قهرمانان کیمیاگر


بنجامین چندلر

نویسنده و پژوهشگر در حوزه‌ی قهرمانی‌گری ژاپنی[۱]


خلاصه: بنجامین چندلر در این مقاله این مسئله را بررسی می‌کند که چگونه قهرمانانِ مجموعه‌ی «کیمیاگرِ تمام‌فلزی»، ادوارد و آلفونسو الریک، جنبه‌های خاصی از فرهنگ ژاپنی را بازنمایی می‌کنند. برای تعیین این مسئله از رویکردهای مختلفی از جمله رویکرد عملکردی، روان‌شناختی و کهن‌الگویی استفاده می‌شود که در این مقاله چندلر این سه رویکرد را با هم ترکیب کرده است. ترکیبِ رویکردهای عملکردی، روان‌شناختی، کهن‌الگویی و نیز رویکرد ترکیبی برای بررسی شخصِ قهرمان کیمیاگر ایده‌آل است، زیرا مشخصه‌ی تعریف‌کننده‌ی آن ترکیب است. قهرمان کیمیاگر کهن‌الگویی‌ست که از ترکیب کهن‌الگوهای قهرمانه‌ی دیگر شکل گرفته است. اِد و اَل قهرمانان کیمیاگری‌اند، چون تعدادی از کهن‌الگوها را در گِرد یکدیگر جمع می‌کنند: قهرمان دوگانه، قهرمان دانش‌آموز و جویندگیِ رستگاری. برادران الریک، در مقام قهرمانان کیمیاگری، تعدادی از کهن‌الگوهای قهرمانانه‌ی مجزا را به هم پیوند می‌دهند و آنها را در یک کلِ منسجم با یکدیگر ترکیب می‌کنند. و این نوع جدید از قهرمان بازتاب بخشی از ماهیت فرهنگ ژاپنی‌ست. با بررسی ترکیب عناصر عملکردی، روان‌شناختی و کهن‌الگوییِ فعال در فرمول‌بندی برادران الریک در مقام «قهرمان کیمیاگر» در کیمیاگر تمام‌فلزی، فرصت می‌یابیم تا بینش عمیق‌تری نسبت به سنت‌های فرهنگی ژاپنی، تا جایی که به قهرمان‌گرایی و قهرمان در انیمه مرتبطند، دست پیدا کنیم. اما مهم‌تر آنکه، با استفاده از رویکردهای ترکیبی فهم بهتری از اینکه قهرمانان‌مان چه کسانی‌اند و چگونه می‌توانند معرف ما باشند به دست بیاوریم.

قهرمانان ما مُعرِف ما و بازنمودی از بهترین [ویژگی‌های] ما هستند. به منظور تعیین چگونگی بازتاب آن‌ها بر جامعه‌ای که در آن سربرآورده‌اند، شیوه‌های متنوعی به کار گرفته شده است: رویکرد عملکردی[۲] که بررسی می‌کند قهرمانان درون روایت چه می‌کنند و چگونه این کار را به انجام می‌رسانند؛ رویکرد روان‌شناختی[۳]، که به دنبال پاسخ به چرایی نحوه‌ی عملکرد قهرمانان است؛ و رویکرد کهن‌الگویی[۴] که در پی شناسایی الگوهای تکرارشونده‌ی ویژگی‌های قهرمانانه است. رویکردهای عملکردی و روان‌شناختی می‌توانند به شناسایی کهن‌الگوهای قهرمانانه کمک کنند، در حالی که رویکرد کهن‌الگویانه می‌تواند فهم عمیق‌تری از رویکردهای روان‌شناختی و عملکردی، و چگونگی بازتاب هر یک از آن‌ها بر ظرافت‌های فرهنگی ذاتی در یک شخصیت قهرمان به ما ارائه کنند.

«کیمیاگر تمام‌فلزی» نام مجموعه‌ی مانگایی ژاپنی، خلق‌شده توسط هیرومو آراکاواست. این مجموعه‌ی ۲۷ جلدی، بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰، در ماهنامه‌ی شونن گانگان انتشارات اسکوئر انیکس به چاپ می‌رسید. از روی این سری یک مجموعه تلویزیونی انیمه ۵۱ قسمتی و یک فیلم سینمایی به نام «کیمیاگر تمام‌فلزی فیلم: فاتح شامبالا» هم توسط استودیوی بونز ساخته شده است. یک مجموعه انیمه‌ی ۶۴ قسمتی نیز با عنوان «کیمیاگر تمام‌فلزی: برادری» به کارگردانی یاسوهیرو ایریه از آوریل ۲۰۰۹ تا ژوئیه ۲۰۱۰ از تلویزیون پخش شد. ماجرای آن از این قرار است که دو برادر به نام‌های اِدوارد و آلفونسو الریک، پس از مرگ مادرشان تصمیم می‌گیرند که او را با کیمیاگری حیات دوباره ببخشند. به علت «قانون مبادله‌ی برابر» در کیمیاگری، آلفونسو کل بدنش و اِدوارد یک پای خود را از دست می‌دهد، و خود فرایند زنده‌سازی نیز با شکست کامل مواجه می‌شود. اِدوارد فداکاری و دست راست خود را قربانی می‌کند تا روح برادر خود را درون یک زره قرار دهد. دو برادر برای بدست آوردن بدن‌های سابقشان، در جستجوی سنگ جادو روستای محل تولدشان را ترک می‌کنند.

در اعمال این شیوه‌ها، به منظور تجزیه و تحلیل قهرمانان در مجموعه‌ی «کیمیاگر تمام‌فلزی»[۵] ساخته‌ی هیرومو آراکاوا[۶]، و دنباله‌ی سینمایی‌اش «کیمیاگر تمام‌فلزی: فاتح شامبالا»[۷]، می‌توانیم به بررسی این احتمال بپردازیم که چگونه قهرمانانش، جنبه‌های خاصی از فرهنگ ژاپنی را بازنمایی می‌کنند.

