صاعقه‌ی روز رستاخیز: تهدید ظهور تکنولوژی و حلقه‌ی قدرت تالکین

theodore-schick-falsafidan
تئودور شیک

او لیسانس فلسفه‌ی خود را از دانشگاه هاروارد و دکتری فلسفه‌‌اش را از دانشگاه براون گرفته است و در کالج مولنبرگ واقع در پنسیلوانیا استاد فلسفه و مدیر برنامه‌ریزی آموزشی‌ست.[۱]


خلاصه: آیا حق با بورمیر بود؟ آیا منطقی بود که شورای الروند پیشنهاد او را می‌پذیرفت و به جای دادنِ حکم به نابودی حلقه، تصمیم می‌گرفت تا از قدرت‌هایش در حفظ چیزهایی استفاده کند که برای الف‌ها، انسان‌ها، دورف‌ها و هابیت‌ها سودمند بود؟ تئودور شیک، در این مقاله به بررسی تأثیر تکنولوژی و گسترش روزافزون آن در زندگی‌ ما می‌پردازد و درصدد است تا نشان ‌دهد که آیا پایان کار ما چیزی شبیه موردور خواهد بود و آیا سود استفاده از این فناوری‌ها بیشتر از آسیب آنهاست یا خیر. او با استفاده از نظرات دو دانشمند بزرگ آمریکایی به نام بیل جوی و اریک درکسلر، دو دیدگاه متفاوت درباره‌ی استفاده از این تکنولوژی‌ها را با تمرکز بر نانوتکنولوژی و کاربردهای آن توضیح می‌دهد. می‌توان گفت بیل جوی با تصمیم شورای الروند موافق است. او فکر می‌کند سودرسانی این تکنولوژی‌ها بسیار کمتر از آسیب‌های وحشتناکی‌‌ست که استفاده از آنها بر انسان و جهان وارد می‌کند. از طرف دیگر، درکسلر با بورمیر موافق است و بر این باور است که ما می‌توانیم از این تکنولوژ‌ی‌ها در جهت سودرسانی استفاده کنیم. تئودور شیک فکر می‌کند این نوع تکنولوژی‌ها، خواه‌ناخواه، پیشرفت خواهند کرد، و شاید بتوان گفت گسترش آنها نه‌تنها از دست ما، بلکه از دست افرادی که در انجمن‌های طرفداران محیط‌زیستی فعالیت می‌کنند نیز خارج است. چراکه پیشرفت علم همواره در بستری اجتماعی رخ داده است و وضعیت ما آن‌قدر هم که در ابتدا به نظر می‌رسید، شبیه داستان ارباب حلقه‌ها نیست. حتی اگر ما موفق شویم تا گسترش تکنولوژی را در نقطه‌ای مشخص از زمین محدود کنیم، هیچ تضمینی وجود ندارد که در باقی نقاط کره‌ی زمین هم مردم با ما هم‌نظر باشند.

Line

حلقه‌ی قدرتی که سائورون و الف‌ها ساخته‌اند، قوی‌ترین تکنولوژی در سرزمین میانه است. برخی چون آیزاک آسیموف[۲]، نویسنده‌ی داستان‌های علمی-تخیلی، حلقه را نماد تکنولوژی صنعتی می‌دانند: «یک روز، من و همسرم جنت[۳] داشتیم از جاده‌ای در نیوجرسی[۴] رد می‌شدیم که بخشی از آن جاده به پالایشگاه نفت اختصاص یافته بود؛ منطقه‌ی نفرت‌انگیزی که هیچ‌چیز در آن رشد نکرده و پر از سازه‌های زشت و لوله‌ای‌‌شکل پالایشگاه بود. زباله‌های نفتی از بالای دودکش‌های بلند نشت می‌کرد و بوی مواد نفتی در هوا پیچیده بود. جنت وقتی این منظره را دید، با ناراحتی گفت: «موردور وجود دارد!» و معلوم است که وجود دارد. این همان چیزی‌ست که تالکین هم در نظر داشته است. حلقه، یکی از محصولات تکنولوژی صنعتی‌ست که تمام سرزمین‌های سبز را نابود کرده است و ساختمان‌های زشت مملو از آلودگی‌های شیمیایی را جایگزین آنها می‌کند.»[۵]

بااین‌حال، تالکین صراحتاً چنین تفاسیری را رد می‌کند. در پیش‌گفتار ارباب حلقه‌ها، درباره‌ی آثارش می‌گوید: «نویسنده قصد گنجاندن هیچ پیام یا معنای درونی‌ای ر ا به شیوه‌ی تمثیلی یا  غیر تمثیلی ندارد.»[۶]

گرچه تالکین تمثیلی‌بودن ارباب حلقه‌ها را رد می‌کند، اما می‌پذیرد که داستانی تأویل‌پذیر است، یعنی می‌تواند به موقعیت ما در زمین ربط داشته باشد. مثلاً در نامه‌ای به رونا بِر[۷] می‌نویسد: «اگر بخواهم درباره‌ی این اسطوره، یا دست‌کم حلقه‌ی سائورون، فلسفه‌بافی کنم، باید بگویم روشی اسطوره‌ای برای نشان‌دادن این حقیقت است که قدرت (یا شاید بهتر باشد بگویم قابلیت) اگر به کار گرفته شود و نتایجی در برداشته باشد، باید واقعیتی خارجی پیدا کند؛ همان‌طور که شدتش افزایش یا کاهش می‌یابد و درنتیجه به‌تدریج از کنترل مستقیم فرد خارج می‌‌شود.»[۸]

در این فصل، نشان خواهم داد راه حل تالکین برای بیرونی‌سازی‌ای[۹] که با آن مواجه هستیم تا چه حد قابل استفاده است؛ یعنی ما با این تکنولوژی‌هایی که خطر نابودی ما را در پی دارند، باید چه کار کنیم. آیا باید راه‌حل پیشنهادی شورای الروند[۱۰] را بپذیریم و نابودشان کنیم؟ و یا باید پیشنهاد بورومیر[۱۱] را مبنی بر استفاده از آنها در جهت منافع خودمان قبول کنیم؟

1.آیزاک آسیموف (1920- 1992م)، نویسنده‌ی آمریکایی روسی‌‌تبار ژانر علمی-تخیلی، خیال‌پردازی و وحشت است. همچنین او دکتر بیوشیمی‌ست. شهرت اصلی او به خاطر مجموعه‌ی بنیاد است که مجموعه‌ای هفت‌جلدی‌ست که به‌عنوان مشهورترین مجموعه‌ی علمی-تخیلی شناخته می‌شود. داستان این مجموعه به ترتیب زمان انتشار پیش نمی‌رود. علاوه بر این مجموعه، آسیموف به خاطر قوانین سه‌گانه‌ی رباتیک نیز از شهرت جهانی برخوردار است و همچنین دانشنامه‌ی بریتانیکا او را واضع واژه‌ی رباتیک در زبان انگلیسی می‌داند.

