گذشته، بلکه جلوگیری از تداوم اوضاع و شرایطی است که با آن مخالفیم.
بریده‌ای از بخش «گیاه‌خوارشدن» از کتاب آزادی حیوانات: اثر کلاسیک بی‌چون‌وچرای جنبش حیوانات (انتشارات هارپر پرنیال، ۲۰۰۹)

ویزنر، نوجوانی در دومین دهه‌ی زندگی‌اش، مدتی می‌شد تحت تأثیر ویدیوهای یوتیوب و پست‌های اینستاگرام وِگان[۴] شده بود و با موضوع متنی که در دست داشت موافق بود-این متن گزارشی بود درباره‌ی کاهش مصرف جهانیِ گوشت در راه مقابله با تغییرات اقلیمی-اما دلزدگی نویسنده‌اش از شبکه‌های اجتماعی را نمی‌پسندید. بنا بر گفته‌ی ویزنر به سینگر، شاید شبکه‎‌های اجتماعی بتوانند برای دانشجویان بی‌پول زمینه‌ای فراهم کنند تا، به‌ جای استفاده از روش‌های پُرخرج، از طریق لایک‌ها در این شبکه‌ها به گسترش اخلاقیات بپردازند. پیشاپیش، ویزنر از صفحه‌ی اینستاگرامی‌اش برای ترویج زندگیِ مبتنی بر گیاهان استفاده می‌کرد، اما محدودیت مخاطبانش اغلب این کار را برایش بی‌ثمر جلوه می‌داد. او این‌طور نوشت که اگر سینگر نظر مثبتی درباره‌ی این کار داشته باشد، از شک و تردید او هم کاسته خواهد شد. ویزنر در انتهای ایمیلش آخرین سؤالش را هم پرسید: «چرا شما خودتان حسابی عمومی در اینستاگرام یا یوتیوب ندارید؟»

از مدت‌­ها قبل سینگر در توییتر و فیسبوک فعالیت می‌کند و در این دو بستر توانسته بیش از صد و چهل هزار دنبال‌کننده گرد آورَد. اما، قبل از پیشنهادِ ویزنر، او چندان به این فکر نکرده بود که در شبکه‌های دیگر هم یک حساب کاربری بسازد. چند روز بعد، سینگر در پاسخ به ویزنر نوشت که مشکل اصلی‌اش «زمان» است وفرصتی برای انجام این کارها ندارد. پیش از اتمام ایمیلش، این را هم افزود که «شاید باید دنبال کس دیگری باشم که آن را برایم بگرداند.» طیِ دو ایمیلِ دیگر و در عرض سه ساعت،سینگر دقیقاً همین شخص را یافته بود.

بیش از یک سال، ویزنر و هم‌دانشگاهی‌اش در پرینستون سارا هیرشفیلد[۵]، که اندکی بعد به او پیوست، گروهِ گرداننده‌ی صفحه‌ی اینستاگرامی پیتر سینگر بودند. (از آن زمان به بعد، ویزنر از مدیریت این صفحه کناره‌گیری کرده­است و اکنون هیرشفیلد کنترل کامل آن را در دست دارد.) ویزنر، دانشجوی رشته‌ی علوم سیاسی اهل تگزاس و هیرشفیلد، دانشجوی رشته‌ی فلسفه‌ی اهل نیویورک، که شور و اشتیاق‌شان به اندیشه‌ی وگانیسم آن‌ها را به هم پیوند زده بود، بعدازظهرهای متعددی را برای گفت‌وگو درباره‌ی اخلاقی‌تر زیستن با هم گذرانده‌اند. مدیریت صفحه‌ی اینستاگرامیِ سینگر—که کاری‌ست بی‌مزد، نامحسوس و عمدتاً قدرناشناخته—به‌گفته‌ی هیرشفیلد، نه‌تنها روشی برای ترویج آموزه‌های وگانیسم است، بلکه در امتداد آرمان‌های اخلاقی‌شان نیز قرار می‌گیرد.

سینگر که آثار مهمش شامل « آزادی حیوانات»[۶]،« اخلاق کاربردی»[۷] و «جان‌هایی که می‌توانید نجات دهید»[۸] می‌شود، به من گفت «زیاد سراغ اینستاگرام نرفته بودم و هنوز هم نرفته‌ام.» در ادامه گفت: «اگر دانشجویان این پیشنهاد را به من نمی‌دادند، شاید راه‌اندازی‌اش نمی‌کردم.» با توجه به دخالتِ حداقلیِ سینگر در تهیه‌ی مطالب این صفحه، ویزنر و هیرشفیلد هر هفته پیش‌نویسی از پست‌ها را در قالب فایل وُرد برای بررسی در اختیار سینگر قرار می‌دادند که درواقع نوعی اینستاگرام‌گردانیِ آفلاین بود.