ادوارد (اِد)[۸] و اَلفونس (اَل)[۹] اِلریک[۱۰] دو برادرند که در راستای به تحقق رساندن جستجوی‌شان برای رستگاری، زندگی‌شان را وقف مطالعه‌ی کیمیاگری نموده‌اند. از آنجایی که آن‌ها یک جُفت قهرمانند، در مقام چیزی که من به آن‌ یک قهرمان-دوگانه[۱۱] می‌‌گویم، دست به عمل می‌زنند. قهرمان‌-دوگانه اصلی‌ترین گهن‌الگوی قهرمانانه‎ی ژاپنی‌ست که دربرگیرنده‌ی اصول اساسی در قلبِ تفکرِ فلسفی ژاپنی‌ست. آن‌ها که دانش‌آموزند، تجسمی از قهرمان دانش‌آموز ژاپنی‌اند و این موضوع تجلی‌گر اهمیت و تأکید بر آموزش در تاریخ ژاپن است. این دو برادر، به عنوان جویندگان رستگاری، نماینده‌ی [شخصیت] جستجوگرِ آواره‌ی رستگاری، یکی از رایج‌ترین شخصیت‌های قهرمانی ژاپنی، و نیز نمادی از تأثیر بودیسم[۱۲] بر تفکر و جامعه‌ی ژاپنی‌اند.

این سه شیوه‌ی وابسته به هم می‌توانند اطلاعات زیادی درباره‌ی برادران اِلریک و اینکه چگونه جنبه‌هایی چند از فرهنگ ژاپنی را منعکس می‌کنند به ما بدهند، اما یک شیوه‌ی تحلیلی دیگر نیز وجود دارد که می‌توانیم برای عمیق‌تر نمودن فهم‌ و درک‌مان از این قهرمانان از آن استفاده کنیم. این روش جدید از دل رویکردهای عملکردی، روان‌شناختی و کهن‌الگویی سربرمی‌آورد و بر چگونگی ترکیب این عناصر – یک قهرمان چه می‌کند، چگونه این کار را انجام می‌دهد و قهرمانان چه کسانی‌اند – برای شکل دادن به یک شخصیتِ کامل، متمرکز است. من نام این روش را رویکرد ترکیبی برای فهم و درکِ قهرمان می‌گذارم، زیرا در این رویکرد تمرکز بر ذات ترکیبی‌ست که یک قهرمان را تعریف و تعیین می‌کند، و چگونه آن ترکیب خاص ممکن است بازتاب‌دهنده‌ی بخشی از جامعه‌ای باشد که قهرمان در آن ظهور کرده است.

ترکیبِ رویکردهای عملکردی، روان‌شناختی، کهن‌الگویی و نیز رویکرد ترکیبی برای بررسی شخصِ قهرمان کیمیاگر ایده‌آل است، زیرا مشخصه‌ی تعریف‌کننده‌ی آن ترکیب است. قهرمان کیمیاگر کهن‌الگویی‌ست که از ترکیب دیگر کهن‌الگوهای قهرمانه شکل گرفته است. اِد و اَل قهرمانان کیمیاگری‌اند، چون چندی از کهن‌الگوها را در گِرد یکدیگر جمع می‌کنند: قهرمان دوگانه، قهرمان دانش‌آموز و جویندگیِ رستگاری. آن‌ها گِردهم‌آورنده‌ی دیگر کهن‌الگوهای قهرمانی ژاپنی نیز هستند: پسر جوانی که به دنبال پذیرش از سوی هم‌درجه‌های بزرگ‌سال خودش است، پسر بسیار قوی و شوجو[۱۳].

قهرمان-دوگانه

بیُوولف نخستین حماسه شناخته شده‌ی اروپایی از نویسنده‌ای ناشناس است. تاریخ‌نگاران نگارش آن را میان ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی برآورد کرده‌اند. این رزمنامه که از سده‌ی نوزدهم به این سو به نام «بیوولف» معروف شده‌ است، به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف می‌پردازد که بر هیولایی به نام گرندل و پس از آن مادر گرندل پیروز می‌شود. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و به عنوان یکی از برجسته‌ترین نوشته‌های ادبی آنگلوساکسون شناخته می‌شود. این نگاشته بن‌مایه و الگوی بسیاری از حماسه‌های پس از خود شده‌ است. مشهورترین و امروزی‌ترین این نگاشته‌ها، کار سترگ پروفسور تالکین، «سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها» است که به گفته‌ی خود او برداشت زیادی از بیوولف داشته ‌است. در آن زمان تالکین بزرگ‌ترین بیوولف‌شناس و پژوهشگر در این باره به شمار می‌رفته‌ است و بیشترین شمار جستارهای پژوهشی از آن او بوده‌اند. همچنین بخشی در هابیت که بیل‌بوی به کناماسماگ می‌زند هم به روشنی همانندی زیادی به داستان شبیخون بیوولف به غار گرندل پیش از درگیر شدن با او دارد. حماسه‌ی بیوولف در ۳۱۲۸ مصراع در قرن هشتم سروده شده و تنها نسخه‌ی موجود به لهجه‌ی ساکسون غربی‌ست که در قرن دهم نگاشته شده است. قهرمانان و صحنه‌های حماسه همگی اسکاندیناویای بودند و غیر از زبان هیچ چیز دیگرش انگلیسی نیست (هرچند اقوام اسکاندیناوی و قوم آنگلوساکسون هردو از تبار ژرمن و خویشاوندند). حماسه شامل دو داستان مجزا از دلاوری‌های جوانی و پیری بیوولف است و شخصیت قهرمان داستان به این دو نیمه وحدت می‌بخشد.

هنگامی که به یک قهرمان می‌اندیشیم، بیشتر تمایل داریم به یک فردِ تنها، اشخاصی مانند بیوولف[۱۴] یا سوپرمن[۱۵] فکر کنیم. بعضی از قهرمانان دستیارانی[۱۶] در کنار خود دارند، ولی حتی نام «دستیار» بر این ویژگی تأکید دارد که آن‌ها [از نظر قدرت] پایین‌تر از کسانی‌اند که به ایشان کمک می‌کنند. حتی وقتی که قهرمان‌های ما گِرد هم می‌آید تا اَبَر-تیم‌هایی[۱۷] مانند  شوالیه‌های میزگرد[۱۸] یا ایکس‌مِن[۱۹] یا اتحادیه‌ی عدالت[۲۰] را به منظور مبارزه با جُرم، نجات زمین، یا اصلاح اشتباهات تشکیل بدهند، ما هنوز تمایل داریم به آن‌ها به عنوان گروهی از افراد فکر کنیم تا یک نهادِ واحد. در برخی از موارد، این همان دلیل جذابیت آن‌هاست. هر بخش [از این تیم] جداگانه و مجزاست، و هر چند که ممکن است همه‌ی این قهرمانان در یک مسیر کلّی یکسان قرار داشته باشند، اغلب در میانشان تنش به وجود می‌آید. تنش نیز موجب اختلاف، و اختلاف موجب درگیری‌های عاطفی[۲۱] و [پیامدهایی] از این دست می‌شود.