آیزاک آسیموف (۱۹۲۰- ۱۹۹۲م)، نویسنده‌ی آمریکایی روسی‌‌تبار ژانر علمی-تخیلی، خیال‌پردازی و وحشت است. همچنین او دکتر بیوشیمی‌ست. شهرت اصلی او به خاطر مجموعه‌ی بنیاد است که مجموعه‌ای هفت‌جلدی‌ست که به‌عنوان مشهورترین مجموعه‌ی علمی-تخیلی شناخته می‌شود. داستان این مجموعه به ترتیب زمان انتشار پیش نمی‌رود. علاوه بر این مجموعه، آسیموف به خاطر قوانین سه‌گانه‌ی رباتیک نیز از شهرت جهانی برخوردار است و همچنین دانشنامه‌ی بریتانیکا او را واضع واژه‌ی رباتیک در زبان انگلیسی می‌داند.

دانشمندان می‌گویند که ما در آستانه‌ی تکنولوژی‌های در‌حال توسعه‌ای قرار داریم که به ما نیرویی فراتر از قدرتی که حلقه به صاحبانش می‌دهد، می‌بخشد؛ و این قدرت‌ها نانوتکنولوژی، ژنتیک و روباتیک نام دارند. اشخاصی چون بیل جوی[۱۲]، دانشمند ارشد کمپانی میکروسیستم‌های سان[۱۳]، که خطرات ذاتی این فناوری‌ها را تشخیص می‌دهند، بر این باورند که باید آنها را در آتش انداخت، یا حتی از همان اول ایجادشان نکرد؛ چراکه پتانسیل نابودی تمام افراد بشر را دارند.[۱۴] افراد دیگری چون اریک درکسلر[۱۵]، نخستین کسی که به‌صورت سیستماتیک امکان استفاده از فناوری نانوتکنولوژی را بررسی کرد، معتقد است توسعه‌ی عاقلانه‌ی این تکنولوژی‌ها و استفاده از آنها، می‌تواند به کاهش فقر و ریشه‌کن شدن بیماری و درنتیجه جاودانگی بشر بیانجامد. بدین‌ترتیب، برای اینکه بفهمم ارباب‌حلقه‌ها کدامیک از این راه‌ها را برمی‌گزیند، باید درباره‌ی ماهیت و هدف حلقه‌ها بیشتر بدانیم.

حلقه‌های قدرت

در دوران دوم سرزمین میانه، الف‌های جواهر‌ساز به رهبری کلبریمبور[۱۶] و با کمک سائورون، تعدادی حلقه‌ی قدرت ساختند.[۱۷] در شعری که بر حلقه‌ی سائورون نقش بسته، به مهم‌ترین حلقه اشاره شده است:

 سه حلقه برای پادشاهان الف،  هفت حلقه برای فرمانروایان دورف، نُه حلقه برای آدمیان که فانی و محکوم به مرگ‌اند، و یکی برای فرمانروای تاریکی؛ «حلقه‌ای برای حکم‌راندن بر همه‌چیز»

با اینکه الف‌های جواهرساز برای ساختن حلقه‌ها از دانش سائورون استفاده‌ کرده‌اند، الروند درباره‌ی سه حلقه‌ی الف‌ها، یعنی ویلیا[۱۸] که در دستان الروند است، ننیا[۱۹] که از آنِ گالادریل[۲۰] است و ناریای کبیر[۲۱] که متعلق به گندالف[۲۲] است، می‌گوید: «سائورون نه‌تنها آنها را نساخته، بلکه حتی آنها را لمس هم نکرده است.»[۲۳] به همین‌ترتیب نیز الف‌ها هرگز حلقه‌ی سائورون را در دست نداشته‌اند. سائورون حلقه را پنهانی در کوهستان آتش (کوه هلاکت[۲۴]) ساخت و چون در ساخت حلقه‌های الف‌ها سهمی نداشته است، این حلقه‌ها آن قدرت نابود‌کننده‌ی حلقه‌های آدمیان و دورف‌ها، که سائورون هم در ساختشان نقش داشته را ندارند.

با اینکه هدف حلقه‌های الف‌ها اعطای قدرت و ثروت به صاحبانشان نبود، سائورون حلقه‌ها را به این منظور ساخت. براساس گفته‌ی الروند: «کسانی که این حلقه‌ها را ساختند تمایلی به قدرت، حکمرانی بر دیگران یا انباشتن ثروت نداشتند، بلکه هدف آنها درک‌کردن، ساختن و التیام‌بخشیدن و حفظ‌کردن طبیعت از دست‌درازی بود[۲۵].» این تصمیم مختص الف‌ها و در نتیجه‌ی تصمیمشان مبنی بر بازنگشتن به سرزمین‌های غربی در پایان دوران اول است.

الف‌ها نخستین موجودات مجسم عقلانی، مخلوق ایلوواتار[۲۶] (برترین خدای سرزمین میانه) هستند و بنابراین گاهی «نخست‌زادگان» نامیده می‌شوند. انسان‌ها بعدتر خلق شدند و به همین‌دلیل «پیروان» نام گرفتند. مهم‌ترین تفاوت میان این دو گونه این است که الف‌ها جاودان و نامیرا هستند در‌حالی که آدمیان فانی‌اند. تالکین توضیح می‌دهد:

«سرنوشت الف‌ها این است که جاودانه باشند و عاشق زیبایی جهان. آنها باید با عطیه‌ی کمال و ظرافت خود دنیا را تا زمانی که وجود دارد، به شکوفایی برسانند. الف‌ها هیچ‌وقت نمی‌میرند و حتی وقتی کشته می‌شوند، دوباره بازمی‌گردند. زمانی‌که پیروان از راه رسیدند، الف‌ها به آنها آموزش می‌دهند و راه را برایشان هموار می‌کنند و همچنان‌که پیروان رشد می‌کنند و زندگی‌ای را تصاحب می‌کنند که باهم آغاز کرده بودند، محو می‌شوند.»[۲۷]

نامیرایی باری بر دوش الف‌هاست؛ چراکه به‌عنوان ساکنان سرزمین میانه، موجوداتی ثابت در جهانی بی‌ثبات‌اند. سرنوشت هرآنچه برای آنها ارزشمند است، از جمله خودشان، نابودی‌ست.