من صداقت گیاه‌خوارانی را که، به‌دلیل داشتن اهداف ارجح، تمایل چندانی به آزادی حیوانات نشان نمی‌دهند زیر سوال نمی¬برم؛ اما وقتی غیرگیاه‌خواران می‌گویند: «مشکلات انسان‌ها اولویت دارد» خودبه‌خود ذهنم سراغ این پرسش می‌رود که این افراد دقیقاً درگیر انجام چه کاری برای بشریت هستند که وادارشان می‌کند تا به حمایت‌شان از استثمارِ مخرّب و بی‌رحمانه‌ی حیوانات ادامه دهند.
(بریده‌ای از کتاب آزادی حیوانات)

گاهی سینگر بریده‌ی دیگری را از کتابش پیشنهاد می‌کند و گاهی نیز عکس دیگری را برای هر چه بهتر نمایاندن سخنانش درخواست می‌کند. ویزنر می‌گوید که این مورد اخیر از همه دشوارتر است. توییتر انتخابی طبیعی برای دانشگاهیان است-هر چه باشد، آن‌جا فقط با زنجیره‌ای از واژه‌ها طرف هستیم-اما اینستاگرام، پلتفرمی که تصاویری جذاب و حتّی اغواکننده می‌طلبد، دردسرش بیشتر است. تا حدّی از روی ضرورت اقتصادی، این حساب با اتّکا به عکس‌های ازپیش‌آماده‌ای که برای کاربردهای عمومی منتشر می‌شوند، ایده‌های اصلی سینگر را بیان می‌کند. ایثار مؤثر[۹]-که به زعمِ سینگر یعنی «انجام سودمندترین کارها» با توجه به منابع در دسترس-اغلب با نمایش کودکان تهی‌دستِ غیرغربی همراه است. کتاب آزادی حیوانات، که پایه‌گذاری جنبش نوین حقوق حیوانات را برای سینگر به ارمغان آورد، به‌وسیله‌ی حیوانی در حال تقلا در یک دامپروری صنعتی به نمایش درآمده است. همچنین، گوشه‌هایی به اندیشمندان دیگر نیز زده شده است: پرتره‌ی هِنری سیجویک[۱۰]، یک فیلسوف فایده‌گرای دیگر، سَردیسِ کارل مارکس، و یک طراحی‌ از چهره‌ی اپیکور، فیلسوف یونانی، در خلال مطالب به چشم می‌خورَد.

هیرشفیلد می‌گوید «ما در این عرصه‌ی نامعیّن مشغول به فعالیت هستیم. صفحه‌ی ما به ‌لحاظی شبیه یک صفحه‌ی دانشگاهی-فلسفی است اما یک‌جور صفحه‌ی وگانیسم-به ‌زبان-تصاویر هم هست.» نکته‌ی بعدی به خود مطالب برمی‌گردد. پرداختن به موضوعاتی همچون فقر و ستم‌ به‌ حیوانات در یک صفحه‌ی شخصی جزو خوراک معمول اینستاگرامی‌ها نیست-به سینگر گفته‌اند که صفحه‌اش مطالب «خیلی سنگینی» دارد-و این‌طور هم نیست که اینستاگرام با فیلسوفانی اندیشمند پُر شده باشد. به همین دلیل، این صفحه تبدیل شده است به نوعی آزمایش در بصری‌سازیِ اخلاقیات و نیز نقطه‌ی مقابلی دربرابر اینستاگرامی که همه در آن سخت درگیر محبوبیت‌شان‌اند. تا حدّی حیرت‌انگیز و شگفت‌آور است که در حال پرسه‌زدن بین مجموعه‌ای از سلفی‌ها، پست‌های تجاری و تبلیغات در اینستاگرام باشید و یک‌باره با یکی از آن عکس‌های آماده از کبوتری روبه‌رو شوید که از شیر آب می‌نوشد و متنی درباره‌ی بیهودگی هزینه‌کردن برای چیزهای غیرضروری آن را همراهی می‌کند.

دایره‌ی شمولِ ایثارگری از خانواده و قبیله گسترش یافته و ملّت و نژاد را در بر گرفته است و اکنون آرام‌آرام درحال درک این موضوع هستیم که دامنه‌ی مسئولیت‌هایمان کُل بشر را در بر می‌گیرد. نباید در این نقطه از مسیر متوقف شویم … تنها ایست‌گاهِ موجّه در گسترشِ ایثارگری آن‌جایی است که تمام موجوداتی که رفاه‌شان تحت تأثیر کنش‌هایمان قرار می‌گیرند درون این دایره‌ی شمول ایثارگری گنجانده شوند. این یعنی همه‌ی موجوداتی که توانایی احساس خوشی و رنج را دارند باید در آن قرار گیرند؛ ما قادریم رفاه‌شان را با افزایش خوشی‌ها و کاهش رنج‌هایشان بهبود بخشیم.
از کتاب دایره‌ی درحال گسترش (۲۰۱۱)

