چارلز تالیافِرو
فیلسوف آمریکایی و استاد فلسفه در کالج سنت اولاف مینه‌سوتای آمریکا[۱]


میکل له گال
استادیار سابقِ تاریخ اسلام و خاورمیانه در کالج سنت اولاف مینه‌سوتای آمریکا[۲]


خلاصه: اگر مسائل اخلاقی مربوط به تولید و مصرف شاهدانه را کنار بگذاریم، آیا می‌توانیم مدعی شویم که می‌توان از شاهدانه در راستای بهبود حالات دگرگونه‌شده‌ی ذهن و آگاهی و گسترش تخیل انسان استفاده کرد؟ اصلاً اساسِ باور ما مبنی بر اینکه مصرف شاهدانه در هر صورت کار اشتباهی‌ست، چیست؟ چارلز تالیافرو و میکل له گال در این مقاله به بررسی کامل دلایل فلسفی و مذهبی مربوط به این مسئله می‌پردازند. آنها نشان می‌دهند که در مجموع چهار علل منطقی و فلسفی پشتِ این باور قرار دارند که بر اساسِ آنها مصرفِ شاهدانه و مواد مشابه منع شده است و این ۴ علل عبارتند از: مسئله‌ی کذب، تحریف عقل، تحلیل فاعلیتِ فرد و از دست دادن آزادی یا خودمختاری فرد. سپس به بررسی علل این ممنوعیت در ادیان مسیحیت، یهودیت و اسلام می‌پردازند که البته با توجه به اینکه به صورت مستقیم در ادیان به این مسئله اشاره نشده است، استدلال‌های آن‌ها مبتنی بر ادعاهای این ادیان در رابطه با مشروبات الکی‌ست. در نهایت نشان می‌دهند که این دلایل برای اثبات اشتباه بودن مصرف شاهدانه به خودی‌خود کافی نیستند و البته مصرفِ چنین موادی کم‌ضررتر از الکل نیز نخواهد بود.

این یک باور عمومی شایع است که می‌توان از شاهدانه به شیوه‌ی درست و مفیدی در راستای بهبود حالات دگرگون‌شده‌ی آگاهی‌ یا ذهنی استفاده کرد تا از هوشیاری آگاهانه‌ی معمولی که از خود و جهان پیرامون‌مان داریم جدا شویم، گرچه این مسئله توجیهی عقلانی ندارد. آیا این موضع‌گیری قابل دفاع است؟ ما مواد معتادکننده‌ی قانونی از جمله شاهدانه (آیا مصرف قانونی شاهدانه موجب کاهش خشونت در تجارت مواد مخدر می‌گردد؟) و اثرات جانبی اخلاقی آن (حتی اگر استفاده از شاهدانه از نظر اخلاقی مجاز باشد، شاید چون از آن در کارهای نادرست استفاده شده است، نباید در زمینه‌های اخلاقی مورد استفاده قرار گیرد؟) را کنار می‌گذاریم و در عوض، این پرسش کلی را درنظرمی‌گیریم: چه زمانی تحریک‌شدن یا حالات دگرگون‌شده‎‌ای که بر اثرِ مصرف شاهدانه به وجود می‌آید، سالم و با توجه به ارزش‌های اخلاقی و دینی مجاز است؟

به نظر می‌رسد خاستگاه اولیه‌ی گیاه خشخاش سواحل مدیترانه باشد که به صورت طبیعی در آنجا می‌روییده‌است. در بسیاری از منابع قدیمی از جمله سفرنامه‌ی ناصرخسرو خاستگاه تریاک را مصر معرفی کرده‌اند، اما پژوهش‌های جدید گویای آن است که اسرار به عمل آوردن و مصرف تریاک از شرق اروپا در منطقه‌ی بالکان و اطراف دریای سیاه به جنوب و از آنجا به غرب راه یافته‌است. باستان شناسان به شواهدی دست یافته‌اند که از کشت تریاک در ۱۵٬۰۰۰سال پیش حکایت می‌کند، اما بررسی سوابق تاریخی برجای مانده این موضوع را که مردمان باستان بر خواص و مزایای دارویی تریاک آگاهی داشته‌اند به اثبات نمی‌رساند؛ آن‌ها ممکن است از این محصول بطور سنتی و بدون اطلاع از چگونگی عملکرد آن استفاده کرده باشند. در امپراتوری روم احتمالاً از تریاک در مراسم مذهبی استفاده می‌کردند، شاید از اثرات این دارو برای نمادین کردن فرایند مرگ و حلول روح در کالبدی دیگر بهره‌برداری نموده باشند. حتی سوابق قدیمی تر حاکی از آن است که مردمان باستان احتمالاً بر این باور بوده‌اند که تریاک می‌تواند شادی بخش باشد، هرچند شواهدی که مبنی بر استفاده تفریحی از تریاک باشد در دست نیست.

اجازه بدهید نخست از یک منظر فلسفی، برخی از دلایل این مسئله را بررسی کنیم که چرا استفاده از شاهدانه ممکن است ناسالم و با ارزش‌های اجتماعی مقبول ناسازگار باشد. ازآنجایی‌که فیلسوفان شناخته‌شده‌ی بسیار اندکی مستقیماً استفاده از شاهدانه را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند، امیدواریم که بتوانیم این خلاء را با ارائه‌ی مطالبی کلّی درباره‌ی ممنوعیت ایجادِ حالات دگرگون‌شده‌ی مصنوعی (یا شیمیایی)، پُر کنیم. سپس به سراغ استدلال‌هایی می‌رویم که در سنت‌های مذهبی مطرح شده و استفاده از شاهدانه را نهی نموده‌اند. هر نوع ارزیابی جامعی در مورد شاهدانه باید اخلاق مذهبی را نیز مورد توجه قرار بدهد، چرا که از نظر تاریخی دین‌ها نقش مهمّی در زمینه‌ی مصرف و سوء‌مصرف مواد داشته‌اند. ما در این مقاله، به جهتِ محدودیت فضا، بر دین‌های یهودیت، مسیحیت و اسلام تمرکز می‌کنیم. بررسی سنت‌های هندو، بودیسم، کنفوسیوس، دائو و سایر سنّت‌های مرتبط با شاهدانه هم می‌تواند بسیار روشنگر باشد، اما ما فضای کافی برای یک بررسی کاملِ اخلاقیات دینی تمامی مذاهب نداریم.

ممنوعیت فلسفی

دست‌کم چهار دلیل فلسفی کلّی وجود دارد که بر اساس آنها ممکن است فرد گمان کند استفاده از شاهدانه برای تولید حالات دگرگون‌شده خوب نیست: مسئله‌ی کذب، تحریف عقل، تحلیل فاعلیت فرد و از دست دادن آزادی یا قدرتِ خود-مختاری.

مسئله‌ی کذب:

در نخستین تلقّی گسترده‌ی آموزش و عدالت در غرب، یعنی کتاب جمهور[۳] افلاطون[۴]، اخطار سخت‌گیرانه‌ای علیه شعر و نمایش وجود دارد، چرا که به روش‌های گوناگون موجب درگیر شدن با جنبه‌های ظاهری و کاذب می‎شوند. هر چه باشد‌، نمایشی درباره‌ی جنگ تروآ خود یک جنگ نیست و حماسه‌سرا (یا شاعر) هم که مصرع‌های منسوب به آشیلِ[۵] هومر[۶] را می‌خواند، آشیل نیست. این استدلال باستانی صرفاً محدود به فلسفه‌ی کلاسیکِ یونان نیست. در قرن شانزدهم، در بریتانیای کبیر هم درب تئاترها در پی اعتراضاتِ پیوریتن‌ها[۷] که نمایش‌ها را متهم به ترویج مسائل کذب و لذت بردن از آن‌ها کردند، بسته شدند.[۸] درست همان‌گونه که ممکن است فردی ریاکار را بازیگر خوبی تلقی کنیم، پیوریتن‌ها بازیگران را افراد ریاکار و دغل‌بازی قلمداد می‌کردند – افرادی که همان کسانی نیستند که ادعا می‌کنند هستند. (واژه‌ی «تزویر»[۹] برگرفته از واژه‌ی یونانی «هیپوکریسیس»[۱۰] به معنای بازی کردن یا وانمود کردن است.)