اولین دوره‌ی سرزمین میانه با سرنگونی اولین دشمنش، مورگوت[۲۸]، و ویرانی بخش‌های غربی آن به پایان رسید. خدایان در آن زمان به الف‌های ساکن در سرزمین میانه، به‌شدت توصیه کردند تا به ارسئا[۲۹] نقل‌‌ مکان کنند؛ جزیره‌ای در غرب سرزمین میانه و در نزدکی والینور[۳۰] که خانه‌ی اصلی الف‌ها بود. بااین‌حال، برخی از الف‌ها تصمیم گرفتند در سرزمین میانه بمانند؛ چراکه با وجود شیفتگی‌ آنها نسبت به «آرامش، سعادت و خاطرات عالی‌شان از غرب (خانه‌ی اصلی‌شان در والینور)»، باز هم خواستند در همین سرزمین معمولی بمانند؛ جایی که اعتبارشان به‌عنوان برترین موجودات، بالاتر از الف‌های وحشی، دورف‌ها و آدمیان بود، و این مرتبه برتر از قرارگرفتن در پایین‌ترین رتبه در سلسله مراتب والینور بود.[۳۱]

الف‌هایی که در سرزمین میانه باقی ماندند، به این نتیجه رسیده بودند که حکمرانی در آنجا بهتر از خدمت‌کردن در والینور است. بااین‌حال، آنها عاشق سرزمین‌های غربی بودند و سائورون از همین عشق و علاقه‌ برای جلب اعتمادشان و ساختن حلقه‌ها استفاده کرد.

در دوران اول سرزمین میانه، سائورون، فرمانده و کارگزار مورگوت شد. بعد از شکست مورگوت، والار[۳۲] از او خواست برای دریافت مجازاتش به والینور بازگردد، اما سائورون در سرزمین میانه باقی ماند و تبدیل شد به «تجسم شیطان و موجودی که هوس دستیابی به قدرت مطلق تمام وجودش را فراگرفت و به‌همین دلیل، بقیه (به‌خصوص خدایان و الف‌ها) را به‌شدت هرچه تمام‌تر از پای در آورد.»[۳۳]. او ابتدا در تلاش برای به زیر سلطه درآوردن الف‌ها، ظاهراً از طریقی عادلانه پا پیش گذاشت و به آنها پشنهاد کرد برای بازسازی سرزمین میانه حاضر است دانشش را در اختیار الف‌ها قرار دهد. با اینکه گیل-گالاد[۳۴] و الروند شناختی از سائورون نداشتند، او را در خانه‌شان، لیندن[۳۵]، نپذیرفتند؛ چراکه به او اعتماد نداشتند. اما الف‌های اره‌گیون[۳۶] بیش از آنها در آرزوی بهبود سرنوشتشان بودند. در نتیجه نتوانستند در برابر عجز و ناله‌ی سائورون مقاومت کنند:

«چرا سرزمین میانه باید در تاریکی و ویرانی ابدی فرو رود، وقتی الف‌ها توانایی آن را دارند که این مکان را به سرزمین زیبایی چون ارسئا و یا حتی والینور تبدیل کنند؟ حدس می‌زنم شما هم مثل من، عاشق این سرزمین میانه شده‌اید، زیرا چنان‌که باید به سرزمین والینور بازنگشته‌اید. پس آیا وظیفه‌ی ما نیست که همه با هم برای اعتلای این سرزمین تلاش کنیم و به الف‌های جواهرسازِ تعلیم‌نیافته کمک کنیم تا به اوج دانش و قدرتی برسند که دیگران در آن‌سوی دریاها از آنها بهره‌مندند؟»[۳۷]

بنابراین، الف‌های اره‌گیون آشکارا قادر به مقاوت در برابر میل به بازسازی سرزمین میانه نبودند. آنها سائورون را در قلمروی خود پذیرفتند و به او اجازه دادند تا دانش خود را در اختیار الف‌های جواهرساز اره‌گیون قرار دهد. و بدین‌ترتیب، حلقه‌ها ساخته شدند.

2.لگولاس گفت: «آنجا بیشه‌های لوتلورین قرار دارد! آنجا زیباترین منزلگاه مردم ماست. هیچ درختی مثل درخت‌های آن سرزمین نیست. چون در پاییز برگی از درخت نمی‌افتد، بلکه به رنگ طلایی تبدیل می‌شود. تا بهار نشود و برگ سبز جدیدی نروید، برگ نمی‌افتد، و آن وقت، شاخه‌ها پر از شکوفه‌های زرد می‌شوند، و زمین بیشه‌ای طلایی‌ست و سقف آن طلایی‌ست و ستون‌هایش نقره‌ای‌ست، چون پوست درختان نرم است و خاکستری. ترانه‌های ما در سیاه‌بیشه این طور می‌گویند. دلم شاد می‌شد اگر بهار بود و زیر سقف‌ آن بیشه می‌بودم!» (یاران حلقه- فصل لوتلورین)

لگولاس گفت: «آنجا بیشه‌های لوتلورین قرار دارد! آنجا زیباترین منزلگاه مردم ماست. هیچ درختی مثل درخت‌های آن سرزمین نیست. چون در پاییز برگی از درخت نمی‌افتد، بلکه به رنگ طلایی تبدیل می‌شود. تا بهار نشود و برگ سبز جدیدی نروید، برگ نمی‌افتد، و آن وقت، شاخه‌ها پر از شکوفه‌های زرد می‌شوند، و زمین بیشه‌ای طلایی‌ست و سقف آن طلایی‌ست و ستون‌هایش نقره‌ای‌ست، چون پوست درختان نرم است و خاکستری. ترانه‌های ما در سیاه‌بیشه این طور می‌گویند. دلم شاد می‌شد اگر بهار بود و زیر سقف‌ آن بیشه می‌بودم!» (یاران حلقه- فصل لوتلورین)

چنان‌که تالکین توضیح می‌دهد، قدرت اصلی تمام حلقه‌ها «جلوگیری یا کُند کردن فرایند زوال بود. (یعنی به «تغییر» به چشم چیزی تأسف‌آور نگاه می‌شد.)» می‌توان کمابیش این را انگیزه‌ای الفی دانست؛ یعنی نگه‌داری از چیزهایی که به آنها تمایل داریم، دوستشان داریم و چیزهایی از این دست. بااین‌حال، حلقه‌ها همچنین باعث «پیشرفت قدرت‌های صاحبانشان‌ می‌شوند- بنابراین نزدیک شدن به «جادو»، انگیزه‌‌ای گمراه‌کننده است؛ چراکه به‌راحتی به کارهای شیطانی از جمله طمع سلطه بر دیگران، می‌انجامد.»[۳۸]

