گلوریا اوریجی
فیلسوف ایتالیایی و محقق ارشد مستقل در مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه [۱]
خلاصه: امروزه آنقدر سرعت به دست آوردن و چرخش اطلاعات بالاست که حتی شاید فرصت نکنیم دربارهی همهی آنها بیاندیشیم، چه برسد به آنکه خودمان به شخصه دربارهی سنجشِ صحت و اعتبار آنها دست به کار شویم. ظاهراً ما براساس اعتباری که برای منابع اطلاعاتمان قائلایم و نه بر اساس شواهدی که خود جمعآوری کردهایم، دربارهی درستی یا نادرستی باورهایمان تصمیم میگیریم. اما در جهانی که به نظر میرسد مدتهاست عصر اطلاعات را پشت سر گذاشته و قدم به عصرِ اعتبار گذاشته است، چگونه میتوانیم از صحت باورهایمان اطمینان داشته باشیم؟ چگونه میتوانیم به ارزیابی درستِ مقاماتی اعتماد کنیم که منبع اصلی ما برای دستیابی به اطلاعاتاند؟ گلوریا اوریجی در این مقاله تلاش میکند تا با بررسی عصر اعتبار و ارائهی مثالهایی به این پرسشها پاسخ و نشان دهد که از ما، به عنوان شهروندان عصر دیجیتال انتظار نمیرود تا خودمان تمام اطلاعات مورد نیاز را جمعآوری و بررسی کنیم و اصلاً چنین کاری عملاً غیرممکن است، اما به عنوان افراد آگاه باید توانایی پرسشگری و ارزیابی دقیق منابع اطلاعات و سنجشِ اعتبار آنها را در خود تقویت کنیم.
با عصر اطلاعات خداحافظی کنید، چون در حالِ حاضر تنها چیزی که اهمیت دارد اعتبار است
یک تناقض در دانش وجود دارد که دستکم گرفته شده است و نقشی حیاتی در دموکراسیهای لیبرال پیشرفته و به شدت پیوستهی ما ایفا میکند. هرچه مقدارِ اطلاعاتِ در حالِ چرخش بیشتر باشد، برای ارزیابی آنها بیشتر بر ابزار بهاصطلاح اعتباری[۲] تکیه میکنیم. آنچه این عبارت را متناقض میکند این است که امروزه علیرغمِ دسترسی روزافزون و گسترده به اطلاعات و دانش، ما قدرتمندتر و از نظر شناختی مختارتر نشدهایم. بلکه در عوض بیش از پیش وابستهی داوری و ارزیابی دیگران دربارهی اطلاعاتی که با آنها سروکار داریم شدهایم.
ما درحال تجربهی تحول انگارهای[۳] بنیادین در نحوهی ارتباطمان با دانش هستیم. از عصر اطلاعات در حال گذار به «عصر اعتبار» هستیم؛ یعنی اطلاعات فقط در صورتی ارزش دارند که از قبل توسط دیگران پالوده، ارزیابی و تفسیر شده باشند. بر این اساس، امروزه اعتبارْ به ستون مرکزی هوش جمعی تبدیل شده و دروازهی دانش است؛ دروازهای که کلید آن در دست دیگران است. در حالِ حاضر، شیوهی برساخته شدنِ اعتبارِ دانش، ما را وابسته به چیزی میکند که به صورت اجتنابناپذیری مبتنی بر داوریهای افراد دیگریست که بیشترِ آنها را حتی نمیشناسیم.