اگر این واقعیت را در نظر داشته باشیم که نسل فیلسوفانی همچون افلاطون به تازگی از جنگی ویران‌کننده میان سوفیست‌ها و پوچ‌گرایان نجات یافته بودند، اندکی می‌توان با این نقد اولیه‌ی افلاطونی همدلی کرد. هر چه باشد‌، پریکلس[۱۱]، زمام‌دار و نیروی محرّکه‌ی اشرافی پشت پرده‌ی جاه‌طلبی‌های امپراطوری آتن، توسط سوفیست‌ها، نه توسط فلاسفه آموزش دیده بود. سوفیست‌ها بر خلاف فلاسفه نه هنرِ عشق به خرد، بلکه هنر اقناع‌گری را به او یاد داده بودند. اسپارت‌ها[۱۲] به شدت آتن را مورد حمله قرار داده بودند. آتن حتی با این تهدید واقعی مواجه بود که اسپارت‌ها همان بلایی را بر سرش بیاورند که آتنیان بر سر متحدان بالقوه‌ی اسپارت‌ها آورده بودند؛ یعنی قتل تمامی مردانی که به سن سربازی رسیده بودند (در اصل، تمامی مردانی که دیگر کودک محسوب نمی‌شدند) و به بردگی گرفتن تمامی زنان. شاید فرد بتواند پس از وارد آمدن چنین ضربه‌ی روانی شدیدی، با پافشاری سفت و سخت بر سر گفتن حقایق موافقت نماید.

تحریف عقل:

شِما و نمایی از عقل و اشتیاق را درنظربگیرید که در تراژدی‌های اوریپید[۱۳]، به‌ویژه در مده‌آ[۱۴] و باکائی[۱۵] به تصویر کشیده شده‌‌اند. در باکائی گروهی از زنان توسط خداوندگار دیونیسوس مست می‌شوند و با خشونت اندام‌های بدن پادشاه تِبس[۱۶] را از هم جدا می‌کنند. مادر پادشاه، در نوعی از حالات دگرگون‌شده‌ی آگاهی، به واقع سر پسرش را می‌کَنَد و سپس آن را به تبس می‌برد، در حالی که فکر می‌کرد سر یک شیر را با خود حمل می‌کند. در مده‌آ یک زن افسارگسیخته برای انتقام گرفتن از شوهر خیانتکارش، معشوقه‌ی او و سپس دو فرزندش را سلاخی می‌کند. مده‌آ، خود به عنوان یک شخصیت، یادآور خطرِ عملی‌ست که از روی شهوت یا هوای نفس و بدون نظارت خرد یا عقل انجام گرفته باشد. مده‌آ با زجّه می‌گوید: «می‌دانم که قرار است چه عمل شرورانه‌ای را مرتکب بشوم، اما روح من قوی‌تر از اراده‌ام برای مانع از این کار شدن است، روح، این بزرگ‌ترین دلیل شر برای انسان‌ها»[۱۷]. حتی پیش‌تر از نمایش‌نامه‌های اوریپید، در ایلیاد و ادیسه هم هشدارهایی درباره‌ی حالات دگرگون شده‌ی حاصل از شورزدگی وجود دارد (همانند التهاب جنگی که دیومدس[۱۸] را دربرگرفت و باعث شد به یک الهه ضربه بزند).

ساموئل کولدریج شاعر، منتقد ادبی سبک رمانتیک، و فیلسوف انگلیسی‌ست که به همراه دوستش ویلیام وردزورث یکی از بنیان‌گذاران مکتب رمانتیسم در انگلستان بود. کولدریج بیشتر با دو اثر منظوم خود، دریانورد کهن و قوبیلای خان، و همچنین اثر منثورش بیوگرافی ادبی، شناخته شده‌است. آثار نقدش به‌خصوص در ارتباط با شکسپیر بسیار نافذ بود. همچنین، در معرفی فلسفه‌ی آرمان‌گرایی آلمان به فرهنگ انگلیسی کمک کرد و از طریق امرسون تأثیری مهم بر فلسفه ماوراءالطبیعه آمریکا داشته‌است. در تمام سنین بزرگسالی، از حملات شدید افسردگی و اضطراب رنج می‌برد؛ گمان می‌رود او از اختلال دوقطبی رنج می‌برده‌است، اختلال روانی‌ای که در زمان او ناشناخته بود. کولریج بر آن شد تا درد خود را با افیون درمان کند که به اعتیاد انجامید.

برخی فلاسفه نسبت به مواد مخدری که باعث به وجود آمدن بصیرت و درون‌بینی‌های عمیقی شده، اما درنهایت مشخص می‌شود اصلاً مفید نیستند مشکوک بوده‌اند. تحلیل ویلیام جیمز[۱۹] از گاز نیتروژن مونوکسید[۲۰] را می‌توان به عنوان موردی علیه شاهدانه به کار برد. جیمز در کتاب تنوع تجربه‌ی دینی[۲۱] می‌نویسد:

«نیتروژن مونوکسید و اِتِر[۲۲]، به‌ویژه نیتروژن مونوکسید، زمانی که به اندازه‌ی کافی و موثری با هوا رقیق شوند، به میزان قابل‌توجهی باعث انگیزش نوعی آگاهی عرفانی در فرد می‌گردند. در این حالت به نظر می‌رسد که عمقی فراتر از ژرفنای حقیقت بر استنشاق‌کننده آشکار می‌شود. هرچند که این حقیقت در همان لحظه‌ای که به آن دست پیدا می‌کند، تضعیف شده یا از دست می‌رود؛ و اگر کلمه‌ای باقی بماند که بتواند بر زبان آورد، بسیار بی‌معنا به نظر خواهد رسید. با این‌حال، حسّ معنای ژرفی که در آن‌جا موجود بود باقی می‌ماند؛ و من بیش از یک نفر را می‌شناسم که متقاعد شده‌اند که ما در نشئه‌ی حاصل از نیتروژن مونوکسید به نوعی وحی متافیزیکی اصیل دست پیدا می‌کنیم.»[۲۳]

تا جایی ‌که شاهدانه به نیتروژن مونوکسید شباهت دارد، فیلسوفان دلیل در اختیار دارند تا اثر فریبنده‌ی[۲۴] آن را محتاطانه درنظربگیرند. حال که صحبت از اثر فریبنده شد…

تحلیل فاعلیت فرد:

صدای فریبنده‌ی پریان دریایی (در کتاب دوازدهم ادیسه، که در آن ادیسه کمابیش به‌خاطر «دل‌نشینی فریبنده‌ی» ترانه‌‌ی پریان فریب می‌خورَد) را در نظر بگیرید. مصرف شاهدانه به همان میزانی که می‌تواند ما را فریب بدهد تا کاری انجام ندهیم، دلایل بیشتری هم وجود دارد تا ما را متوجه آثار مخرب دیگرش بکند. آلفرد لُرد تِنیسون[۲۵] در شعر کلاسیکش «نیلوفرخوران»[۲۶]، خطر یک حالت القا‌شده، فریبنده و مسالمت‌آمیز را که تمامی قوای عاملیت ما را تهدید می‌کند به خوبی به تصویر کشیده است. آن‌ها می‌خوانند:

به راستی، به راستی خوابی سبک شیرین‌تر از محنت‌ است، ساحل

[خوش‌تر] از تقلّا در عمق اقیانوس، باد و موج و پارو؛

آه، بیارام، برادرِ دریانوردم، دیگر سرگردان نخواهیم بود.