قدرت حفاظت در کوه آمروث[۳۹] در لوتلورین[۴۰]، آشکارتر از هرجای دیگر بود. وقتی یاران حلقه به آنجا رسیدند، «بقیه‌ی گروه از روی چمن‌های معطر عبور کردند و به سمت پایین رفتند، اما فرودو، غرق در شگفتی، همان‌جا ایستاده بود. به نظر می‌رسید در برابر پنجره‌ای به سوی جهانی ویران ایستاده است… هیچ‌گونه آسیب، بیماری یا ناهنجاری در هیچ‌چیزی که در آن سرزمین رشد می‌کرد، دیده نمی‌شد.»[۴۱]

اثر شفابخش تکنولوژی حلقه، با تأثیرات تکنولوژی‌های دیگر، ازجمله تکنولوژی‌های صنعتی آسیموف که در ابتدا به آن اشاره کردم،  تفاوت زیادی دارد. آن نوع تکنولوژی معمولاً باعث ویرانی مناطق روستایی و تمام‌شدن منابع تجدید‌ناپذیر طبیعی می‌شود. بااین‌حال، نمی‌توان فناوری حلقه‌‌های الفی را به‌سادگی با تکنولوژی صنعتی یکسان دانست؛ چراکه هدف اولیه‌ی حلقه‌ها درمان‌ و حفاظت است. از طرف دیگر، از تکنولوژی صنعتی اغلب در جهت تولید وسیله‌های کاری برای صرفه‌جویی در زمان استفاده می‌شود. به همین‌ترتیب، حلقه را نمی‌توان با بمب اتم یکسان دانست، چراکه بمب اتم هیچ‌یک از قدرت‌های درمانی و محافظتی حلقه‌ها را ندارد. به‌همین دلیل، باید حرف تالکین را قبول کنیم و ارباب حلقه‌ها را آزمایشی بدانیم که خطر قدرتمند کردن اشیای خارجی را به تصویر می‌کشد؛ خطری که در تمام انواع تکنولوژی نهفته است.

 تهدید ظهور تکنولوژی

برخی از تکنولوژی‌هایی که امروزه ساخته می‌شوند، قدرتی بی‌نظیر در درمان و حفاظت از چیزها دارند؛ اما هم‌زمان به ما قدرت نابودی کره‌ی زمین و ساکنانش را هم می‌دهند. به‌جز فناوری هسته‌ای، گروه کوچکی از افراد می‌توانند آنها را به وجود آورند و ازشان استفاده کنند. در نتیجه، بیل‌ جوی بر این باور است که از تمام خطراتی که تابه‌حال متوجه انسان‌ها بوده، خطرناک‌ترند: «فناوری‌های قرن بیست‌و‌یکم- ژنتیک، نانوتکنولوژی و رباتیک (GNR)[42]– آن‌قدر قدرتمندند که می‌توانند نوع جدیدی از حوادث و سوءاستفاده‌ها را به وجود آورند. از این خطرناک‌تر این حقیقت است که این حوادث و سوءاستفاده‌ها اولین بار است که به‌طور گسترده در تنها در اختیار گروه کوچکی از افراد قرار دارد. آنها نیازی به بهره‌مندی از امکانات زیاد و مواد خام کمیاب ندارند. ما برای استفاده از آنها فقط به دانش نیاز داریم. بنابراین، ما نه‌تنها امکان دسترسی به سلاح‌های کشتار جمعی، بلکه امکان بهره‌مندی از دانش کشتار‌جمعی( KMD)[43] را نیز داریم. این قدرت‌های مخرب به‌کمک توانایی بازتولید خود قوی‌تر می‌شوند. فکر می‌کنم اصلاً مبالغه نکرده‌ام اگر بگویم ما در جایی قرار داریم که شر به منتها درجه‌ی خود رسیده ‌است. این شر فراتر از آن چیزی‌ست که سلاح‌های کشتار جمعی برای ملت‌ها به ارث گذاشته بودند؛ یعنی توانمندسازی شگفت‌انگیز و وحشتناک افراد خاص»[۴۴]

درست مثل حلقه‌ها، این فناوری‌ها هم می‌توانند به دست افراد نادرست بیافتند و جوی بر این باور است که عملی‌ترین کار ممکن، تولیدنکردن آنهاست؛ چراکه پتانسیل زیادی برای سوءاستفاده و بروز حوادث دارند. بنابراین، او طرفدار ممنوعیت تمامی پژوهش‌ها در زمینه‌ی این فناوری‌هاست. جوی فکر‌ می‌کند چیزهایی هست که بهتر است هرگز ندانیم. برای شناخت خطرات و پتانسیل این فناوری‌ها، بیاید یکی از آنها – نانوتکنولوژی- را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.

توماس تایس[۴۵]، رئیس بخش علوم فیزیکی در مرکز تحقیقاتی آی.بی.ام توماس.جی.واتسون[۴۶]، بر‌این باور است که «نانوتکنولوژی عبارت است از قابلیت طراحی و کنترل ساختار یک شیء در تمامی ابعاد، از اتمی گرفته تا ماکروسکوپیک[۴۷][۴۸] واحد اندازه‌گیری مولکول‌ها و اتم‌ها نانومتر یعنی یک میلیونیم متر است. بنابراین، نانوتکنولوژی تلاشی‌ست برای ساخت دستگاه‌هایی با دست‌کاری‌کردن مستقیم اتم‌ها و مولکول‌هایی که از آنها ساخته شده‌اند. ارگانیسم‌های زنده هر روز، مهندسی‌های مولکولی این‌چنینی را انجام می‌دهند. مثلاً ریبوزوم‌ها[۴۹] درون سلول‌های ما، برای ساخت پروتئین، مولکول‌های اسیدآمینه‌ را از درون ماده‌ی اصلی جسم سلولی[۵۰] می‌گیرند و در یک زنجیره‌ی طولانی به هم می‌بافند. اریک درکسلر[۵۱] معتقد است در اصل، هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانیم ماشین‌هایی بسازیم که عملکردی مانند ریبوزوم‌ها داشته باشند. اما او به جای به هم بافتن اسیدآمینه‌ها برای تولید پروتئین، همگذار‌هایی کلی[۵۲] را پیش‌بینی کرد که هرگونه اتم یا مولکولی را برای به وجودآوردن هر نوع ساختاری به هم می‌بافند. از آنجایی که ماهیت و ترتیب ساختار اتم‌های هرچیز ویژگی‌های آن را معین می‌کند، همگذارهای کلی اساساً می‌توانند ما را قادر به ساختن هر چیزی کنند که ساختنش از نظر فیزیکی ممکن است. درکسلر توضیح می‌دهد: «از آن‌جایی‌که همگذارها به ما این امکان را می‌دهند تا اتم‌ها را در هر ترتیب معقولی بچینیم، تقریباً می‌توانیم هر چیزی را بسازیم که مطابق با قوانین طبیعت باشد، از جمله همگذارهای بیشتر… با همگذارها قادر به بازسازی و یا نابود‌کردن جهان هستیم.»[۵۳]

الف‌ها حلقه‌ها را به منظور بازسازی جهانشان ساختند. نانوتکنولوژی‌ هم زمینه‌ی دستیابی به چنین قدرتی را ایجاد می‌کند.