اجازه دهید چند مثال از این تناقض بیاورم. اگر از شما دربارهی علت تغییرات بزرگ آبوهوایی و این مسئله بپرسند که این تغییرات چگونه میتوانند به طرز چشمگیری به زندگی آیندهی زمین آسیب برسانند، احتمالاً منطقیترین واکنش شما در برابر چنین پرسشهایی رجوع به منابع اطلاعاتی معتبریست که معمولاً برای اطلاع از وضعیت سیارهی زمین از آنها استفاده میشود. در بهترین حالت، شما به اعتبار تحقیقات علمی اعتماد میکنید و بر این باورید که همترازخوانی[۴] روشی منطقی برای جدا کردن «حقایق» از فرضیههای اشتباه و «چرندیات» محض درمورد طبیعت است. در حالتی بینابینی، شما به روزنامهها، مجلات یا شبکههای تلویزیونی اعتماد میکنید؛ آنها معمولاً بر دیدگاه سیاسیای صحه میگذارند که از پژوهشی علمی پشتیبانی میکنند تا خلاصهی یافتههایشان را در اختیار شما قرار دهند. در مورد اخیر، شما در دو مرحله از منابع (اصلی) دور شدهاید؛ یعنی به اعتمادِ آدمهای دیگر به علمِ معتبر اعتماد کردهاید.
یا حقیقت غیرقابلبحثتری را درنظربگیرید که یکی از مشهورترین تئوریهای توطئه است؛ بر اساس آن هیچ انسانی در سال ۱۹۶۹ روی ماه قدم نگذاشته و تمام برنامهی آپولو (از جمله ۶ فرود روی ماه بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲) برنامهای ساختگیست. بنیانگذار این تئوری توطئه بیل کیسینگ[۵] بود که در نشریهی کمپانی راکتدین[۶] کار میکرد؛ جایی که موتورهای موشک ساترن ۵ آپولو[۷] در آن ساخته شده است. او با هزینهی خود کتاب ما هرگز به ماه نرفتیم: کلاهبرداری ۳۰ میلیارد دلاری آمریکا[۸] را در سال ۱۹۷۶ منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب، جنبشی از شک و تردید پدید آمد و افرادی شروع به جمعآوری شواهدی دربارهی این کلاهبرداری کردند.
به گفتهی انجمن زمین تختباوران[۹]، یکی از گروههایی که همچنان حقایق را قبول نمیکنند، فیلم فرود روی ماه را هالیوود با پشتیبانی والت دیزنی و به کارگردانی استنلی کوبریک[۱۰] ساخته است. بسیاری از «مدارک» و استدلالهای آنها ظاهراً برگرفته از تحلیل دقیقشان از تصاویر فرود روی ماه از زوایای مختلف است. زوایای سایهها با نور ناسازگار است، پرچم ایالات متحده درحالی در اهتزاز است که در ماه باد وجود ندارد و ردپاها، در جایی که در آن رطوبتی وجود ندارد، بسیار دقیق و خوب نقش بستهاند. افزونبراین، آیا تعطیلی ناگهانی یک برنامه که ۴۰۰۰۰۰ نفر به مدت ۶ سال درگیر آن بودهاند مشکوک نیست؟ و مسائلی دیگر.
اکثریت مردمی که ما آنها را معقول و دقیق مینامیم (از جمله خودم) با خندهای این فرضیهی بیاساس و متوهمانه را رد میکنند (هرچند پاسخهای جدی و مستند ناسا دربرابر این اتهامات موجود است). بااینحال، اگر از خودم بپرسم بر اساسِ چه شواهدی بر این باورم که سفر به ماه واقعاً اتفاق افتاده است، باید قبول کنم که شواهد من بسیار ضعیفاند و من هرگز تلاشی نکردهام تا مدارک متقابلی را رد کنم که توسط معتقدان به تئوری توطئهی سفر به ماه جمعآوری شدهاند. آنچه من دربارهی این حقایق میدانم چیزی نیست جز خاطرات مبهم دوران کودکی، اخبار تلویزیونی سیاه و سفید و پذیرشِ توضیحهای والدینم در سالهای بعد درمورد سفر به ماه. بااینحال، کیفیت این شواهد دستدوم و شخصاً غیرقابلاعتماد باعث نمیشود تا درمورد حقیقت باورهایم تردیدی به خود راه بدهم.