اوضاع در ژاپن به گونه‌ی دیگری‌ست. در ژاپن نیز افراد، دستیاری، و تیم‌های قهرمانان وجود دارند، اما یک نوع هویت قهرمانانه‌ی ژاپنی هم در میان است که من آن را قهرمان-دوگانه می‌نامم- دو فرد مجزا که به صورت جدایی‌ناپذیری با یکدیگر مرتبطند و چنان در روایت دست به عمل می‌زنند که گویا یک نهاد واحد، یا یک قهرمان‌اند.

این ساختار قهرمانانه‌ی ژاپنی، ریشه در فرهنگ، اسطوره‌شناسی و فلسفه‌ی ژاپنی دارد. در نسخه‌ی ژاپنیِ داستان آفرینش[۲۲] دو خدا – ایزانامی («مونثی-که-فرامی‌خواند»)[۲۳] و ایزاناگی («مذکری-که-فرامی‌خواند»)[۲۴] – به گِرد هم می‌آیند تا جهان را خلق کنند. آن‌ها، مونث و مذکر، دو حقیقت متضاد و در عین حال برابرند که با هم یک کُل[۲۵] را تشکیل می‌دهند. باوجود این مشخص نیست که آیا ممکن است ایزانامی و ایزاناگی از روی حقایق یین[۲۶] (تاریکی، مونثیّت، کُنش‌پذیر) و یانگ[۲۷] (روشنایی، مذکریّت، کُنش‌گر) در فلسفه‌ی چینی الهام گرفته شده‌ باشند یا خیر. هر چند نیروهای یین و یانگ نقیض یکدیگرند، هر یک از آها ذاتِ آن دیگری را در درون خود دارد. این [دیدگاه] درست در نقطه‌ی مقابل اسطوره‌شناسی یهودی-مسیحی[۲۸] قرار دارد که شامل تقسیم کُل به دو بخش است: خداوند آدم[۲۹] را خلق می‌کند و سپس جُزئی از او را جدا می‌کند تا حوا[۳۰] را به وجود آورد. یک موجود تبدیل به دو [موجود] می‌شود. در ژاپن، دو نیرو در یک جا جمع می‌شوند تا کائنات را بسازند: دو وجود تبدیل به یک [وجود] می‌شوند. این شیوه‌ی آفرینش در قهرمانی‌گری هر یک از این فرهنگ‌ها تأثیر گذاشته است. قهرمانان غربی اغلب در درون خود چندپاره‌اند، در حالی که قهرمانان-دوگانه‌ی ژاپنی دو واحد مجزا را گِرد هم می‌آورند.

درباره‌ی آفرینش در اسطوره‌های ژاپنی، در افسانه‌های کودکان، از قنات ماهی عظیمی یاد می‌شود که در ژرفای دریا در خواب بود. وقتی قنات ماهی آغازین بیدار شد از حرکت او جزر و مدی عظیم پدید آمد و سپس دریا طوفانی شد و بدین ترتیب جزایر ژاپن شکل گرفت. اما اسطوره‌ی آفرینش ژاپن از گزارش‌های کهن‌تری نیز متأثر است که ایزاناگی نومیکوتو و ایزانامی نومیکوتو به نوعی آغازگر آنند. در آغاز آسمان و زمین توده‌ای درهم و بی شکل به مانند تخمی بی قواره بود. بخش سبکتر، یعنی قسمت صافتر، بالا ماند و با گذشت زمان به آسمان تبدیل شد. رفته رفته و با گذشت زمانی بیشتر، بخش سنگین‌تر، یعنی قسمت غلیظ‌تر و فشرده‌تر، پایین رفت و زمین را تشکیل داد. در آغاز، همانند ماهی که در آب شناور است، قسمت‌هایی از زمین در فضا شناور بود. سپس جسمی مجزا مانند جوانه‌ی نی، هنگامی که تازه از خاک سر بیرون می‌زند، همانند ابری که بر سر دریا شناور باشد، در فضای میان آسمان و زمین شناور گشت. این جسم سپس به نخستین خدا تبدیل شد، آن گاه خدایان دیگری پدید آمدند که جوان‌ترین آنها، ایزاناگی نومیکوتو و ایزانامی نومیکوتو نام داشتند. نیِ استواری از اقیانوس روغنی آغازین سربرآورد و به خدایی تبدیل شد. هم در آن دم دو خدا، یکی نر و دیگری ماده از این خدا هستی یافتند. از این خدایان سه گانه و در سرزمین بهشتی آنان بود که نسل خدایان و خدابانوان هستی یافت. پس از روزگاری دراز، سرانجام دو خدا به نام ایزاناگی و ایزانامی، هستی یافتند.
(ایزاناگی و ایزانامی بر پل امه نو اوکیهاشی در حال خلق جهان)

اِد و اَل در کیمیاگر تمام‌فلزی یک قهرمان-دوگانه‌ را تشکیل می‌دهند. هر دوی آن‌ها کیمیاگر و قادرند از راه تجزیه، یک جوهر را به جوهری دیگر تغییر هیئت بدهند، آن را به اجزای تشکیل‌دهنده‌اش تقسیم کنند، و سپس آن را به شکلی جدید دربیاورند. آن‌ها در بسیاری از موارد مخالفِ هم هستند: اِد گستاخ، پُر هیجان و پرخاشگر است (یانگ)، در حالی که اَل کم‌حرف، آرام و منفعل (یین) است. با این حال هر کدام از آنها عناصری از دیگری را در ضمیر خودشان دارند: در حقیقت اَل بهتر از اِد مبارزه می‌کند، و اِد قادر به مطالعه‌ی پایدار است که به منظور تسلط بر کیمیاگری امری ضروری‌ست و نیاز به آرامش و تمرکز دارد. این دو برادر، به این شیوه تجسمی از حقایق یین و یانگ‌اند.