همگذارهای کلی در واقعیت می‌توانند بازتولید‌کننده‌های ماده‌ای[۵۴] را به گونه‌ای بسازند که در سریال‌های تلویزیونی نظیر استار ترک[۵۵] وجود دارند. از لحاظ نظری، ما مشخصات طراحی هر چیزی را در یک بازتولیدکننده‌ی ماده‌ای همگذار[۵۶] قرار می‌دهیم، و تا وقتی به اندازه‌ی کافی اتم‌های مناسب در آن باشد، آن چیز را تولید می‌کند. مثلاً، اگر به اندازه‌ی کافی اتم کربن در آن قرار دهیم، می‌توانیم الماس‌هایی به هر اندازه که بخواهیم تولید کنیم. البته که این بازتولیدکننده مختص تولید اشیای بی‌جان نیست و می‌تواند هر شیء ممکنی را، جاندار یا بی‌جان و حساس یا غیرحساس، تولید کند. بدین‌ترتیب، با ظهور همگذارهای کلی، مهندسی ژنتیک و روباتیک به‌شدت پیشرفت خواهد کرد.

ویلیام نلسون جوی، دانشمند آمریکایی در زمینه‌ی علوم کامپیوتر است. او یکی از بنیانگذاران شرکت میکروسیستم‌های سان، در سال 1982م است. او همچنین به خاطر نوشتن مقاله‌ی «چرا آینده به ما نیازی ندارد»، که در آن نگرانی عمیق خود را از توسعه‌ی فناوری‌های مدرن بیان می‌‌کند، شهرت دارد. این مقاله در سال 2000م در مجله‌ی وایرد چاپ شد.

ویلیام نلسون جوی، دانشمند آمریکایی در زمینه‌ی علوم کامپیوتر است. او یکی از بنیانگذاران شرکت میکروسیستم‌های سان، در سال ۱۹۸۲م است. او همچنین به خاطر نوشتن مقاله‌ی «چرا آینده به ما نیازی ندارد»، که در آن نگرانی عمیق خود را از توسعه‌ی فناوری‌های مدرن بیان می‌‌کند، شهرت دارد. این مقاله در سال ۲۰۰۰م در مجله‌ی وایرد چاپ شد.

نانوتکنولوژی هم درست مثل تکنولوژی حلقه، وعده‌ی از بین‌بردن فقر، بیماری و پیری را می‌دهد. وقتی قادر به ساختن هر چیزی هستیم، هیچ‌کس نباید بدون تجملات زندگی کند، چه برسد به ضروریاتی که زندگی بدون آنها غیرممکن است. به‌علاوه، وقتی توانایی ساختن هر نوع اتم و مولکولی را داریم، هیچ‌کس نباید آسیب جسمی را تحمل کند. اتم‌ها و مولکول‌ها در اثر جابه‌جایی، آسیب‌های سلولی را به وجود می‌آورند که در نتیجه‌ی این آسیب‌ها، فرد صدمه می‌بیند و پیر می‌شود. شاید همگذارهای برنامه‌ریزی‌شده بتوانند هر نوع آسیب سلولی را با برگرداندن اتم‌ها و مولکول‌ها سرجای خودشان، برطرف کنند. وقتی چنین وسیله‌هایی برای تعمیر سلولی در دست باشند، دیگر کسی مجبور نیست از بلاهایی رنج بکشد که پیری بر سرش می‌آورد. چنان‌که درکسلر می‌گوید: «با وسایل تعمیر سلولی… امکان افزایش طول عمر، بدیهی به نظر می‌رسد. این وسایل می‌توانند سلول‌ها را آن‌قدر تعمیر کنند که ساختارهای متمایزشان دست‌نخورده باقی بماند و قادر به جایگزینی سلو‌ل‌هایی هستند که از بین رفته‌اند.»[۵۷] حلقه‌ها نیز می‌توانند به کسانی که آنها را در دست می‌کنند، عمر طولانی‌تری اهدا کنند؛ اما این زندگی لزوماً نیرومند و قوی نیست. همان‌طور که بیلبو به گندالف می‌گوید:

«پیر‌شده‌ام گندالف. ریخت و قیافه‌ام پیر نشان نمی‌دهد، اما کم‌کم ته دلم احساسش می‌‌کنم. راستش خوب مانده‌ام!» غرولندی می‌کند و ادامه می‌دهد: «چرا احساس می‌کنم این‌قدر نازک شده‌ام، انگار که یک‌جور کشیده باشندم، نمی‌دانم منظورم را می‌فهمی یا نه؟ مثل کره‌ای که آن را روی نان خیلی بزرگی مالیده باشند.»[۵۸]

فقط زمان مشخص می‌کند این خستگی ناشی از جاودانگی غیرطبیعی‌ست یا صرفاً ناشی از خود حلقه‌هاست. حلقه‌ها همچنین قادر به افزایش قدرت‌های صاحب خود هستند، و تمام آنها به جز حلقه‌های الفی، توانایی ناپدیدکردن کسانی را دارند که آنها را در دست می‌کنند. جالب‌ است که دولت آمریکا به‌تازگی پنجاه میلیون دلار به دانشگاه ام.آی.تی[۵۹] داده است تا با استفاده از نانوتکنولوژی موادی تولید کنند که این قدرت‌ها را به سربازان بدهد. هدف مؤسسه‌ی تازه‌تأسیس «نانوتکنولوژی برای سربازان» (آی.اس.ان)[۶۰]، «ساختن مواد مولکولی سبکی‌ست که سربازان پیاده‌ی آینده را مجهز به یونیفرم‌ و پوششی کند که قادر به درمان، محافظت و مراقبت کردن از آنها دربرابر جنگ‌های شیمیایی و بیولوژیکی باشد.»[۶۱] نانوتکنولوژی نه‌تنها می‌تواند زرهی بهتر از میتریل[۶۲] بسازد، بلکه قادر است به کسی که از آن استفاده می‌کند نیز قدرت‌های فراانسانی بدهد. ند توماس[۶۳]، مدیر مؤسسه‌ی آی.اس.ان، از ما می‌خواهد «دشمن را تصور کنیم که با گروهی از جنگاورانِ به‌ظاهر شکست‌ناپذیر مواجه می‌شوند که پوشششان به‌خوبی از آنها محافظت می‌کند و توانایی‌هایی فراانسانی به آنها می‌دهد، مثل پریدن از روی دیواری با بیش از بیست فوت ارتفاع. تأثیر روانی فوق‌العاده‌ای روی آنها خواهد داشت»[۶۴]

علاوه‌بر این، نانوتکنولوژی امکان ساخت شنلی نامرئی و کاربردی‌ را، نظیر تکنولوژی ماشین نامرئی در فیلم اخیر جیمز باند[۶۵]، روز دیگری بمیر [۶۶] فراهم می‌کند. چنین شنلی می‌تواند «پلیمرهای آلی موجود را در هم بیامیزد تا در پاسخ به سویه‌های مکانیکی یا میدان‌های الکتریکی کاربردی، نور را به شکل دیگری منعکس ‌کنند… آنها می‌توانند با حسگرهای ریز مکانیکی ترکیب شوند و برای بازتولید نوری به کار روند که در غیاب سرباز می‌تابید، تا اثری نزدیک به نامرئی بودن ایجاد کنند.»[۶۷] بنابراین، به نظر می‌رسد، با فناوری‌های جدید می‌توانیم تقریباً تمام قدرت‌های حلقه را به چنگ آوریم.