دلایل من برای باور داشتن به حقیقی بودنِ سفر به ماه به مراتب فراتر از شواهدیست که درمورد این رویداد میتوانم جمعآوری و آنها را دوباره بررسی کنم. در آن سالها، ما به دموکراسیای مانند ایالات متحدهی آمریکا برای داشتنِ اعتبارِ موجهِ صادق بودن، اعتماد داشتیم. بدون یک داوری ارزیابانه درمورد قابلاطمینان بودنِ یک منبع اطلاعاتی خاص، دادههای آن برای همهی اهداف عملی، بیفایده خواهد بود.
تحول انگاره از عصر اطلاعات به عصر اعتبار را هنگامی باید درنظرداشته باشیم که تلاش میکنیم تا از خودمان در برابرِ «اخبار جعلی» و اطلاعات غلط و روشهای دیگر رواج چنین اطلاعات غلط و گمراهکنندهای در جوامع امروزی محافظت کنیم. از یک شهروند بالغ و آگاه در عصرِ دیجیتال انتظار نمیرود تا صلاحیت کشف صحت اخبار را داشته باشد. در عوض، او باید قابلیت پرسشگری دربارهی مسیر به دست آوردنِ اعتباری را داشته باشد که این اطلاعات موردنظر طی کردهاند، اهداف کسانی را که این اطلاعات را بهگردش درآوردهاند ارزیابی کند و موضوعات مورد بحث روز آن مقاماتی را درک کند که به این اطلاعات اعتبار میدهند.
هرگاه در مرحلهی پذیرفتن یا رد اطلاعات تازهای هستیم، باید از خودمان بپرسیم: این اطلاعات از کجا آمدهاند؟ منبع آن اعتبار خوبی دارد؟ چه مقاماتی این اطلاعات را باور دارند؟ دلایل من برای مراجعه به این مقامات چیست؟ برای داشتن درک بهتر واقعیت، چنین پرسشهایی به ما بیشتر از بررسی مستقیم صحت اطلاعات کمک میکنند. در یک سیستم فوقتخصصی تولید علم، منطقی نیست که بخواهیم همهچیز را خودمان بررسی کنیم؛ به طور مثال، بررسی احتمالِ وجودِ ارتباط بین واکسیناسیون و اوتیسم. چنین کاری اتلاف وقت است و احتمالاً نتایج ما چندان دقیق نخواهند بود. در عصر اعتبار، ارزیابیهای انتقادی ما نباید مستقیماً به محتوای اطلاعات، بلکه باید معطوف به شبکههای اجتماعی ارتباطاتیای باشد که آن محتوا را شکل دادهاند و «رتبه»ای شایسته یا ناشایست در سیستم دانشِ ما به آن اختصاص دادهاند.
این قابلیتهای نوینْ نوعی معرفتشناسی درجهی دوم را پدید میآورند. آنها ما را برای پرسشگری و ارزیابی اعتبار منابع اطلاعاتی آماده میکنند، تواناییهایی که فیلسوفان و معلمان باید در نسلهای آینده بپرورانند.
بر اساس کتاب فریدریش هایک[۱۱] به نام قانون، قانونگذاری و آزادی[۱۲] «تمدن بر پایهی این واقعیت استوار است که همهی ما از دانشی که خود آن را نداریم بهره میبریم». دنیای متمدن سایبری جاییست که مردم میدانند چگونه اعتبار منابع اطلاعاتی را به طور انتقادی ارزیابی کنند و دانش خود را، از طریق یادگیری ارزشگذاری درستِ «رتبهبندی» اجتماعی اطلاعاتی تقویت کنند که قدم به حوزهی شناختی آنها میگذارد.