همین امر برای تبدیل کردن آنها به یک قهرمان-دوگانه کفایت می‌کند. چیزی که این برادران را به [انجام] یک عمل وا می‌دارد، هدف مشترک‌شان است. برادران الریک در تلاشی ناموفق برای زنده کردن مادرشان، در یک عمل مبادله‌ی برابرِ[۳۱] اشتباه، که فلسفه‌ی اساسی جهان‌شان و اصل راهبردی[۳۲] کیمیاگری‌ست، بدن‌های انسانی‌شان را از دست می‌دهند. آنها در عوضِ بازگردان مادرشان به زندگی، یک هیولا خلق می‌کنند و در طی انجام این کار، اِد دست راست و پای چپ، و اَل تمام بدنش را از دست می‌دهد. اِد می‌تواند روح اَل را در داخل یک زره به دام بیندازد و کمی بعد اعضای از دست رفته‌ی خودش را با [اعضایی] خودکار، که آتو-مِیل[۳۳] نام دارند، جایگزین می‌کند. بعد از آن برادران الریک سفری را به قصد یافتن سنگ جادو[۳۴] آغاز می‌کنند که کیمیاگران با استفاده از آن می‌توانند اشیاء را از هیچ خلق کنند، و قانون مبادله‌ی برابر را دور بزنند. آنها دیگر نه خواهانِ احیای مادرشان، بلکه بازگرداندن بدن‌هایشان به حالت طبیعی‌اند. این [هدف] بزرگ‌تر از  هدف یا جویِش مشترکی‌ست که دو قهرمان در آن شریک می‌شوند. این همان جستجوست، و هیچ‌کدام از دو برادر نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر از رسیدن به هدفشان می‌خواهند. این غرابت مطلق هدف است که این دو برادر را در [تصویر] یک قهرمان-دوگانه به هم می‌آمیزد.

قهرمانان دانش‌آموز

قهرمان-دوگانه، از زمانی که ایزانامی و ایزاناگی برای نخستین بار گِرد هم آمدند، در اسطوره، افسانه و فرهنگ عامیانه‌ی ژاپنی حضور داشته است. اگر برادران الریک فقط یک قهرمان-دوگانه بودند، اتفاق تازه‌ای محسوب نمی‌شدند. چیزی که آن‌ها را بسیار جالب می‌کند این است که آن‌ها تعدادی از کهن‌الگوهای قهرمانانه‌ی ژاپنی را که در ذات خود تقربیاً کیمیاگری محسوب می‌شوند در یک جا جمع نموده‌اند. یکی از اجزای آن امتزاج کیمیاگرانه قهرمان-دوگانه، و دیگری قهرمان دانش‌آموز است.

[ردّ پای] قهرمان دانش‌آموز را می‌توان، همچون قهرمان-دوگانه، در سرتاسر سنّت روایی ژاپنی ردیابی نمود. قهرمان دانش‌آموز ژاپنی – که نشأت‌گرفته از فرهنگ سامورایی[۳۵] آیین بوشیدو[۳۶] است، که بر اساس آن اهمیت پرورش بدن و ذهن به منظور آماده‌گی دائم برای مرگ تأکید دارد – خود را وقف مطالعه و تمرین زیاد و شدید می‌کند. شدّت این مطالعه و تمرین است که قهرمان دانش‌آموز ژاپنی را از دیگر قهرمانان، یا حتی قهرمانان دانش‌آموز فرهنگ‌های دیگر مستثناء می‌کند. اِد و اَل از سنین پایین به مطالعه‌ی کیمیاگری پرداختند، اما از زمانی که مادرشان را از دست دادند و تصمیم گرفتند او را به زندگی بازگردانند، خود را کاملاً وقف استادی در کیمیاگری نمودند. در هر صورت، هنگامی که شکست خوردند و در عوض جستجوی‌شان را به هدف بازگرداندن بدن‌هایشان به حالت طبیعی اختصاص دادند، پیگیری دانش‌شان حتی شدیدتر و متمرکزتر هم شد.

با اینکه پدر اِد و اَل کیمیاگری بزرگ است، هیچ‌گاه این سوال مطرح نیست که توانایی‌های این دو برادر چیزی به جز نتیجه‌ی دانشِ دشوار به چنگ ‌آمده‌شان باشد. آن‌ها قدرت‌هایشان را از پدرشان به ارث نبرده‌اند‌، و یا اینکه آن‌ها را از منابع دیگری همچون رآکتور هسته‌ای یا نیش عنکبوتِ اصلاح ژنتیکی شده کسب نکرده‌اند. اِد و اَل کیمیاگرانی بزرگند، زیرا آن‎ها همه چیز را در راه مطالعه‌ی کیمیاگری فدا کردند. آن‌ها حتی هنگامی که متوجه شدند قادر نخواهند بود خودشان به دانشی که نیاز دارند دست پیدا کنند، به جستجوی یک استاد رفتند.

ایزومی کورتیس[۳۷]، استاد آن‌ها، زنی‌ست که همچون این دو برادر برای انجام احیایی ممنوعه در تلاش است. ایزومی، به منظور بهبود کیمیاگری برادران الریک علاوه بر تمرین‌های ذهنی، آن‌ها را به تمرین‌های فیزیکی شدیدی وامی‌دارد. این دو برادر از پیش اشتیاق بسیاری برای مطالعه‌ی زیاد داشتند، اما تحت [آموزش‌های] ایزومی آموختند که باید بدن‌هایشان را هم مانند ذهن‌هایشان صیغل دهند. بخشی از این آموزش رها کردن این دو برادر در جزیره‌ای خالی از سکنه، بدون هیچ غذایی، بود تا به مدت یک ماه در آنجا روزگار بگذرانند و این در حالی بود که یک مرد نقاب‌دار دائماً آن‌ها را می‌ترساند. ایزومی حاضر نبود آموزش الریک‌ها را به عهده بگیرد، مگر اینکه آن‌ها موفق شوند و نجات یابند، و در طی فرآیند این آزمون دشوار جسمانی، موفق به کشف راز جوهره‌ی کیمیاگری بشوند – همه چیز در یک چیز، و یک چیز در همه چیز هست.[۳۸] آن‌ها در تمریناتشان آموختند که ذهن و جسم به صورت بی‌وقفه به یکدیگر متصل‌اند.

مطالعه‌ی کیمیاگری همچنین یک شکل از مطالعه‌ی معنوی[۳۹] است. قوانین کیمیاگری توسط [قانون] مبادله‌ی برابر هدایت می‌شوند: هیچ چیز به دست نمی‌آید، مگر آنکه چیز دیگری در عوضِ آن فدا شود. [این موضوع] فلسفه‌ی اصلیِ فرهنگی‌ست که برادران الریک در آن بزرگ شدند و از همین رو مطالعه‌ی کیمیاگری بخشی از مطالعه‌ی نحوه عملکرد فرهنگ است. برادران الریک با گِرد هم آوردن و تمرکز مُجدّانه بر این سه شکل از مطالعه – روانی، جسمی و معنوی – تجسمِ تصویر قهرمان دانش‌آموز ژاپنی‌اند.