بااین‌حال، خطرات نانوتکنولوژی، به اندازه‌ی مزایای بالقوه‌اش بزرگ است. اصلی‌ترین خطرات متوجه انسان‌ها، سیاره‌ی زمین و زندگی حیوانات است. همگذارهای کلی قادر به بازتولید و تکرار خود هستند. اما یک همگذار کلی خودهمانندساز از هر نوع باکتری و یا ویروسی خطرناک‌تر است؛ چراکه می‌تواند تنها در ظرف چند روز تمام مواد آلی زمین را مصرف کند. درکسلر درباره‌ی برخی از خطرات ذاتی همگذارهای خودهمانندساز می‌گوید: «گیاهانِ برگ‌داری که چندان کارآمدتر از سلول‌های خورشیدی امروزی نیستند، می‌توانند زیست‌کره[۶۸] را با شاخ‌وبرگ‌های غیرخوراکی شلوغ کنند و در این رقابت گیاهان واقعی را شکست دهند. باکتری‌های سرسختِ همه‌چیزخوار قادرند باکتری‌های واقعی را از میدان به‌در کنند، و می‌توانند با دمیدن گرده پخش شوند، به‌سرعت تکرار و تولید شوند، و زیست‌کره را در عرض چند روز به گرد و غبار تبدیل کنند.»[۶۹]

این سناریو به‌عنوان مسئله‌ی «ماده‌ی لزج و چسبناک خاکستری» شناخته شده است، چراکه اگر کنترلی بر همگذارهای سرکش نباشد، می‌توانند سطح این سیاره را به ماده‌ا‌ی لزج، چسبناک و خاکستری، یعنی توده‌ای از نانوروبات‌های خودهمانند‌ساز تبدیل کنند.

نابودی تمام موجودات زنده تنها یکی از مشکلات برخاسته از نانوتکنولوژی‌ست. از آنجایی که همگذارها می‌توانند هرچیزی را بسازند که تولیدکردنش از نظر فیزیکی ممکن است، قادر به تولید هرنوع سلاح بیولوژیکی، شیمیایی و هسته‌ای هستند. هرکسی با داشتن بازتولید‌کننده‌ای که به اندازه‌ی کافی سریع باشد، می‌تواند آن‌قدر قدرت شلیک و عوامل کشنده داشته باشد که هرچیزی را که می‌خواهد نابود کند.

اریک درکسلر، مهندس آمریکایی که برای عمومیت‌بخشیدن و شناساندن ظرفیت‌های نانوتکنولوژی مولکولی معروف شده است. در سال 1991م، پایان‌نامه‌ی دکتری او در مؤسسه‌ی تکنولوژی ماساچوست بعد از تجدید نظر، به‌عنوان کتابی در زمینه‌ی نانوسیستم‌ها، ساخت و محاسبات ماشین‌آلات مولکولی، منتشر شد. این کتاب در سال 1992م، جایزه‌ی انجمن ناشران آمریکا را به‌عنوان بهترین کتاب در زمینه‌ی علوم کامپیوتر، از آن خود کرد.

اریک درکسلر، مهندس آمریکایی که برای عمومیت‌بخشیدن و شناساندن ظرفیت‌های نانوتکنولوژی مولکولی معروف شده است. در سال ۱۹۹۱م، پایان‌نامه‌ی دکتری او در مؤسسه‌ی تکنولوژی ماساچوست بعد از تجدید نظر، به‌عنوان کتابی در زمینه‌ی نانوسیستم‌ها، ساخت و محاسبات ماشین‌آلات مولکولی، منتشر شد. این کتاب در سال ۱۹۹۲م، جایزه‌ی انجمن ناشران آمریکا را به‌عنوان بهترین کتاب در زمینه‌ی علوم کامپیوتر، از آن خود کرد.

راه‌حل‌های ممکن

برای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه‌هایی چه می توان کرد؟ درکسلر راه‌حل‌های زیادی پیشنهاد کرده است. یکی از راه‌حل‌‌های او این است که این دستگاه‌های بازتولیدگر، پشت دیوارهای نفوذناپذیر یا در آزمایشگاه‌هایی خارج از فضا نگه‌داری شوند. راه دیگر آن است که شمارنده‌هایی درون این دستگاه‌ها قرار داده شود که هربار فقط به آنها اجازه‌ی تولید تعداد محدودی می‌دهد. یکی از تدابیر بدبینانه‌تر این است که تمام مدارک مبنی بر چگونگی ساخت اولین همگذارها را نابود کنیم تا هیچ‌کس نتواند دوباره آنها را بسازد. و در نهایت، می‌توانیم نانوروبات‌هایی بسازیم که برای نابودکردن دستگاه‌های بازتولیدگر خطرناک طراحی شده‌اند، دقیقاً مثل گلبول‌های سفید خون که باکتری‌ها و ویروس‌های خطرناک را از بین می‌برند.[۷۰]

از نظر جوی این پیشنهادات خام و ساده‌لوحانه هستند، چراکه به باور او نه تنها بی‌تأثیرند، بلکه بازتولیدگرهایی درست می‌کنند که به خطرناکی همان‌هایی‌ست که قصد نابودکردنشان را داشته‌اند. در نتیجه، جوی مدعی‌ست که تنها امید ما چشم‌پوشی از تحقیقات بیشتر در زمینه‌ی این فناوری‌هاست. وی می‌نویسد: «بنابراین، تمام این امکان‌ها یا نامطلوب هستند یا غیرقابل دستیابی و یا هر دو. تنها راه‌حل از نظر من منصرف‌شدن است: با محدودیت در دنبال‌‌کردن برخی از دانش های خاص، توسعه‌ی فناوری‌های بسیار خطرناک را پایان می‌دهیم.»[۷۱]

در صورت محدود نکردن دنبال کردن دانش، جوی پدیدآمدن اسحله‌های تکنولوژیکی را پیش‌بینی می‌کند که از سلاح‌های هسته‌ای هم خطرناک‌ترند. برای اجرای طرح ممنوعیت پژوهش در زمینه‌ی نانوتکنولوژی، ژنتیک و روباتیک، نیاز به نظامی بازرسی در ابعادی بی‌سابقه داریم. از آنجایی که این تحقیقات می‌توانند در زیرزمین خانه‌ی افراد هم انجام شوند، تنها راه جلوگیری از آنها اعطای قدرت نظامی نامحدود به دولت است. بنابراین، چشم‌پوشی از تحقیق در این زمینه‌ها، نیازمند نادیده‌انگاشتنِ حریم شخصی و آزادی‌ست. جوی متوجه این مسئله است، اما به نظر می‌رسد برای جلوگیری از آسیب بزرگ‌تر حاضر به قربانی‌کردن آنهاست.