همان‌طور که در اعتیاد فجیع شاعر (و فیلسوف) بااستعداد رمانتیک، ساموئل کولدریج[۲۷] مشاهده می‌کنیم، موارد فراوانی وجود دارد که مصرف افیون، به رخوت یا تضعیف مهارت‌ها انجامیده است.

از دست دادن آزادی یا قدرتِ خودمختاری:

منبع فلسفی دیگری که ممکن است باعث گردد ممنوعیت استفاده از شاهدانه را بپذیریم، ریشه در ارزش شناخته‌شده‌ی خودمختاری یا قدرت عمل اختیاری دارد. بسیاری از رواقیان[۲۸] به حالِ روش‌هایی تأسف می‌خوردند که توسط آنها به طبیعت خود آسیب می‌رسانیم، مثلاً هنگامی که مانند اسارتی فیزیکی یا بردگی، عملی را از روی نادانی یا تحت شرایطی که بر قوه‌ی داوری ما اثر گذارد انجام می‌دهیم. اپیکتتوس[۲۹] این مسئله را به این صورت مطرح می‌کند: «زئوس[۳۰] من را آزاد کرد؛ آیا گمان می‌کنید او می‌خواست پسر خودش در بند باشد؟»[۳۱] همان‌طور که، به عنوان مثال، در تصویر افلاطون از الکیبیادس[۳۲] بسیار مست، بی‌تربیت و گیج – کسی که تلوتلوخوران وارد مهمانی‌ای شد که از مهمانان خواسته شده بود درباره‌ی عشق صحبت کنند (رساله‌ی مهمانی[۳۳]) – مشاهده می‌کنیم، فلاسفه از این موضوع آگاه بودند که افراط در نوشیدن باعث زایل شدن عقل می‌گردد. مخالفت افلاطون با حالات دگرگون‌شده‌ای که از شعر و شاعری حاصل می‌شوند فقط به‌خاطر ظاهرگرایی و کذب آن‌ها نبود؛ او همچنین نگران این مسئله بود که شعر می‌تواند باعث تضعیف یا معیوب کردن قوه‌ی عقل فرد بشود (رساله‌ی ایون[۳۴]). هشدارهایی در رابطه با زیاده‌روی در منابع پیشا-فلسفی‌ای همچون ادیسه وجود دارد؛ در جایی از آن پسری که در جزیره‌ی جادویی سیرسه[۳۵] زیادی نوشیده بود، از بالای ساختمانی می‌افتد و می‌میرد.

شاید بتوان گفت یکی از بهترین و تازه‌ترین آثاری که در آن به حالِ وضعیتِ فرد معتادی که آزادی خود را از دست می‌دهد افسوس خورده می‌شود، کتاب اعترافات یک تریاک‌خور انگلیسی، نوشته‌ی توماس د کوئینسی[۳۶]  است. د کوئینسی می‌نویسد:

«اگر خوردن تریاک یک لذّت هوس‌رانانه باشد، و اگر من ملتزم به اعتراف این مطلب باشم که در مصرف آن افراط کرده‌ام، حقیقت دارد که با شوق و جان‌فشانی مذهبی علیه این دوست‌داشتنیِ سحرآمیز مبارزه کرده‌ام، حتی اگر هیچ گزارشی مبنی بر اینکه فرد دیگری نیز چنین کرده است وجود نداشته باشد. و بالاخره، به چیزی دست یافتم که تا کنون نشنیده‌ام درباره‌ی کس دیگری گفته بشود – کمابیش تا آخرین پیوندی را که با آن داشتم باز کردم، و به پابندی که من را غُل و زنجیر کرده بود لعنت فرستادم.»[۳۷]

ابسنث نوعی نوشیدنی تقطیری با درصد بالای الکل است که از تقطیر گیاه انیسون، افسنتین یا رازیانه به دست می‌آید. ابسنث معمولاً به رنگ طبیعی سبز وجود دارد، ولی به رنگ‌های شفاف و مصنوعی نیز تولید می‌شود. به آن جادوی سبز نیز گفته می‌شود. در برخی موارد ابسنث به اشتباه لیکور گفته می‌شود. درحالی‌که ابسنث به همراه شکر در داخل بطری لیکور است. ابسنث برخلاف دیگر مشروبات الکلی که درون بطری ریخته و مصرف می‌شود به علت بالا بودن مقدار الکل آن هنگام نوشیدن آن را باید با آب رقیق کرد. تولید ابسنث در سوییس آغاز شد. اگرچه به عنوان یک نوشیدنی الکلی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در بین فرانسویان به خصوص هنرمندان و نویسندگان پاریسی رواج پیدا کرد و جزئی از فرهنگ بوهیمین شد، ابسنث توسط جوامع محافظه کار و پروبیشینیست‌ها در آمریکا مورد مخالفت قرار گرفت. برخی از افراد مشهور چون ونسان ونگوگ و اسکار وایلد از طرفداران ابسنث برشمرده می‌شوند. ابسنث به عنوان یک داروی توهم زا توصیف شده‌است.
(Femme au café (Absinthe Drinker، اثر پابلو پیکاسو، موره ارمیتاژ

چنین اعتیادی، چه تریاک باشد، چه شاهدانه یا الکل، با ایده‌آل فلسفی تفکر آزادانه و سرکوب نکردن قدرت عمل در مقام یک فاعل مختار در تضاد است.

دیدگاه‌های فلسفی دیگری وجود دارند که هرچند به صورتی غیرمستقیم، ممکن است کاربرد شاهدانه را منع نمایند. به عنوان مثال، در رساله‌ی کریتون[۳۸] افلاطون، استدلالی وجود دارد که بنابر آن فرد باید از کشور اطلاعت کند، حتی اگر قوانین آن کشور عادلانه نباشند. به این ترتیب دلیلی مطرح می‌کند که نباید شاهدانه را در کشوری که ممنوع اعلام شده مورد استعمال قرار داد، حتی اگر مصرف شاهدانه به خودیِ خود سالم فرض شده باشد و بتوان از آن در حد اعتدلال استفاده کرد و غیره. اما ما دلایلی که پیش از این ذکر شد را به‌عنوانِ استدلال‌های مخالفِ جدی‌تری در نظر می‌گیریم. به طورِ خلاصه، این استدلال‌ها در راستای تقویتِ این ادعا هستند که استفاده از شاهدانه گریز‌گرایانه[۳۹] است: استفاده از آن باعث گریزِ فرد از حقایق و فرار یا طفره‌روی او از دقت‌نظر و مطالبات عقل، عاملیتِ مسئولیت‌پذیر، آزادی درست و به جا و خودمختاری می‌شود.

حال اجازه بدهید به صورت خلاصه برخی از استدلال‌های مذهبی را مورد بررسی قرار دهیم که علیه استفاده از شا‌دانه مطرح شده‌اند.

استدلال‌های مذهبی

استدلال‌های مذهبی چه چیزی را علیه مصرف شاهدانه بیان می‌کنند؟ همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم، ما به‌خاطر کمبود فضا در این مقاله، خود را به ادیانِ یهودیت، مسیحیت و اسلام محدود می‌کنیم. در منابع اولیه‌ی یهودی و مسیحی، هیچ ارجاعی به شاهدانه وجود ندارد و از همین‌رو باید به استدلال‌های موجود درباره‌ی ممنوعیت شراب نگاهی بیندازیم، گرچه این مسئله در اسلام متفاوت است.