جویندگان آواره‌ی رستگاری

یک کهن‌الگوی قهرمانانه‌ی ژاپنی دیگر، آواره‌ای‌ست که به دنبال رستگاری می‌گردد. این آواره‌ها معمولاً جنگ‌جویانی‌اند که به دنبال جبران زندگی گناه‌آلود گذشته‌ی خود بوده‌اند و معمولاً بعدها در زندگی‌شان وارد مسیر رستگاری می‌شوند. جوان بودن برادران الریک به نوعی آن‌ها را در این سنّت خاص و یگانه می‌کند – اِد و اَل در طی وقایع کیمیاگر تمام‌فلزی به ترتیب پانزده و چهارده ساله‌اند – اما جستجوی‌شان برای اعاده‌ی چیزی که از دست دادند، نه مادرشان بلکه بدن‌هایشان، [همان] شیوه‌ی آواره‌ی کلاسیک است. آن‌ها به دنبال جبران اشتباهات، و فاصله گرفتن از خطاهای گذشته‌شان هستند. جستجوی برادران، آن‌ها را به تلاش برای فرار از اشتباهات نسل‌های قدیمی‌تر هم می‌کشاند.

جویندگان آواره‌ی رستگاری تاریخی پُرمایه در روایت‌های قهرمانانه‌ی ژاپنی دارند. جنگ‌جویان سامورایی اغلب شمشیرهایشان را برای به دست آوردن یک زندگی معنوی زمین می‌گذارند، یا از گذشته‌ای غاصبانه و تشنه به خون بازگشته‌اند تا از شمشیرهایشان برای دفاع از ضُعفا و بی‌گناهان استفاده کنند. چنین جنگجویان آواره‌ای در طی سفرهایشان ناگزیر با بی‌گناهان فرومانده برخورد می‌کنند و اندکی از زمان جستجوی‌شان برای رستگاری را صرف توقف و کمک به آن بیچاره‌گان می‌نمایند. جوهره‌ی حقیقی رستگاری در چنین اعمال کوچکی نهفته است، گرچه قهرمان اغلب متوجه این موضوع نمی‌شود؛ و در عوض بر اهدافی نهایی و غالباً غیرقابل‌دسترس متمرکز می‌شود که هرگز درنمی‌یابند که به طور مداوم، و در هر کاری که انجام می‌دهند، در حال حرکت به سوی رستگاری‌اند.

بوشیدو یا راه و رسم سامورایی به معیارهای اخلاقی و ارزش‌های طبقه‌ی سامورایی بعد از دوره‌ی ادو اشاره دارد. در این دوره مربیان و متفکران مسیحی مانند نیتوبه اینازو تأثیر بسیاری بر ادبیات و تفکر بر جای گذاشتند و باعث ایجاد شکاف در بوشیدو و وارد شدن افکار غیرژاپنی در این آیین شدند. آداب ویژه‌ی این جنگاوران که بوشیدو یا آیین جوانمردی یا شیوه‌ی دلاوری نام داشت. بوشیدو تلفیقی از اصول و مبانی سه دین شینتویسم، بودیسم و کنفوسیانیسم است. به طورکلی می‌شود گفت که این آیین، وفاداری را از شینتوییزم (که در آن وفاداری به امپراتور به عنوان شخصیتی الوهی ضروری است)، مطیع بودن را از کنفوسیانیزم (که در آن اطاعت فرودست از فرادست ضروری است) و خویشتن‌داری را از بودیسم (که در آن تسلط بر خویش ضروری است)، وام گرفته است. اصول بوشیدو در طی تاریخ به صورت مکتوب نبوده و سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است. برخی از محققان آیین بوشیدو را در ۸ صفت خلاصه کرده‌اند: ۱) وفاداری: دلاور نسبت به فرادست خود، به ویژه امپراتور وفادار است. ۲) حق‌شناسی: دلاور نسبت به وطن خود و امپراتور حق‌شناس است. ۳) رشادت: دلاور در راه وطن و خدمت به امپراتور از جان خود نیز دریغ نمی‌کند. ۴) عدالت: دلاور در انجام وظیفه عادلانه رفتار می‌کند. ۵) صداقت: دلاور از بیم اذیت و آزار دروغ نمی‌گوید. ۶) ادب: دلاور در هر حالی حتی نسبت به دشمن خود مؤدب است. ۷) متانت: دلاور حتی در حالت هیجان روحی، متانت خود را از دست نمی‌دهد و عواطف خود را ظاهر نمی‌سازد. ۸) شرافت: دلاور یا باید شرافتمندانه بجنگد و پیروز شود یا جوانمردانه خود را بکشد.

کیمیاگری قوانینی اندک، اما مطلق دارد: طلا دُرست نکن، استحاله‌ی انسان ممنوع است، برای آنکه چیزی به دست بیاید، چیزی با ارزش برابر باید فدا شود. برادران الریک در تلاش برای بازگرداندن مادرشان از مرگ مرتکب گناه شدند. آنها برای از بین بردن گناه‌شان، و جایگزین کردن چیزی که از آنها گرفته شده بود مجبور به یافتن سنگ جادو شدند. در واقع آنها به دنبال رستگاری‌اند، اما به طور کامل درک نکرده‌اند که [رستگاری] به چه معناست. هدف آنها دست‌یابی به آن سنگ است؛ این تنها چیزی‌ست که درکش می‌کنند، اما در طی مسیرشان دست به اعمالی رستگاری‌بخش می‌زنند، بدون آنکه متوجه اهمیت این کارها بشوند. آنها دستِ یک روحانی تقلبی را رو‌می‌کنند، و شهری را از زیر یوغ مردی که قصد تشکیل یک ارتش دارد، آزاد می‌کنند. آن‌ها یک شهر زغال‌سنگ را از دست یک مقام دولتی فاسد آزاد می‎کنند. آن‌ها با نابود کردن چاه آب سمی قرمز، سلامتی را به تمامی اعضای یک شهر بازگرداندند، در صورتی که می‌توانستند با استفاده از آن یک سنگ جادو بسازند. اِد از کُشتن گروهی از محکومین خلافکار سر باز زد، با اینکه می‌توانست از انرژی زندگی آنها استفاده کند و سنگ جادو را بسازد. آنها با حمایت از بی‌گناهان و ضُعفا به نوعی از رستگاری دست یافتند. اِد و اَل باری سنگین را به دوش می‌کشند، خصوصاً برای کودکانی به سن آن‌ها، اما از مسئولیت‌شان شانه خالی نکردند و خود را، همانند بسیاری از قهرمانان پیشین ژاپنی، وقف جستجوی‌شان برای رستگاری می‌کنند.