حتّی برای فیلسوفان نیز برخی قوانین اینستاگرام حاکم است. تصاویری بامزه از حیوانات، به‌رغم همراه‌بودن با نقل ‌قول‌هایی درباره‌ی رفاه حیوانات، معمولاً بازخورد خوبی دارند. همان‌طور که انتظار هم می‌رود، این نکته درباره‌ی عکس‌های خود سینگر نیز صادق است. تا کنون فقط یک سلفی در این صفحه قرار گرفته است، اما ویزنر و هیرشفیلد عکس‌های دیگری نیز از استادشان ارسال کرده‌اند که اغلب دوتایی در محیط دانشگاه از او گرفته‌اند. محبوب­ترین پست کنونیِ این صفحه عکسی است از سینگر که روی چمن‌های پرینستون نشسته و در کنار یکی از کتاب‌هایش درحال خوردن پرتقال است. این عکس‌ها همچنین در راستای تحقق این هدف آغازین ویزنر هستند که می‌خواست تصویری از زندگی روزمره‌ی یک اخلاق‌پژوه را به دنبال‌کنندگانش ارائه دهد. اما «تأثیرگذارترین فیلسوف زنده‌ی دنیا» چنان‌که اغلب او را با این عنوان می‌خوانند، نسبت به این موضوع روی‌گردان است. او اگرچه به جذب دنبال‌کننده برای پیش‌برد آرمانش اعتقاد دارد، بر خلاف بسیاری کسان دیگر که در شبکه‌های اجتماعی هستند، مراقب حفظ حریم شخصی‌اش نیز است. سینگر می‌گوید: «برایم واقعاً تعجب‌آور است که مردم حاضرند چه چیزهایی را از طریق اینستاگرام در اختیار عموم بگذارند.»

چون ویزنر و هیرشفیلد به آخرین سال تحصیلی­شان در دانشگاه رسیده­اند، از ایشان پرسیدم که پس از اتمام تحصیل چه بر سر این صفحه می‌آید. هیرشفیلد از نگرانی‌اش درباره‌ی «نفرین نسل دوم» حرف زد. اگر مدیریت صفحه را به گروه جدیدی از دانشجویان واگذار کند، احتمالش هست که آن‌ها به‌اندازه‌ی او خودشان را وقف این کار نکنند. هیرشفیلد با بازگوکردن آخرین خط از رمان میدل‌مارچ[۱۱]، اثر جورج الیوت[۱۲]، (و با تأکید بر این‌که این سخن نقش وی در مدیریت صفحه را بزرگ‌تر از آنچه است جلوه می‌دهد) گفت اهمیت همین «کارهای کوچک و کم‌سروصدا» است که دنیایی بهتر را می‌سازد. حساب اینستاگرامی سینگر-با آن متن‌های تأمل‌برانگیز و عکس‌های غافل‌گیرکننده‌اش-تا حدّی نشان می‌دهد که ملاحظات اخلاقی می‌تواند در بستری که چندان پذیرای این‌گونه موضوعات نیست وجود داشته باشد یا حتّی شکوفا گردد. اگر اینستاگرام برای کاربرانش حکم همان آب چشمه‌ای را برای نارسیس[۱۳] داشته باشد که در آن به زیبایی خودش می‌نازید، پست‌های سینگر همچون سنگ‌ریزه‌هایی هستند که گهگداری سطح این آب را به لرزه می‌اندازند.


پانویس‌ها:

[۱] Alessandra Bergamin

[۲] Talitha Wisner

[۳] Peter Singer

[۴] وِگان (vegan) کسی است که از اندیشه‌ی وگانیسم پیروی می‌کند. طبق تعریف vegansociety.com، «وگانیسم سبکی از اندیشیدن و زیستن است که فرد می‌کوشد، تا جایی که امکان‌پذیر و مقدور است، از همه‌ی انواع استثمار و ستمگری علیه حیوانات برای خوراک، پوشاک، و هر نوع مصرف دیگری بپرهیزد؛ در این راستا، تولید و کاربرد جایگزین‌های غیرحیوانی را برای بهره‌مندی انسان‌ها، حیوانات، و محیط زیست تشویق می‌نماید. از نظر رژیم غذایی، وگانیسم بر روشی دلالت می‌کند که در آن یکایکِ محصولاتی که به‌نحوی از حیوانات به‌دست آمده‌اند از روی بشقاب حذف می‌شوند» – م.

[۵] Sarah Hirschfield

[۶] Animal Liberation

آزادی حیوانات، پیتر سینگر، مترجم: بهنام خداپناه. تهران: ققنوس. ۱۳۹۶

[۷] Practical Ethics

[۸] The Life You Can Save

[۹] Effective Altruism

[۱۰] Henry Sidgwick

[۱۱] Middlemarch

[۱۲] George Eliot

[۱۳] Narcissus

درباره نویسندگان

No comments

LEAVE A COMMENT