به نظر می‌رسد که مصرف الکل در ادیان یهودیت و مسیحیت پذیرفته‌شده است. البته هشدارهایی درباره‌ی مست بودن وجود دارد (مثلاً، کتاب امثال[۴۰] ۲۰:۱، داستان نوح[۴۱]، ممنوعیت نوشیدن در دیدارهای مذهبی، سفر لاویان[۴۲] ۱۰:۹)، اسناد فراوانی مبنی بر مصرف گسترده‌ی شراب توسط ریش‌سفیدان، پادشاهان و خودِ مسیح هم موجود است. حتی در انجیل یوحنا[۴۳]، مسیح به دنبال نخستین نشانه‌ی برقراری قلمروی پادشاهی خداوند، آب را به شراب تبدیل می‌کند. در نامه به تیموتاوس[۴۴] (۱ تیموتاوس ۳:۸) توصیه شده است که رهبران کلیسا نباید به شراب خو بگیرند، البته این هشدار درباره‌ی سوء‌مصرف، بر این موضوع دلالت دارد که مصرف آن به میزانی عقلانی و مجاز هم درنظرگرفته شده است. کسی که به شما در مورد معتاد نشدن به شیرینی (چیزهای دیگر هم به همین منوال) هشدار می‌دهد، به صورت ضمنی به این موضوع اشاره می‌کند که خوردنِ کمی شیرینی قابل‌قبول است و ایرادی ندارد.

تا‌ جایی که شاهدانه را با الکل در یک تراز قرار دهیم، مذهب یهودیت و مسیحیت احتمالاً شاهدانه را نیز حرام نمی‌دانند. این ادیان هر کدام‌شان روا دانسته‌اند که ممکن است اشخاص یا دوره‌هایی هم باشند که مصرف شراب برای آن‌ها و در طولِ آن‌ها مجاز نباشد. اما در حالی که در اغلب موارد، این ادیان و فرهنگ‌هایی که تحت تأثیر آن‌ها قرار دارند، اعتیاد و سوء‌مصرف را محکوم می‌کنند، از مصرف مناسب و به اندازه حمایت می‌کنند. به این موضوع در اعمال مسیحی دوره‌ی قرون وسطی برای متعهد شدن به نوشیدن در زمان هوشیاری، اشاره شده است. واژه‌ی هوشیار در زبان انگلیسی[۴۵] برگرفته از واژه‌ی لاتین سوبِریوس[۴۶]، به معنای هوشیار، معتدل، ملایم، خوددار، آرام، محتاط، عاقل و مواظب است. نوشیدن هوشیارانه‌ی شراب یا آب‌جو امری مجاز بود و با نوشیدن تا سرحدّ مستی تفاوت داشت. توجه داشته باشید که براساسِ اصول سنت بندیکت[۴۷] نیز شراب و آب‌جو حلال هستند، زیرا حامی راهبانی‌ست به اعتدال از «مشروبات محلی» می‌نوشند.

منتها، گرچه مصرف الکل در ادیان یهودیت و مسیحیت مجاز است، ما معتقدیم که می‌توان منابعی پیدا کرد که نشان می‌دهند امتناع [از مصرف آن] نشانه‌ی پرهیزکاری‌ست. به عنوان مثال دانیال نبی[۴۸] شراب نمی‌نوشد و یهودیانی (عهد قدیم مسیحیان)[۴۹] وجود دارند که پیمان می‌بندند از شراب دوری کنند (ارمیای نبی[۵۰] ۳۵:۲). اما به نظر می‌رسد این دعوت به پرهیزکاری بیشتر مربوط به افراد فوق‌العاده و مأموریت‌ها یا کارهای خاص است، نه افراد معمولی.

قانون اولیه‌ی اسلامی مصرف الکل را بر این اساس حرام می‌داند که رفتار از روی مستی، مسلمان باایمان را از انجام وظایف‌اش در مقابل جامعه‌ بازمی‌دارد. جالب است ‌که قرآن مسلمانان را از انجام نماز در هنگام مستی منع کرده است (۴:۴۳). آیات متعاقب بر این مطلب اشاره دارند که الکل هم خوبی دارد هم بدی، اما بدی آن از مجموع خوبی‌هایش بسیار بیشتر است (۲:۲۱۹). این قدم بعدی در دور کردن مردم از مصرف الکل بود. سرانجام، مستی و قمار[۵۱] «کار شنیع شیطانی» لقب گرفتند که هدف از انجام آن‌ها، منحرف ساختن مردم از خداوند و فراموش کردن نماز و دعایشان است. به این ترتیب به مسلمانان دستور داده شد تا پرهیز نمایند (۵:۹۰-۹۱). موضوع قابل‌توجه درمورد سنّت اسلامی این است که بیش از هر چیز و در وهله‌ی نخست بر وظایف شرعی فرد و نه بر خود «حالات دگرگون‌شده‌» یا از دست دادن عاملیت مختارانه‌ی او تأکید دارد. اگر این قانون اسلامی را بپذیریم، از لحاظ منطقی، مسلمان باایمانی که بتواند «خودش را حفظ کند»،  و اثرات جانبی مخرب الکل را تحمل کند، تا زمانی که به وظایف‌اش عمل کند، هیچ مشکلی برای او [در مصرف الکل] وجود ندارد.

هرچند که تمامی محرّک‌ها مشابه با خشم و غضب عُلمای[۵۲] مسلمان یا سایر گروه‌های دینی و مذهبی نیستند. قهوه یک نمونه‌ی مناسب است. شیخی از صوفیان شاذلیه[۵۳] برای نخستین بار در حبشه[۵۴]، با نوشیدن قهوه آشنا شد، جایی که این دانه‌ی بومی در کوهستان‌ها رشد می‌کرد و نوشیدنی‌ای که از آن ساخته می‌شد «بون»[۵۵] نام داشت. روایات اثبات نشده‌ای وجود دارد که بیان می‌کند این صوفی ابو الحسن علی‌ بن عُمر[۵۶] بوده است که در اوایل قرن شانزدهم مدتی در دربار سعد الدین زنکی[۵۷]، سلطان حبشه‌ی جنوبی، اقامت داشت. ابوالحسن با آگاهی از اینکه این دانه‌ها موجب افزایش شب‌زنده‌داری و دقتی می‌شود که صوفی‌ها در عبادت خود در پی دست‌یابی به آن هستند، به یمن[۵۸] بازگشت. شیخ شاذلیه تا به امروز به عنوان والی[۵۹] (قدیسِ حامی)[۶۰] عمل‌آورندگانِ قهوه، مالکان قهوه‌خانه‌ها و نوشندگان قهوه محسوب می‌شود، و قهوه در الجزایر گاه به یاد او و آن طریقه‌ی صوفیه که او بدان تعلق داشت، شاذلیه نامیده می‌شود.

شیخ شاذلیه هم‌دوره‌ی ابوالحسن علی‌ بن عُمر، أبو بکر العدنی بن عبد الله العیدروس[۶۱] چنان تحت تأثیر قهوه قرار گرفته بود که یک قصیده (شعر کلاسیک عربی) در وصف نوشیدن و نوشندگان قهوه سرود و حتی اصطلاح مخصوص به خود را برای اثر نشاط‌انگیز آن ساخت:«مُراقهه»[۶۲]. شیخ ابن اسماعیل‌ ابن علوی[۶۳]  اهلِ شحر[۶۴] واقع در یمن، اشاره می‌کند که مصرف قهوه، زمانی که با نیّت مقدّس و از خودگذشتی ترکیب بشود، می‌تواند به تجربه‌ی «قهوه‌ی معنوی»[۶۵] («قهوه‌ی ایده‌آل»)[۶۶] و «قهوه‌ی الصوفیه»[۶۷] منجر گردد، اصطلاحاتی که می‌توان آن‌ها را به جای هم به کار برد و این‌گونه تعریف شده‌اند: «لذتی که انسان‌های باخدا در مشاهده‌ی اسرار نهانی و دست‌یافتن به الهامات شگرف و وحی‌های بزرگ احساس می‌کنند.»