کیمیاگری[۴۰]

اِدوارد و اَلفونس باعث پیوند سه کهن‌الگوی قهرمانانه‌ی ژاپنی دیگر نیز شده‌اند: پسر جوانی که به دنبال پذیرش از سوی هم‌درجه‌های بزرگسال خودش است؛ پسر بسیار قوی؛ و شوجویِ بی‌خطر. این کهن‌الگوها با یکدیگر مرتبطند، و در شخصیت اَل به هم‌جوشی می‌رسند. آن‌ها در فرآیند اندکی دچار تغییر می‌شوند، اما باز هم عناصر اصلی خود را حفظ می‌کنند.

به نقل از تام گیل[۴۱] («جادوی تغییرپذیر: برخی از اَبَرقهرمانان و هیولاهای ژاپنی»)[۴۲] پسر جوانی  که در جستجوی پیدا کردن جایگاه خود در دنیای کودکان بزرگسال‌تر است، مضمونی مشترک در داستان‌ها و افسانه‌های ژاپنی‌ محسوب می‌شود. به بیان دیگر، برادران الریک به دنبال یافتن جایگاهشان‌اند. اِد زمانی که دوازده سالش بود به مقام کیمیاگر دولتی[۴۳] دست یافت و جوان‌ترین فردی شد که تا به حال به این مقام رسیده بود. در حالی که دیگران اغلب در ارتش اظهار می‌کنند اِد و برادرش هنوز کودک‌اند و باید شرایط خطرناک را برعهده‌ی بزرگسالان بگذراند، او دائماً به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویا یک فرد بزرگسال است. برادران الریک از چنین کاری سر باز می‌زنند، و اغلب خود را در موقعیتی بسیار خطرناک‌تر از بزرگترهایشان می‌یابند. این دو پسر در دانش کیمیاگری‌شان، که با پرداخت بهای گزافی به دست آمده است، پیشرفت می‌کنند و همین امر موجب می‌شود بالاتر از اکثر کسانی که با ایشان مواجه می‌شوند قرار بگیرند، اما باز هم، هر چقدر مانند بزرگسالان رفتار کنند، فقط دو کودک‌اند. اِد دائماً در تلاش است تا ارتشی‌ها او را با خود برابر ببینند.

جالب اینکه اَل نمی‌خواهد با او به عنوان یک بزرگسال رفتار شود، اما از آنجایی‌ که روحش به یک زره عظیم‌الجثه متصل شده است، مردم معمولاً او را به جای برادر بزرگ‌ترش، که نام مستعارش در مقام کیمیاگر دولتی «تمام‌فلزی»ست، اشتباه می‌گیرند. اَل برخلاف برادرش خودبه‌خود به عنوان یک بزرگسال شناخته می‌شود، اما به عنوان یک اشتباه در نظرش می‌گیرید و ردش می‌کند. در قسمت شانزدهم، مِیجِر آرمسترانگ[۴۴] با برادران الریک همچون کودک رفتار و اصرار می‌کند که آنها به مراقبت احتیاج دارند. این حرف اِد را آزرده ‌خاطر می‌کند، اما اَل خوشحال می‌شود، گویی برای نخستین بار از زمانی که بدن انسانی‌اش را از دست داده، کسی با او همچون کودکی که خودش نیز او را به همان شکل بازمی‌شناسد، رفتار کرده است. شاید اَل در نتیجه‌ی همجوشی شخصیت‌اش با دو کهن‌الگوی قهرمانانه‌ – پسر بسیار قوی و شوجو – نماینده‌ی پیچشی در [شخصیت] پسر جوانی‌‌ست که به دنبال دانش می‌گردد.

سنگ جادو، سنگ فلاسفه، حجر الفلاسفه، سنگ حکما، یا حجرٌ لیس یحجر، جسمی بوده ‌است که به‌وسیله‌ی آن اجسام کم‌ارزش را به اجسام پرارزش تبدیل می‌کردند. این جسم لزوماً سنگ نیست. سنگ جادو چیزی‌ست که به سختیِ سنگ و انعطاف‌پذیری موم باشد و ابزاری افسانه‌ای در کیمیاگری‌ست که تصور می‌شده است می‌تواند فلزات پایه را به طلا تبدیل کند. همچنین گاه تصور شده است که آب حیات است و برای بازجوانی و احتمالاً دست‌یابی به انوشگی (نامیرایی) کاربرد داشته است. سنگ جادو برای مدتی طولانی جُستنی‌ترین هدف در کیمیای غرب بوده ‌است. در نگر کیمیاگرانی چون آیزاک نیوتون و نیکلاس فلامل دست‌یابی به «سنگ جادو» می‌تواند برای سازنده‌اش روشنگری به ارمغان آورد و به عنوان یک شاهکار برشمرده شود.

پسر بسیار قوی مانند قهرمان دانش‌آموز و آواره، عمیقاً ریشه در سنّت قهرمانی ژاپنی دارد. چنین پسرانی، مانند موموتارو[۴۵] رام‌کننده‎ی دیو و کینتارو پسر طلایی[۴۶]، دارای چنان قدرتی‌اند که به راحتی می‌توان گفت بیشتر از افراد بسیار بزرگسال‌تر از خودشان و خطرناک‌تر از اشراری‌‌ست که با آن‌ها رو در رو می‌شوند. اَل از نظر احساسی و روحی یازده ساله باقی می‌ماند – همان سنی که وقتی در تلاش برای بازگرداندن مادرشان بدنش را از دست داد – اما بدن فلزی جدیدش تقریباً شکست‌ناپذیر است. او مثل موموتارو بسیار قوی‌ و مانند کینتارو در هنرهای رزمی استاد است. اد اغلب می‌گوید که او هرگز نمی‌تواند اَل را در مبارزه شکست بدهد، و اَل اغلب بزرگسالان را می‌ترساند. او حتی موفق می‌شود قاتل زنجیره‌ای، بَری جلاّد[۴۷] را هم در زمانی که بری انسان است و هم دوباره زمانی که روح بری هم به یک زره متصل می‌شود، مغلوب‌ کند. اَل و بری، به عنوان دو زره آهنی، باید کاملاً برابر باشند، زیرا هیچ‌کدام‌شان تاندون، استخوان یا عضله ندارند؛ با این ‌حال، اَل در مبارزه با رقیب بزرگسال‌ترش به مشکل برمی‌خورد.

این قدرت فرا-انسانی به دست ساده‌لوحی[۴۸] و آرامشِ اَل، یعنی جنبه‌ی یینِ ذاتِ او، به تعادل می‌رسد. اِد نیز یک نوع از پسر بسیار قوی است، هر چند که او نسبت به برادرش محدودیت‌های بیشتری دارد. اعضای مصنوعی بدن اِد ضعف‌های بدن‌اش را جبران می‌کند و به او اجازه می‌دهد با پسرانِ بزرگ‌تر مبارزه کند، اما دانش کیمیاگری و طبیعتِ قهرمان دانش‌آموز بودنش است که او را از بزرگسالانی که در اطرافش‌اند متمایز می‌کند. اَل مصداق دقیق‌تری برای کهن‌الگوی قهرمانانه‌ی پسر بسیار قوی‌ست.