پانویسها:
[۲] reputational
[۳] paradigm shift
[۴] peer-review همترازخوانی، داوری همتا، بازنگری با دقت یا داوری دقیق به روند بازنگری همهجانبهی مقالههای علمی توسط متخصصان همان رشته گفته میشود. متخصصان آن رشته، پژوهشهای دریافت شده را تجزیه تحلیل و یافتههای آن را بررسی مینمایند و به پرسشهای ویژهای که دیگر صاحبنظران، اعم از مسئولین مجله (معمولاً سر دبیران) و خوانندگان متخصص مطرح میکنند، پاسخ میدهند. – م.
[۵] Bill Kaysing
[۶] Rocketdyne
[۷] Apollo’s Saturn V
[۸] We Never Went to the Moon: America’s $30 Billion Swindle
[۹] Flat Earth Society انجمن طرفدار زمین تخت گروه یا گروههایی شکل گرفته برپایهی این باورند که زمین صاف یا تخت است. – م.
[۱۰] Stanley Kubrick
[۱۱] Frederick Hayek
[۱۲] Law, Legislation and Liberty (1973)
INFINITY | 15, مارس, 2019
|
نمیدونم به چه دلیل در توضیحات نظریه توهم توطئه عکس دکتر حسن عباسی رو گذاشتید ،ایشون تمام حرف هاشون با ادله، سند و مدرک است.در تمام سخنرانی ها نیز سند حرف هایشان بر روی پرده نشان میدهند.
پیشنهاد میکنم مطلب زیر را درباره توهم توطئه مطالعه فرمایید.
«کارل پوپر» احتمالاً نخستین اندیشه پرداز دنیای غرب است که مفهومی بهنام «توهّم توطئه» را به حربهای نظری علیه کسانی بدل کرد که بر نقش دسیسههای الیگارشی سلطهگر معاصر در تحولات دنیای امروزین تأکیددارند. پوپر اینگونه نگرشها را چنین توصیف میکند:
«باور داشتن به خدایان هومری که توطئههای آنها مسئول تقلبات جنگهای تروا بوده، اکنون از میان رفته است ولی جای خدایان ساکن [کوه] اولومپوس هومری را اکنون ریشسفیدان فهمیده کوه صهیون یا صاحبان انحصارها یا سرمایهداران یا استعمارگران گرفته است».(۱)
پوپر این سخنان را در سال ۱۹۴۸ میلادی درست درزمانی که «ریشسفیدان فهمیده کوه صهیون» بهشدت درگیر تحرکات پنهان بهمنظور اعلام موجودیت دولت اسراییل بودند، مطرح ساخت.(۲)
پوپر، کارل (۱۳۶۳)؛ حدسها و ابطالها، (ترجمه احمد آرام)، تهران: انتشار، ص۴۲۵ (۱)
شهبازی، عبدالله (۱۳۹۳)، نظریه توطئه و فقر روششناسی در تاریخنگاری معاصر ایران، تهران: سوره مهر، ص۵ (۲)
امیر ابراهیمی | 21, مه, 2021
|
به همین دلیل که همین آقای پوپر گفته علمی بودن و مستند بودن یک نظریه فقط به سند و ادله داشتن نیست بلکه به ابطالپذیری آن نظریه است و تئوریهای توطئه ابطال پذیر نیستن متاسفانه چون پر از سند و مدرک مستند اسماً درست و دقیق هستند که متاسفانه تولید خشونت میکنند و ما باید بریم شهید بشیم به این خاطر که یک شیطان بزرگی وجود داره که میخواد مارو بخوره و جلوی رسیدن ما به فضیلتهای اخروی رو بگیره و همش هم این شیطان بزرگ با این کتابها و مادیات آخرش مارو فریب میده و … خیلی شبیه کفبینی میمونه یبار امتحان کنید برای سرگرمی خیلی چیزها آدم یاد میگیره، یا این کلیپی که تازه دیدم واقعاً محشره در تعصبزدایی از چیزهایی که فکر میکنیم بلدیم، کتاب و مستند که فراوان هست…
https://tamasha.com/v/klDNK
حسین | 7, اکتبر, 2021
|
و این یعنی مغلطه شما معتقدید ما به دام اسطورهبافی افتاده ایم و الا این که نمیشود ‹علم› چراکه علم، پیشفرض ندارد، هیچ اشکالی ندارد؛ گفتهی ما را قبول نداشته باشید و معتقد باشید علم از فرایند استقرا و دیدن شواهد آغاز میشود و سپس بر اساس شواهد، به قانون میرسد و از پوپر گفتید اما متاسفانه کوچکترین دانشی نسبت به گفته ها پوپر ندارید در حالی که باید میشنیدید آنجا که نشان میدهد که شما نمیتوانید بدون ‹نظریه› به عالم نگاه کنید! (دانالد گیلیس: فلسفهی علم در قرن بیستم؛ ترجمهی حسن میانداری، سمت، ۱۳۸۱، ص ۴۵)
بگذارید بر اساس نظر او به موضوع بپردازیم.