جالب اینکه قهوه تا زمانی که به مناطق مرکزی جهان عثمانی[۶۸] نرسیده بود، با هیچ نوع مقابله‌ی شرعی مواجه نشد. قهوه در آنجا، بااینکه ارتباط روشنی با تصوف و وفورات معنوی حاصل از نوشیدن آن داشت، در ابتدا مورد مخالفت قرار گرفت. اما زمانی که قهوه‌خانه‌ها در استانبول گسترده شدند و حکومت نسبت به محیط اطراف قهوه‌خانه‌ها نگران شد، عُلما شروع به جمع‌آوری دلایل و استدلال‌های خود علیه قهوه کردند؛ به‌ویژه با توجه به این‌که آن‌ها باعث جذب عموم مردم می‎شدند و تشویق‌شان می‎کردند تا از محله‌ی خود دور شوند و در ساعاتی که دروازه‌های محله‌های قابل‌احترام در حالِ بسته شدن بودند، با مردم سایر محله‌ها در ارتباط باشند.

تا آن زمان ادبیات معنوی و شرعی گسترده‌ای شکل گرفته بود که به موضوع مستی می‌پرداخت. در نزد صوفیان، ایده‌ی مستی به عنوان یکی از مزایای ذکر[۶۹] محسوب می‌شد؛ عملی مذهبی که در آن با تکرار لاینقطع نام خدا، فرد به نئشگی معنوی دست پیدا می‌کند. استدلال‌های عُلما‌ علیه قهوه عمدتاً از سلوک صوفی و مسائل مرتبط به آن دور شد، و در عوض بیشتر بر شراب (خمر)[۷۰] به عنوان یک نوشیدنی ممنوعه، تمرکز یافت. این کاری بسیار شتاب‌زده است که سراسر بر پایه‌ی شباهت بنا شده و در مجموع از اینکه میان قهوه به عنوان یک محرک و الکل به عنوان یک مشروب و عامل پریشانی تمایز مشخص و واضحی قائل بشود، سر باز می‌زند.

در مقابل، شاهدانه (یا همان حشیش، که در عربی به معنای «علف» است) ماده‌ی ممنوعه‌ای بود که هرگز مانند شراب و مستی که به صورت گسترده‌ای در ادبیات قرون وسطی‌ای عباسی[۷۱] به عنوان استعاره‌ای برای عشق و عشق خدا موردِ استفاده قرار گرفتند، به ادبیات راه پیدا نکرد. هیچ مدرک و سندی وجود ندارد که عرب‌ها پیش از قرن نهم، با خاصیت‌های سرمست‌کننده‌ی حشیش آشنایی داشتند. در آن زمان، آن‌ها عراق و سوریه را به تصرف خود درآورده و از شرق به سمت مرز ایران و آسیای مرکزی و از غرب به طرف آسیای صغیر، شمال افریقا و اسپانیا به راه افتاده بودند. در قرن نوزدهم، مدت‌ها پس از استقرار خلافت عباسی در بغداد، متفکران عرب متون یونانی دیوسکوریدس[۷۲] و جالینوس[۷۳] را ترجمه کردند و با خواص دارویی شاهدانه آشنا شدند. ابن وحشیه[۷۴]، پزشکی در اوایل قرن دهم، در مورد عواقب حاصل از مصرف حشیش هشدار داده بود. او در کتابش درباره‌ی سموم[۷۵] ادعا می‌کند که وقتی شیره‌ی گیاه با داروهای دیگر ترکیب بشود، می‌تواند موجب مرگ گردد. رازی[۷۶]، پزشک دیگری که در ایران متولد شد، توصیه‌هایی علیه تجویز بیش از حد شاهدانه ارائه کرده است.

حشیش در قرن نهم از طریق جلگه‌های آسیا، یعنی از هند، وارد جهان اسلام شد. حشیش همواره با داستان حسن صباح[۷۷]، که در نزد بسیاری شناخته شده است، به سنت غربی – و تا حدودی اسلامی –  مرتبط بوده است. او یکی از رهبران اسماعیلی بود که در ۱۰۹۰ در ایران گروهی تندرو در سنت اسلام سنّی، به نام حشیشیه[۷۸] (حشّاشین)[۷۹]، یا معروف به اَسَاسین[۸۰] را پایه‌گذاری نمود.

مارکو پولو[۸۱]، جهانگرد ونیزی، اظهار می‌کند که چطور حسن «پیرمرد کوهستان» جلوی مردان جوان را می‌گرفت و در باغ‌های پرشکوه قلعه‌اش، الموت[۸۲]، معجونی محرمانه را به خورد آنان می‌داد. او شرح می‌دهد که فعالیت اصلی آن‌ها در این بهشت زمینی، عشق‌بازی با زنان لذت‌جو بود. حسن به این شیوه پیروان جوانش را تحت سلطه‌ی خود حفظ می‌کرد و می‌توانست آن‌ها را برای به قتل رساندن رقبای خود به مأموریت‌های خطرناک بفرستد. او به این مردان جوان قول می‌داد: «وقتی که برگشتید، فرشتگان من شما را به بهشت خواهند بُرد.» جالب اینجاست که تمامی عارفان و قدیسان بزرگ صوفی، همچون بسطامی[۸۳] و غزالی[۸۴]، مصرف داروهای روان‌گردان، که آن‌ها را به عنوان «انحراف شیطانی» می‌شناختن نهی کرده‌اند.

این مسئله موجب جلوگیری از مصرف گسترده‌ی این‌گونه مواد در میان جمعیت آسیای میانی، از جمله خانواده‌های اشرافی نگردید. همچنین ممانعتی برای کمیاب شدن یا تلاش‌ برای جلوگیری از مصرف شاهدانه توسط افراد فقیری که از پس خرید شراب برنمی‌آمدند صورت نگرفت. جالب اینکه، بنابر نظر مرحوم پروفسور فرانتس روسنتال[۸۵] از دانشگاه یِیل[۸۶]، فرض می‌شد که مصرفِ شاهدانه منجر به «پایین آمدن رتبه‌ی اجتماعی (سفله)[۸۷] و شخصیتِ بدِ اخلاقی (ردحله)[۸۸]» می‌شود و «موجودیت یک جامعه‌ی منظم را نفی می‌نماید»[۸۹].

شاعر سوریه‌ای، ابن رستم السیردی[۹۰]، مزایای شراب نسبت به حشیش را می‌ستاید:

آیا می‌خواهی با خوردن علفی خُشک

مثل جانور زبان‌بسته‌‌ی بی‌خرد باشی؟

گیاهِ آن‌ها چنان ننگی برای انسان نجیب حاصل می‌آورد که

او همچون یک قاتل گام برمی‌دارد

شرابِ ما برای انسان فروافتاده موجب چنان عزت و

شأنی می‌گردد که هیچ‌کس اربابش نخواهد بود

برخلاف حشیش، خواص آن مفید است

بی‌پرده سخن بگو! بشمار و توصیف کن معناهای بی‌شمار شراب را!