جالب آنکه می‌توان اَل را با سنّت شوجو که توسط سوزان نَپیِر[۴۹] در «خون‌آشام‌ها، دختران دیوانه، زنِ پرنده، و اساتید پیشاهنگ‌های دریانورد: چهار چهره از زنان جوان در فرهنگ عامه‌ی ژاپنی»[۵۰] توصیف شده است، مرتبط دانست. شوجو دختر جوانِ ایده‌آل‌سازی‌شده‌ای‌ست که هرگز بزرگ نمی‌شود. به [شوجو] معمولاً در مقام بی‌خطر نگاه می‌شود، چون او فاقد جنسیت است. قطعاً اَل یک دختر جوان نیست، اما او پسر جوانی‌ست که روح‌اش به یک زره آهنی متصل شده است، و این بدان معناست که او هیچ عضو تناسلی ندارد و از همین رو فاقد جنسیت است. این واقعیت که شوجو نیز فاقد جنسیت است سبب پیدایش نوع مذکر از این کهن‌الگو می‌شود.

مبادله‌ی برابر

قهرمان کیمیاگری که در ذات کیمیاگر است و قانون مبادله‌ی برابر را رعایت می‌کند، باید در [فرآیند] شکل‌گیری‌اش چیزی را از دست داده باشد. برخی از ویژگی‌هایی که مرتبط با کهن‌الگوهای قهرمانانه‌ی فردی‌ست، باید به منظور ایجاد این نوع از قهرمان، یعنی قهرمان کیمیاگر، فدا شوند. این موضوع مخصوصاً زمانی که این سه نوع، پسر جوانی که به دنبال پذیرش است، پسر بسیار قوی و شوجو به صورت پیچیده با هم در ارتباطند، صادق است. بزرگ‌ترهایی که در اطراف اَل هستند او را پذیرفته‌اند؛ اما حال که پذیرفته شده است باید بار مسئولیتی به اندازه‌ی یک بزرگسال را به دوش بکشد. همچنین او محافظتی را نیز از دست می‌دهد که در غیر این صورت سنش برایش به ارمغان می‌آورد؛ در مواجهه‌ی اَل با افراد خطرناک، سن‌ و سالش تبدیل به یک غیرعامل[۵۱] می‌شود.

این نیز یکی از چیزهایی‌ست که اَل بخاطر کهن‌الگوی شخصیت شوجوی مذکرش از دست می‌دهد. شوجو، که در ذات بی‌خطر است، اغلب حسّ محافظت را در دیگران برمی‌انگیزد. با اینکه واقعیت دارد شخصیت‌های خاصی، همچون ایزومی و مِیجِر آرمسترانگ احساس می‌کنند باید از برادران الریک مراقبت کنند، حسّی در سرتاسر این مجموعه وجود دارد که آن‌ها از عهده‌ی خودشان برمی‌آیند. شایان ذکر است که در قسمت شانزدهم زمانی که میجِر آرمسترانگ، پیشنهاد می‌دهد از آن‌ها دفاع کند و با پسرها مانند کودک رفتار می‌کند، نیمی از بدن اَل متلاشی شده است، و اِد بازوی آتو-میل‌اش را از دست داده بود. اِد، بدون بازوی‌اش، تنها وسیله‌ای که به او اجازه می‌دهد در برابر بزرگترهای اطرافش ایستادگی کند، نه می‌تواند مبارزه کند، و نه دست به کیمیاگری بزند، و فقدان سمت راست بدن اَل هم به این معناست که او قادر نیست از خودش دفاع کند. دیگران تنها زمانی به دفاع از آنها می‌شتابند که کاملاً درمانده شده‌اند. در سایر مواقع، آنها خودشان کنترل اوضاع را به دست دارند.

اَل که ملزم به یک زره آهنی شده است، باید از قید تمامی احساسات بگذرد. گرچه به نظر می‌رسد می‌تواند ببیند و بشنود، قادر نیست بچشد، ببوید یا چیزی را احساس کند. اینکه چرا او می‌تواند از برخی احساساتش استفاده کند و از برخی دیگر نه هرگز مشخص نمی‌شود، اما بخشی از دلیلِ مصمم بودن برادران الریک برای بازگردان بدن اَل این است او می‌تواند بارِ دیگر احساساتی را که از دست داده است بازیابی کند. هر چند که این دو برادر در تلاشند تا بدن‌هایشان را به حالت اول بازگردانند، اِد هیچ‌وقت چندان اشتیاقی برای جایگزینی اعضای از دست داده‌ی خودش بیان نمی‌کند. منطقی‌ست که او بخاطر اَل، که اعضای از دست داده‌اش بسیار بیشتر از اوست، دست به این کار می‌زند. اِد با اینکه رنج جایگزینی اعضای بدن‌اش را متحمل می‌شود اظهار می‌کند که رنج اَل بسیار بیشتر است، چون او تمامی احساساتش را از دست داده است. اَل، به عنوان نیمه‌ی دوم قهرمان-دوگانه، می‌خواهد اول بدن اِد را ترمیم کند.

اَل نیز فاقد مزایایی خواهد بود که احتمال داشت در کشمکش‌های بلوغ به دست بیاورد. او که چنین فرآیندی را از سر نمی‌گذراند، واقعاً به بلوغ نمی‌رسد و یک نوجوان ابدی باقی می‌ماند. این جاودانی همچنین باعث می‌شود گرید[۵۲]، یکی از تبهکارانِ کیمیاگر تمام‌فلزی، به او رحم کند. گرید یک هومون‌کولوس[۵۳]، یک انسان مصنوعی، و در جستجوی جاودانگیِ حقیقی‌ست و باور دارد با نسخه‌برداری از فرآیند اتصال روح اَل به زره، می‌تواند به جاودانگی برسد. همین امر باعث شده است که اَل یکی از اهداف گرید قرار بگیرد، و در قسمت ۳۳ اَل دزدیده می‌شود تا گرید بتواند بیاموزد چگونه می‌تواند به جاودانگی او نائل شود. این فرآیند توسط چیزی با عنوان «مُهر و مومِ خون»[۵۴] انجام می‌گیرد؛ مُهر و مومِ خون یک مُهر و مومِ کیمیاگرانه‌ی خون است که روح اَل را در داخل زره گیر انداخته است. این مُهر و موم تنها ضعف و عیبِ مرگبار اوست، زیرا تنها چیزی‌ست که باعث بقای او در جهان خاکی می‌شود. اگر مُهر و موم خون از بین برود، اَل می‌میرد. این موضوع در قسمت ۲۲، هنگامی که روح گرفتار در زرهی دیگر خود را با نابود کردن مُهر و موم‌اش می‌کُشد اثبات می‌شود. این عیبِ مرگبار اَل را از سایر پسران اَبَر قویِ ژاپنی جدا کرده است و او را بیشتر هم‌تراز اَبَرقهرمانان کتاب‌های کُمیک غربی مانند سوپرمن، که مقابل کریپتون[۵۵] بی‌دفاع می‌شود، قرار می‌دهد.