آیا قربانی‌کردن آزادی شخصی ارزش آن را دارد؟ یا راه‌حل جوی هم به اندازه‌ی راه‌حل درکسلر نامطلوب و دور از دسترس است؟ دولت حتی اگر در تمام اتاق‌ها دوربین قرار دهد – مثل کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول – احتمالاً باز هم قادر به جلوگیری از پژوهش در زمینه‌ی این فناوری‌ها نخواهد بود؛ چراکه برخلاف تحقیقات هسته‌ای، به کنترل متمرکز یا مقدار زیادی ماشین‌آلات نیازی ندارد. حتی اگر می‌توانستیم به نحو مؤثری جلوی تحقیقات در آمریکا را بگیریم، احتمال کمی وجود داشت که قادر به جلوگیری از آن در سطح جهانی باشیم. کشورهای سرکش و سازمان‌های تروریستی به خوبی از قدرت این تکنولوژی‌ها باخبرند. آنها طبق هیچ پیشنهادی از سوی آمریکا یا سازمان ملل از انجام این تحقیقات چشم‌پوشی نخواهند کرد و اگر آنها قبل از ما به این تکنولوژی‌ها دست یابند، دیگر آمریکا و سازمان مللی وجود نخواهند داشت.

از این مهم‌تر، چشم‌پوشی از این تحقیقات همچنین به‌معنای آن است که نمی‌توانیم از هیچ‌کدام از مزایای آنها بهره‌مند شویم. کسانی که از بیمار‌ی، فقر یا پیری رنج می‌کشند هرگز قادر به استفاده از مؤثرترین روش‌های مقابله با این مشکلات نخواهند بود. پیش‌گیری از این محصولات به منظور جلوگیری از صدمات احتمالی، کاری بسیار دشوار است.

شکی نیست که این فناوری‌ها می‌توانند ما را نابود کنند، اما فناوری‌های دیگری چون تکنولو‌ژی‌های هسته‌ای نیز قادر به نابودکردن ما هستند. بااین‌حال، تکنولو‌ژی هسته‌ای مثل گذشته دیگر آن‌قدر خطرناک نیست. خطر جنگ‌های هسته‌ای هنوز هم ما را تهدید می‌کند، اما تهدید ناشی از استفاده‌ی گسترده از انر‌ژی هسته‌ای تاحد زیادی کاهش یافته است. هنگامی که برای نخستین بار انرژی هسته‌ای در حال توسعه بود، بسیاری از کارشناسان فکر می‌کردند که به‌زودی به منبع قدرت غالب تبدیل خواهد شد. اما هرگز چنین اتفاقی نیافتاد، چراکه افراد زیادی با هم متحد شدند و با گسترش این منبع انرژی به مخالفت پرداختند. مثلاً، جنبش ضد‌هسته‌ای، جنبش محیط‌زیست و اتحادیه‌ی دانشمندان دلواپس[۷۲]، نقش مهمی در محدودکردن استفاده از انرژی هسته‌ای داشتند. دانشمندان چنین مخالفتی را به این دلیل پیش‌بینی نکرده بودند که مخالفتی اساسی از سوی مردم بود و نه از سوی نهاد‌ها.

صنعت انرژی هسته‌ای نشان می‌دهد که تکنولوژی در انزوا توسعه نمی‌یابد، بلکه این اتفاق در بستری اجتماعی می‌افتد که ممکن است از طرق پیش‌بینی نشده‌ای بر راه‌های استفاده‌ از آن تأثیر بگذارد. وقتی مردم نسبت به این فناوری‌ها آگاهی بیشتری پیدا می‌کنند، برای محدود کردنشان، دست به همان تلاش‌‌هایی می‌زنند که در راستای محدود کردن استفاده از انرژی هسته‌ای انجام دادند. یکی از موضوعات اساسی در ارباب حلقه‌ها این است که تاریخ عمیقا متأثر از «اعمال پیش‌بینی نشده و غیرقابل پیش‌بینی اراده» است.[۷۳] حتی سائورون هم با وجود شبکه‌ی اطلاعاتی گسترده‌اش نتوانست تأثیری را که یاران حلقه‌ بر نقشه‌هایش داشتند، پیش‌بینی کند. بیل جوی با وجود منابع اطلاعاتی محدودترش نسبت به سائورون، نمی‌تواند دیدگاه روشن‌تری نسبت به آینده داشته باشد.

در دوره‌ی سوم سرزمین میانه، الف‌ها دانش چگونگی ساخت حلقه‌ها را از دست دادند و فقط سائورون بود که می‌توانست حلقه‌ی جدیدی بسازد. ازبین‌بردن حلقه‌ی اصلی تضمین می‌کرد که دیگر هرگز حلقه‌ی جدیدی به وجود نخواهد آمد. چنین موقعیتی با موقعیت‌هایی که ما با آنها مواجه می‌شویم، بسیار متفاوت است. دانش نانوتکنولوژی، مهندسی ژنتیک و روباتیک در سراسر جهان گسترش یافته است، و با اینکه ازبین‌بردن یکی از آزمایشگاه‌هایش ممکن است روند توسعه‌ی آن را آهسته‌تر کند، اما بدون‌شک آن را به‌کلی متوقف نخواهد کرد. خطر ناشی از این فناوری‌ها را نمی‌توان با نابودکردن یک دستگاه از بین برد. بنابراین، وضعیت ما آن‌قدر هم که در نگاه اول به نظر می‌رسد، شبیه به وضعیت سرزمین میانه نیست. اگر دشمنان دیگری چون سائورون با قدرت ساخت حلقه‌های بیشتر وجود داشتند، آیا شورای الروند باز هم به نابودی حلقه‌ی اصلی رأی می‌داد؟ اگر دورف‌ها، انسان‌ها و هابیت‌ها شروع به پژوهش در زمینه‌ی تکنولوژی حلقه‌ها می‌کردند، آیا باز هم الف‌ها تصمیم می‌گرفتند حلقه‌ی اصلی را نابود کنند؟ شاید. اما این احتمال نیز وجود داشت که برنامه‌ی تحقیقاتی خودشان را شروع می‌کردند تا ببینند آیا می‌توانند راهی پیدا کنند که حلقه با وجود حفظ قدرت‌هایش، دیگر تحت‌تأثیر نفوذ شیطانی سائورون نباشد، یا نه.