شاید ارتباط شاه‌دانه با طبقه‌های پایین‌تر بتواند توضیح‌دهنده‎ی ادبیات، تجلیل یا حمایت فلسفی مختصری باشد که در رابطه با خواص شاهدانه وجود دارد. این‌گونه گفته شده است که طبیبان مسلمان خواص پزشکی شاهدانه را انکار نمی‌کردند. رازیِ پزشک (۸۶۵–۹۲۵ ) اظهار کرده که مصرف شاه‌دانه مرهمی بر عفونت گوش است و آن را به عنوان درمانی برای شوره‌ی سر و نفخ تجویز می‌کرد. همچنین خواص درمانی خوردن آن برای صرع را شرح می‌دهد. الزرکشی[۹۱] خاطر نشان ساخت که اگر مصرف حشیش «برای ضرورت پزشکی و ایجاد بیهوشی برای عمل جراحی قطع عضو و اگر برای رفع گرسنگی» و نیز در شرایط غیرمحتملی صورت بگیرد که کاربر از خاصیت سرمست‌کننده‌ی حشیش مصون بماند، ایرادی ندارد. سپس او به برخی از عوارض جانبی یا حالات دگرگون‌شده‌ی بسیار زیادِ ناشی از مصرف حشیش، از جمله قرمز شدن چشم‌ها، خشک شدن دهان، خواب‌آلودگی بیش از حد و سنگینیِ سر اشاره می‌کند. گفته می‌شد که مصرف طولانی آن موجب خشک شدن آب منی (از سخنان جالینوس)، کم شدن میل جنسی و کاهش ظرفیت اندامِ تناسلی می‌گردد؛ همچنین می‌تواند باعث آسیب رسیده شدن به روده، نفس‌تنگی، کاهش دید، و نیز پس از ایجاد شادی باعث افسردگی می‌شود. افزون بر این، گفته می‌شود که حشیش باعث ایجاد بی‌حالی، تنبلی، گیی، ضعف قوای حسی و نفس کشیدن نادرست می‌گردد. به طورِ خلاصه، حشیش در ذهن و شخصیت تغییر ایجاد می‌کند، و می‌تواند در کاربر معتاد به آن باعث جنون بشود و چنان ذهن را تغییر بدهد که گویی از واقعیت غایب است.

ما پس از بررسی منابع مذهبی به این نتیجه رسیدیم که دلیل قاطعی که زمینه‌های مشخصی علیه مصرف شاهدانه در آن مطرح شده باشد وجود ندارد، گرچه استدلال‌های مذهبی علیه سوءمصرف شاهدانه یا هر نوع ماده‌ای که باعث تخریب نفس می‌شود یا با وظایف شرعی فرد در تضاد است، مطرح شده‌اند. ازآنجایی‌که شراب در یهودیت به عنوان بخشی از لذت زندگی (مزامیر ۱۰۴:۱۵) و در عهد جدید مسیحی برای سلامتی توصیه شده است (نامه‌ی اول به تیموتاوس ۵:۲۱: «دیگر آب ننوشید، بلکه به‌خاطر شکم‌ خود و اکثر ضعف‌هایتان، کمی شراب بنوشید.») و الزرکشی به دلایل پزشکی حشیش را توصیه کرده است، (و با توجه به این‌که مصرف شراب و حشیش مانند شاهدانه است) نتیجه می‌گیریم که مصرف شاه‌دانه حقیقتاً با اعتراض قاطعی از سوی اخلاق دینی یهودی، مسیحی، یا اسلامی مواجه نیست. حال، چهار اعتراض اولیه به مصرف شاهدانه را درنظر بگیرید.

دفاع از حالات دگرگون‌شده

پاسخ به مسئله‌ی کذب:

دفاع از مصرف شاهدانه می‌تواند به همان صورت که از نمایش در یونان باستان دفاع شد، مطرح شود. ارسطو[۹۲] گمان می‌کرد حالات دگرگون‌شده‌ای که جزئی از نمایش هستند، در واقع در جهتِ رشد و بهبود هویت اخلاقی انسان لازم‌اند. ما از طریق لذت بردن از مشاهده‌ی حالات محتمل وقایع و اندیشیدن به خطرات ناشی از غرور، آسیب‌پذیری‌مان نسبت به بخت و اقبال و ارزشِ کمال و تمامیت، به افراد بهتری تبدیل می‌شویم. ارسطو حتی شعر و نمایش را به این دلیل می‌ستاید که در آن‌ها کمی فرار یا انحراف از تاریخ وجود دارد. تاریخ درباره‌ی واقعیات است، اما ما قادریم که در نمایش‌های شاعرانه از زاویه‌دیدی اخلاقی درباره‌ی زندگی‌ها و سرنوشت‌های محتملِ آموزنده فکر کنیم. نظریه‌ی ارسطو باعث می‌شود نمایش را دارای اثر روان‌پاک‌سازی[۹۳] بدانیم که بسیاری از مفسران آن را نوعی بروز عواطف شدید و قوی محسوب می‌کنند (گاه به صورت اهانت‌آمیزی آن را نظریه‌ی تنقیه[۹۴] می‌نامند). اما مفسران متأخر روان‌پاک‌سازی را به عنوان نوعی شکل‌دهی یا تصفیه‌ی اخلاقی درنظرمی‌گیرند. همان‌ مقدار که مصرف شاهدانه موجب ایجاد حالات دگرگون‌شده (توهم و داستان‌سرائی) می‌گردد، که البته می‌تواند ابزاری مخاطره‌آمیز باشد، همچنین می‌تواند ابزاری باشد که به ما کمک کند ابتکار اخلاقی‌مان را وسیع‌تر سازیم.

پاسخ به تحریف عقل:

شکّی نیست که مصرف افراطی شاهدانه می‌تواند موجب تحریف عقل شود، اما مصرف بیش از حد شراب هم همین‌گونه است. حتی نظر پاسکال[۹۵] این بود که شانس موفقیت فرد در جستجوی حقیقت با خوردن کمی شراب، در برابر امتناع از خوردن آن، برابر است. پاسکال در سخنی هوشمندانه (و شاید به شوخی) می‌گوید: «شرابِ زیادی و شرابِ کم. اگر هیچ کدام را به او ندهی، نمی‌تواند حقیقت را پیدا کند؛ اگر زیادی هم به او شراب بدهی، نتیجه همین است.»[۹۶] مورد مده‌آ در فلسفه‌ی یونان باستان باعث برانگیخته شدن نگرانی از خطرات شور و انتقامی بدون فکر می‌گردد و همچنین در مورد اثر اهریمنی مصرف مواد به ما هشدار می‌دهد (او از سمی شیطانی برای کُشتن استفاده می‌کند)، اما می‌توانیم آن را به عنوان هشداری علیه سوء‌مصرف و نه علیه مصرفِ متعادل تلقی کنیم. (مده‌آ در زمینه‌ی گیاهان دارویی استاد بود، اما آیا معنای این حرف آن است که ما باید گیاهان دارویی را سرزنش کنیم؟)

وبکر احمدبن علی بن قیس المختاربن عبدالکریم بن جرثیابن بدنیابن برطانیابن علاطیا الکسدانی الصوفی که به اختصار ابن وحشیه کلدانی نامیده می‌شود، از ساحران و دانشمندان علوم غریبه نبطی در در نیمه‌ی دوم قرن دوم هجری بود. مؤلف آثاری در کیمیا وجفر (که در الفهرست ذکر شده‌است) در ح۹۰۴ کتاب الفلاحه النبطیه را نوشت که بنابر اظهار خودش ترجمه از مأخذ قدیمی بابلی بود و قصدش ستایش تمدن بابل، آرامی و سریانی در برابر تمدن اعراب فاتح بود. این کتاب حاوی اطلاعات باارزشی در باب کشاورزی و خرافات است. این کتاب وقتی اهمیت یافت که خوولسون خاورشناس روس فریب آن را خورد. مسلماً ابن وحشیه نمی‌توانست متون میخی را بخواند، همچنانکه اعراب مصری قادر به خواندن هیروگلیف‌ها نبودند.

