«روانی»: وحشت، هیچکاک و مسئله‌ی شر

فیلم «روانی»، یکی از بهترین آثار هیچکاک و یکی از بهترین فیلم‌ها در تاریخ سینماست. می‌توان گفت این فیلم از دو بخش تشکیل شده است، هدف از بخش اول یعنی ماجرای دزدی مارین از رئیسش، به گفته‌ی خود هیچکاک صرفاً پرت کردن حواس مخاطب است تا اتفاقی که پس از آن در بخش دوم فیلم می‌افتد، یعنی کشته شدن او در حمام متلی میان‌راهی، بینندگان را حسابی غافلگیر کند. اما هدف هیچکاک صرفاً غافلگیر کردن مخاطبانش نیست. او می‌خواهد نشان دهد که بلایی که بر سر مارین می‌آید به خاطر این نیست که او دزدی کرده است. درست است که دزدی کردن کار خوبی‌ نیست، اما نه آنقدر که فردی که دزدی کرده است به خاطرش آنچنان وحشیانه به قتل برسد. کشته شدن مارین مانند بسیاری از اتفاقات وحشتناک دیگری‌ست که در زندگی می‌افتند، اتفاقاتی که نه تنها دلیلشان را به درستی متوجه نمی‌شویم، بلکه به نظر می‌رسد با منطق جهانی که آفریده‌ی خدایی‌ عادل و تواناست در تضاد است، چون اگر این جهان را خدا آفریده است، چرا اجازه‌ی وقوع چنین اتفاقات وحشتناکی را در آن می‌دهد؟ فیلیپ تالون در این مقاله ابتدا تلاش می‌کند تا به کمک نوئل کرول و فلسفه‌ی ترس، «وحشت» و «هیولا»هایی را تعریف کند که ما را می‌ترسانند، سپس با استفاده از نظرات فیلسوفان مختلفی همچون مریلین مک‌کورد آدامز، الوین پلانتینگا، جان هیک و ریچارد سوئین‌برن به بررسی مسئله‌ی شر در فیلم «روانی» و به طور کلی در زندگی می‌پردازد.

Share Post
ترجمه شده توسط
No comments

LEAVE A COMMENT