«استقراگرا فکر میکند که در علم، ابتدا مشاهدات یا دادهها گردآوری میشوند و سپس قوانین و پیشبینیها با استقراء از دادهها استنتاج میشوند. پوپر علیه این نظر، احتجاج میکند، بدین صورت که نمیشود بدون ‹پسزمینهی نظری (Theoretical Background)›، مشاهدهای صورت داد.»
حال، حرف ‹حسین› این است که شما که مسلمان و مؤمن هستی نظریهات در باب نگاه به کهکشانها و منظومهها را از کجا آوردهای؟
بیایید کمی به تاریخ علم نگاه کنیم: اگر کپلر بر اساس حدس (الهام) ‹بیضوی بودن مدار حرکت سیارات› به عالم نگاه نمیکرد آیا مسألهی نقاط عطف در مسیر سیارات، حل میشد؟ اگر با نظریهی ‹خورشید مرکزی› نگاه نمیکردند چطور؟ اگر پاسکال نمیخواست برای شاهزادهی فرانسوی در مسألهی قماربازی قانون استخراج کند و در مکاتبه با پیر فِرما مباحثات ‹پاکباختگی قمارباز›۳ را دنبال نمیکرد آیا ریاضیات احتمالات بنیان مییافت؟ یا اگر چند اقتصاددان و جامعهشناس و فیزیکدان و ریاضیدان، توهمات آیزاک آسیموف در رمان ‹بنیاد› را به عنوان ‹نظریهای برای نگرش به عالم› در نظر نمیگرفتند آیا ریاضیات احتمالات به پیشرفت امروزین میرسید؟ اجازه دهید جملهای را از پیشگفتار کتاب ریاضیات زیبا برایتان نقل کنم: «در حقیقت، داستانهای آسیموف الهامبخش مقلّدانی در جهان واقعی بوده است: نه تروریستها ۴ که دانشمندان؛ دانشمندانی که درجستوجوی اسرار روانتاریخ هری سلدون [(ریاضیدان و قهرمان داستان)] بودهاند. اگر هری سلدونی در جهان واقعی وجود داشته باشد، او نه اسامهبنلادن، بلکه جاننش [(ریاضیدان بزرگ معاصر و بنیانگذار نظریهی ‹تعادل در احتمالات› و برندهی جایزه نوبل)] است.»۵ اکنون سوال این است: شما در حوزهی نظریه، مقلد چه کسی هستید؟ نیوتن؟ اینشتاین؟ جان نش؟ هری سلدون؟ مکسول؟ یا مقلد محمد (ص)؟
Kaigh, W. D. (April 1979). “An attrition problem of gambler’s ruin”.) Mathematics Magazine. 52.
دلیل آوردن نام تروریستها توسط نویسنده کتاب، این است که حدس میزند القاعده، نام خود را از کتاب آسیموف یعنی ‹بنیاد› گرفته باشد: قاعده = بنیاد. توضیحاتش جالب است.)