ویلیام جیمز به نکته‌ی خوبی درباره‌ی اثرات جانبی احتمالی برخی از حالاتِ به صورت مصنوعی القا‌شده – که ممکن است صرفاً منجر به القای جنبه‌ی ظاهری عمق و درخشندگی شوند- اشاره می‌کند، اما ممکن است برخی حالات دگرگون‌شده‌ای که به صورت مصنوعی ایجاد می‎شوند خوب باشند. حتی می‌توان از حالات دگرگون‌شده‌ای دفاع کرد که بر اثرِ مصرفِ به اندازه و کنترل‌شده‌ی شاهدانه حاصل می‌شود. جان لاک حامی آن دیدگاهی درباره‌ی آزادی‌ست که تخیل و ابتکار را نیز به کار می‌گیرد. مشکل الکل (بر اساسِ دیدگاهی جان لاکی) این است که در زمان خاصی از روز، تنها چیزی که فرد می‌تواند به آن فکر و در ذهن‌اش مجسم کند، میخانه است. تصحیح عادت اعتیاد در رابطه با مصرف بیش از حدّ می‌تواند یکی از حالات القاء‌شده‌ی جایگزینِ ذهن باشد.[۹۷] لاک به‌روشنی بیان می‌کند که تخیل به تنهایی برای تغییرِ سوژه کافی نیست (چه به صورت مصنوعی القا شده باشد چه طبیعی)، اما سوژه بدون تخیل نمی‌تواند میان گزینه‌های بسیار، دست به عملی آزادانه بزند.

در انتها، ترکیبی از اعتراضات وارده در رابطه با تحلیل فاعلیت فرد و فقدان آزادی یا قدرت خودمختاری او را درنظربگیرید. ما در اصل نسبت به این اعتراضات هم واکنش‌هایی مشابه به پاسخ‌مان در رابطه با دو اعتراض نخست نشان می‌دهیم. فی‌الواقع فرد می‌تواند دچار اثرات مضرّ استفاده بیش‌ازحد و افراطی از شاه‌دانه بشود، اما این امکان هم وجود دارد که با مصرف افراطی آن چیزی که به فرض ما مشروع است هم با همان نتایج مواجه بشود: مصرف معتدل شراب و سایر نوشیدنی‌های الکلی (که در سرتاسر فلسفه‌ی باستان، قرون وسطی، رنسانس و مدرن، عملی مقبول محسوب شده است). میان فلاسفه اختلاف‌هایی هم بر سر اینکه آیا گه‌گاه مست کردن مجاز است یا خیر، وجود دارد[۹۸]، اما قریب به اکثریت کسانی که به این موضوع اشاره کرده‌اند (مثلاً سیسرون[۹۹] و اِراسموس[۱۰۰]) فقط اعتدال را توصیه کرده‌اند.

به‌ویژه شاه‌دانه

با تمرکز بر استدلال‌هایی که در مورد شراب، حشیش و تریاک مطرح می‎شوند، حالات دگرگون‌شده را به طور کلّی مورد بررسی قرار دادیم. ما از مصرف موادی که حالات دگرگون‌شده‌ای را در فرد به وجود می‌آوردند دفاع کردیم، اما اگر شاهدانه تأثیر مضرّ ویژه‌ای، بدتر از شراب و امثالهم داشته باشد، آن‌وقت استدلال‌های دیگری هم می‌توانند مطرح ‌شوند.

برخی فلاسفه از اصل اختیار بسیار قدرتمندی دفاع می‌کنند که از ورودِ اشخاص درجه دو یا سه به زندگی فرد جلوگیری می‌کند، یعنی افرادی که می‌خواهند مانع از اختیار او برای آسیب رساندن به خود شوند. درست همین‌جاست که ملاحظات مذهبی نیز ظاهر می‌شوند. ادعای سقراط را درنظربگیرید که می‌گوید ما نه افرادی متعلق به خود، بلکه (در واقع) اموال خدایان هستیم و «بر اساس این ‌نظر، چندان غیرعقلانی نیست که بگوییم کسی حق ندارد تا زمانی که خدا ضرورتی مطلق را بر او تحمیل کند، خودش را بکشد.»[۱۰۱] برخی (اما نه همه‌ی) یهودی‌ها، مسیحیان و مسلمانان تا حدّ زیادی بر اساس چنین ادعایی، دیدگاهی منفی نسبت به آسیب زدن به خود دارند. هرچند جالب اینجاست که رواداری گسترده‌ای نسبت به دخانیات در سنت‌های یهودی، مسیحی و اسلامی وجود داشته است، و از این‌رو حکم علیه آسیب زدن به خود در عمل بیشتر مربوط به منع خودکشی‌ست تا سیگارکشیدن یا مصرف موادی که ممکن است جان‌کاه باشند، اما (ضرورتاً) باعث مرگ نشوند.[۱۰۲]

ما خرسندیم که برای اهداف فعلی‌مان، در مورد مسئله‌ای که مطرح شد اعلام کنیم که در نهایت به این نتیجه رسیدیم که با این فرض که شاهدانه می‌تواند موجب تولید حالات دگرگون‌شده‎ی آگاهی بشود، و اینکه بدتر و مضرتر از الکل نیست، گمان می‌کنیم که دلایل فلسفی و مذهبی علیه آن چندان قطعی و مطلق نیستند.


پانویس‌ها:

[۱] Charles Taliaferro

[۲] MICHEL LE GALL

[۳] Republic

[۴] Plato

[۵] Achilles

[۶] Homer

[۷] puritans پیوریتن‌ها یا پارسایان گروهی از پروتستان‌های اصلاح شده انگلیسی در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی بود که پشتیبان پالودن کلیسای انگلستان از هر گونه رسم کاتولیک رومی بودند و اعتقاد داشتند که کلیسای انگلستان تنها به‌طور جزئی اصلاح شده‌است. –م.

[۸] For more information, see Elbert Nevius Sebring Thompson’s The Controversy between the Puritans and the Stage (New York: Henry Holt, 1903).

[۹] hypocrisy

[۱۰] hypokrisis

[۱۱] Pericles

[۱۲] Sparta

[۱۳] Euripides

[۱۴] Medea

[۱۵] Bacchae

[۱۶] Thebes

[۱۷] Euripides’ Medea, trans. A. J. Podlecki (Newburyport: Focus Classical Library, 1998), p. 62.

[۱۸] Diomedes

[۱۹] William James فیلسوف آمریکایی و بنیانگذار مکتب پراگماتیسم

[۲۰] nitrous oxide گاز خنده‌آور

[۲۱] The Varieties of Religious Experience

[۲۲] ether

[۲۳] William James, The Varieties of Religious Experience (New York: Collier Macmillan, 1961), p. 305.

[۲۴] Siren در انگلیسی به معنای فریبنده، پری دریایی

[۲۵] Alfred Lord Tennyson ملک الشعرای بریتانیا در عصر ویکتوریا و یکی از محبوبترین شاعران بریتانیایی

[۲۶] The Lotus-Eaters

[۲۷] Samuel Coleridge

[۲۸] Stoics

[۲۹] Epictetus

[۳۰] Zeus

[۳۱] Discourses, Book 1, Chapter 19.

[۳۲] Alcibiades

[۳۳] Symposium

[۳۴] Ion

[۳۵] Circe

[۳۶] Thomas De Quinceyمقاله‌نویس اهل انگلستان

[۳۷] Thomas De Quincy, Confessions of an English Opium Eater, ed. Alethea Hayter (London: Penguin, 1971), p. 30.