پانویس‌ها:

[۱] THEODORE SCHICK

[۲] Isaac Asimov

[۳] Janet

[۴] New Jersey

[۵] . آیزاک آسیموف، «درباره‌ی تالکین»، درباره‌ی جادو، مجموعه‌ی فانتزی (نیویورک، منشور هارپر، ۱۹۹۶)، صفحه‌ی ۱۵۵

[۶] . پیشگفتار کتاب یاران حلقه

[۷] Rhona Beare

[۸] J. R. R. Tolkien, “The Letters of J.R.R Tolkien”, George Allen & Unwin, Houghton Mifflin, 1981, p. 279

[۹] externalization

[۱۰] Council of Elrond

[۱۱] Boromir

[۱۲] Bill Joy

[۱۳] Sun Microsystems

[۱۴] Bill Joy, “Why the Future Doesn’t Need Us,” Wired (April 2000(, <http://www.wirednes.com/wired/archie/8.04/Joy_pr.ht<

[۱۵] Eric Drexler

[۱۶] Celebrimbor

[۱۷] J. R. R. Tolkien, “The Silmarillion”, George Allen & Unwin (UK), 1977, p. 288-287

[۱۸] Vilya

[۱۹] Nenya

[۲۰] Galadriel

[۲۱] Narya the Great

[۲۲] Gandalf

[۲۳] J. R. R. Tolkien, “The Fellowship of The Ring”, George Allen & Unwin (UK), 1954, p. 301

[۲۴] Mount Doom

[۲۵] J. R. R. Tolkien, “The Fellowship of The Ring”, George Allen & Unwin (UK), 1954, p. 301

[۲۶] Ilúvatar

[۲۷] J. R. R. Tolkien, “The Letters of J.R.R Tolkien”, George Allen & Unwin, Houghton Mifflin, 1981, p. 147

[۲۸] Morgoth

[۲۹] Eressëa

[۳۰] Valinor

[۳۱] J. R. R. Tolkien, “The Letters of J.R.R Tolkien”, George Allen & Unwin, Houghton Mifflin, 1981, p. 151

[۳۲] Valar

[۳۳] J. R. R. Tolkien, “The Letters of J.R.R Tolkien”, George Allen & Unwin, Houghton Mifflin, 1981, p. 151

[۳۴] Gil-galad

[۳۵] Linden

[۳۶] Eregion

[۳۷] J. R. R. Tolkien, “The Silmarillion”, George Allen & Unwin (UK), 1977, p. 287

[۳۸] J. R. R. Tolkien, “The Letters of J.R.R Tolkien”, George Allen & Unwin, Houghton Mifflin, 1981, p. 151

[۳۹] Mound of Amroth

[۴۰] Lothlórien

[۴۱] J. R. R. Tolkien, “The Fellowship of The Ring”, George Allen & Unwin (UK), 1954, p. 393

[۴۲] genetics, nanotechnology, and robotics (GNR)

[۴۳] Knowledge mass destruction (KMD)

[۴۴] Joy, “Why the Future Doesn’t Need Us,” op. cit.

[۴۵] Thomas Theis

[۴۶] IBM’s Thomas J. Watson Research Center

[۴۷] Macroscopic با چشم غیر مسلح دیده می شود

[۴۸] Thomas Theis, “Information Technology Based on a Mature Nanotechnology: Some Societal Implications.” Societal Implications of Nanoscience and Nanotechnology. National Science Foundation (March 2001), p. 60.

[۴۹] ribosome

[۵۰] protoplasm

[۵۱] Eric Drexler

[۵۲] Universal assemblers

[۵۳] Drexler, Engines of Creation, p. 14

[۵۴] matter replicators: دستگاهی‌ تخیلی‌ که می‌تواند هر شیئی را بسازد یا بازیافت کند

[۵۵] Star Trek

[۵۶] assembler-driven replicator

[۵۷] Drexler, Engines of Creation, p. 145

[۵۸] J. R. R. Tolkien, “The Fellowship of The Ring”, George Allen & Unwin (UK), 1954, p. 34

[۵۹] MIT

[۶۰] Institute for Soldier Nanotechnologies (ISN)

[۶۱] Ken Campbell, “Army Selects MIT for $50 million Institute to Use Nanomaterials to Clothe, Equip Soldiers” MIT News (March 14, 2002). <http://web.mit.edu/newsoffice/nr/2002/isn.html>

[۶۲]. Mithril میتریل، نام فلز خاصی‌ست که در داستان‌های ارباب حلقه‌ها وجود دارد. نام این فلز از ترکیب دو کلمه‌ی سیندارین (Mith) به معنای خاکستری و (ril) به معنی درخشش تشکیل شده ‌است و الف‌ها این نام را برای آن برگزیده‌اند. بر اساس کتاب یاران حلقه، این فلز به زیبایی نقره است، با این تفاوت که هرگز کدر نمی شود. بسیار نایاب است اما ثروت معادن موریا در آن است. این فلز که به نقره‌ی موریا و نقره‌ی واقعی نیز معروف است، توسط نائوگریم (دورف‌ها) از اعماق زمین استخراج می‌شده و صنعتگرانِ نولدور فرم‌های زیبایی به آن می‌دادند.

[۶۳] Ned Thomas

[۶۴] Ken Campbell, “Army Selects MIT for $50 million Institute to Use Nanomaterials to Clothe, Equip Soldiers” MIT News (March 14, 2002). <http://web.mit.edu/newsoffice/nr/2002/isn.html>

[۶۵] James Bond

[۶۶] Die Another Day

[۶۷] Eugenie Samuel, “U.S. Army Seeks Nanotech Suits.” New Scientist (March 4, 2002). <http://www.gyre.org/news/cache/1935>.

[۶۸] biosphere

[۶۹] Drexler, Engines of Creation, p. 172.

[۷۰] Ibid., pp. 182–۸۷

[۷۱] Joy, “Why the Future Doesn’t Need Us,” op. cit.

[۷۲] Union of Concerned Scientists

[۷۳] J. R. R. Tolkien, “The Letters of J.R.R Tolkien”, George Allen & Unwin, Houghton Mifflin, 1981, p. 160

Share Post
ترجمه شده توسط
No comments

LEAVE A COMMENT