[۳۸] Crito

[۳۹] escapist

[۴۰] Proverbs

[۴۱] Noah

[۴۲] Leviticus

[۴۳] Gospel of John

[۴۴] Timothy

[۴۵] Sober

[۴۶] sobrius

[۴۷] Rule of St. Benedict

[۴۸] Daniel

[۴۹] Christian Old Testament

[۵۰] Jeremiah

[۵۱] games of chance

[۵۲] the ’ulama

[۵۳] Shadhili

[۵۴] Ethiopia

[۵۵] bun

[۵۶] Abu al- Hasan ’Ali b.’Umar

[۵۷] Sa’d al-Din II

[۵۸] Yemen

[۵۹] wali

[۶۰] patron saint

[۶۱] Abu Bakr b. ’Abd Allah al-’Aydarusشاعر و اندیشمند صوفی (۱۴۴۷–۱۵۰۸)

[۶۲] muraqaha

[۶۳] ibn Isma’il b.’Alawi

[۶۴] al-Shihr

[۶۵] qahwa ma’nawiyya

[۶۶] the ideal qahwa

[۶۷] qahwat al-Sufiyya

[۶۸] Ottoman

[۶۹] dhikr

[۷۰] khamr

[۷۱] Abbasid

[۷۲] Dioscorides

[۷۳] Galen

[۷۴] Ibn Wahshiyah

[۷۵] On Poisons

[۷۶] al-Razi

[۷۷] Hasan-i Sabahحسن صباح (۴۴۵ هجری قمری / ۱۰۵۰ میلادی – ۲۶ ربیع‌الثانی ۵۱۸ / ۱۲ ژوئن ۱۱۲۴) بنیانگذار دولت اسماعیلیان الموت در فلات ایران و حجت امام و داعی بزرگ مذهب اسماعیلیه‌ی نزاری بود.

[۷۸] Hashashiyya

[۷۹] Hashashiyyin

[۸۰] Assassins

[۸۱] Marco Polo

[۸۲] Alamut

[۸۳] al- Bistamiابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب بهسلطان العارفین بزرگ‌ترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است که در سال‌های ۱۶۱ تا۲۳۴ می‌زیسته است.

[۸۴] al-Ghazzaliابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی ، ملقب به حجت‌الاسلام زین الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰ — ۵۰۵ ه‍.ق) همه‌چیزدان، (حکیم) و فقیه ایرانی و یکی از بزرگ‌ترین مردان تصوف سده پنجم هجری‌ست.

[۸۵] Franz Rosenthal خاورشناس، سامی‌پژوه، تاریخ‌نگار، اسلام‌شناس و استاد دانشگاه فقید اهل آلمان

[۸۶] Yale University

[۸۷] safalah

[۸۸] radhalah

[۸۹] Franz Rosenthal, The Herb: Hashish v. Islamic Society (Leiden: Brill, 1971), p. 64.

[۹۰] Ibn Rustum al-Isirdi (1222-58)

[۹۱] Al-Zakarshi (1344-92)

[۹۲] Aristotle

[۹۳] cathartic

[۹۴] enema thesis

[۹۵] Pascal

[۹۶] Blaise Pascal, The Pensees, ed. and trans. Roger Ariew (Indianapolis: Hackett, 2004), p. 12.

[۹۷] John Locke, An Essay Concerning Human Understanding, Book II, Chapter 21.

[۹۸] See Plato’s Laws 666b.

[۹۹] Ciceroخطیب، سیاست‌مدار و فیلسوف معروف رومی

[۱۰۰] Erasmus دانشمند و فیلسوف و ادیب هلندی و یکی از علمای مشهور قرن پانزدهم میلادی است که به سال ۱۴۶۶ در رتردام زاده شد.

[۱۰۱] Plato, Phaedo, trans. E. M. Cope (Cambridge: Cambridge University Press, 1875), p. 11.

[۱۰۲] اگر فرض کنیم که مصرف دخانیات در حالت اعتدال امکان‌پذیر نیست و همیشه منجر به مرگ خواهد شد، آن وقت اوضاع فرق خواهد کرد. آلن دوناگان ادعا می‌کند اخلاقیات دینی و سکولاری که بخشی از چیزی‌ست که او «اخلاق مشترک» می‌نامد، همه‌ی انواع اعتیاد را به عنوان مخالف نفع و رفاه بشر رد نمی‌کند. «اعتیاد به یک ماده‌ی مخدر، نه آن ‌طور که تحمل دخانیات توسط یهودیت و مسیحیت نشان می‌دهد، از نظر سنتی برای انسان نامناسب بوده است. ازآنجایی‌که هر اثر مضرّی که ممکن مواد مخدر دارد، آسودگی و لذتی که از آن حاصل می‌شود را خنثی می‌کند، استفاده از آن مجاز است. اما این موضوع با حکم ممنوعیت ایجاد اختلال در سلامتی بخاطر مصرف مواد مخدر که باعث می‌شود فرد از انجام کارهای زندگی معمول خود باز بماند، در تضاد است.»

Alan Donagan, The Theory of Morality (Chicago: University of Chicago Press, 1977), p. 80

درباره نویسندگان

Share Post
ترجمه شده توسط
Latest comments
  • امیدوارم که مخاطبان این متن آگاه باشند که شاه دانه (ماری جوانا و گل و…) جزو مواد اعتیاد آور به ندرت دسته بندی میشود چون علایم اعتیاد (تحمل؛تغییر چهره و… ) به ندرت دارد بلکه جزو موارد روان گردان حساب میشوند (روانشناسی هیلگارد)
    و اثر و مکانیسم مواد توهم زا و یا رخوت دهنده ها مثل تریاک و هرویین و الکل یا حتی lsd کاملا متفاوت است با شاه دانه
    کاری به دید مذهبی اجتماعی و … ندارم
    اما بر کسی پوشیده نیست که مصرف ماری جوانا در کنار حواشی که داره اگر کسی بخواد بعد مصرف تفکر فلسفی و منطقی داشته باشه بسیار تفکر فلسفی سهولت پیدا می‌کنه و این برای یک فیلسوف می‌تونه خیلی ارزشمند باشه

  • مثل همیشه عالی بود انتخابتون خانم پورحسنی، سپاس فراوان 🙏🙏🙏

    • مرسی علی.
      ممنون که خوندید.. 🙂

  • عقاید بسیار ضد و نقیضی در مورد این موضوع وجود داره، اما این مطلب بیشتر از منظر مذهبی به موضوع پرداخته بود. چون بهرحال مذهب و دین در مورد چیزهایی که حالات فکری انسان رو «عوض» می‌کنه همیشه نظراتی داره که پیروانش بهشون اهمیت می‌دن.
    ممنون از نظرتون.

    • من به تازگی دارم با فلسفه دوست میشم.
      به نظرم یه مقداری زیاد متن داره علیه شاهدانه صحبت می‌کنه که صد البته بخاطر اینه که متن از دیدگاه مذهبی به این موضوع پرداخته.
      اما من سوال‌م اینکه آیا دیدگاه‌های مخالفی هم وجود داره براش؟
      یعنی آیا هستن گروهی از فلاسفه که موافق این مساله باشند؟
      اگه هستند بقیه افکاری و نگرش‌هایی که دارند چه شکلیه؟

      • سلام دوست عزیز. ممنون که مقاله رو خوندید. ولی اگه دقت کرده باشین، نتیجه‌گیری انتهای مقاله چندان با نظر شما سازگاری نداره. بهتون پیشنهاد میکنم مقاله‌ی “دیدن مارها: توهم، دانش و تجربه‌ی مواد روان‌گردان” که در همین موضوع ترجمه کردم رو هم مطالعه بفرمایید. امیدوارم نظراتتون رو با ما به اشتراک بگذارید.

LEAVE A COMMENT