نیکلاس فلامل (۱۳۳۰- ۱۴۱۸ م.) از دانشمندان علم کیمیا در مسیحیت لاتینی‌ست. کتاب «شرح اشکال هیروگلیف» را به نیکلاس فلامل نسبت داده‌اند. این کتاب نمونه‌ای از مکتب کیمیای مسیحی‌ست که در آن از پیوستگی عناصر کیمیایی با موجودات زنده بررسی شده است. در مقدمه این کتاب از جستجوی فلامل برای یافتن سنگ جادوگر سخن به میان رفته‌ است. اسطوره‌های مربوط به سنگ جادوگر، از گزارش روایتی سرچشمه می‌گیرد که نیکلاس فلامل نوشته‌است؛ این گزارش بیانی رمزی و خیال‌انگیز دارد، چنان‌که گزارشی تاریخی به شمار نمی‌رود.در این گزارش، فلامل ادعا کرده ‌است که جبرئیل در خواب بر او آشکار شده و کتابی اسرارآمیز را به او نشان داده ‌است؛ در سال ۱۳۵۷، همان کتاب به نام کتاب ابراهیم توسط سوداگر یهودی به او فروخته می‌شود؛ از آن زمان به بعد فلامل کتاب‌فروشی را رها کرده و در پی کیمیاگری رفت. فلامل، در سال ۱۴۱۷ میلادی از دنیا رفت و او را در محلی که معین کرده بود به خاک سپردند، و بر گورش سنگ مرمری نهادند که بر آن نقش‌هایی از تمثیلات کیمیایی مسیحی حکاکی شده بود. سنگ قبر فلامل در موزی‌کلونی پاریس موجود است. مرگ او شایعاتی را به همراه داشت، عده‌ای معتقد بودند که کس دیگری به جای او دفن گردیده‌است؛ و عده‌ای او را زنده می‌پنداشتند. بر اساس چیزی که او در باب سنگ جادوگر نوشته بود؛ او و همسرش به زندگی جاودانی دست یافته بودند. مؤلفان مسیحی در سال‌های بعد، بر او تاختند و او را به کفر محکوم کردند. آبه‌ویلن، کوشید که ثابت کند اصلاً کار فلامل در کیمیا نبوده‌است. در آثار فلامل، تأثیر کیمیای جابربن‌حیان و نیز کاملاً مشهود است.

قهرمانی کیمیاگرانه

برادران الریک، در مقام قهرمانان کیمیاگری، تعدادی از کهن‌الگوهای قهرمانانه‌ی مجزا را به هم پیوند می‌دهند و آنها را در یک کُلّ منسجم با یکدیگر ترکیب می‌کنند. و این نوع جدید از قهرمان بازتاب بخشی از ماهیت فرهنگ ژاپنی‌ست. ژاپن در گرد هم آوردن عناصر خارجی مختلف و به نوعی جای دادن آنها در یکپارچگی فرهنگی خود تاریخچه‌ای طولانی دارد. زمانی که بودیسم وارد ژاپن شد، نام بوکیو[۵۶] به خود گرفت و دربرگیرنده‌ی نوعی از ترکیب بودیسم با باورهای هندی و شینتوی[۵۷] ژاپنی بود. فرآیند همسان‌سازی مشابهی را می‌توان در ترکیب باورهای چینی، همچون کنفوسیوس‌گرایی[۵۸] و فلسفه‌ی یین و یانگ، با فرهنگ ژاپنی مشاهده کرد. فراشد کیمیاگری در سنت روایی ژاپنی انعکاس یافته است. هنگامی که کنفوسیوس‌گرایی و بودیسم، در حدود قرون پنج و شش، از طریق سرزمین اصلی چین به ژاپن معرفی شد، ژاپن روایت‌ها و داستان‌های چینی و هندی را به صورت تمام و کمال و یک‌جا وارد [سرزمین خود] نکرد. در عوض، آن‌ها با حفظ مضامین اصلی، این روایت‌های خارجی را به شیوه‌ی خود بازگویی نمودند، و زمینه‌ها و شخصیت‌های آن‌ها را به زمینه‌ها و شخصیت‌های ژاپنی تغییر دادند. [در این راه] جنبه‌هایی از دست رفت؛ فداکاری‌هایی در راه این ترکیب انجام گرفت، اما ژاپن به نوعی موفق شد هویت ملی فردی همگن خود را حفظ کند.

عنصر فداکاری در قهرمان کیمیاگری نیز ریشه در ماهیت قهرمانی‌گری ژاپنی دارد و اطلاعات بسیاری درباره‌ی ویژگی‌های اساسی که بر ظهور قهرمانان ژاپنی تاثیر داشته است، به ما ارائه می‌کند. سامورایی، طبقه‌ی مبارز ژاپن، بنیان‌های ادبیات قهرمانانه‌ی ژاپنی را تشکیل می‌دهد. اصطلاح «سامورایی» به طبقه‌ای از مردم اشاره می‌کند که به اشراف خدمت می‌کنند. آن‌ها به آیین بوشیدو، که از آن‌ها می‌خواهد همیشه آماده‌ی مرگ باشند و زندگی‌هایشان را در راه خدمت به اربابشان فدا کنند، احترام می‌گذارند. سامورایی بدون اهمیت دادن به آنکه مشغول چه چیزی‌ست، همیشه آماده‌ی مُردن برای فرد دیگری‌ست. این تمایل برای قربانی کردن خودشان به همان میزان که در فرهنگ ژاپنی ذاتی و طبیعی‌ست، در ترکیب قهرمان کیمیاگر نیز تعبیه شده است. ما می‌توانیم اعمال دو میل ادغام و فداکاریِ ژاپنی را در ترکیب برادران الریک مشاهده کنیم.

با بررسی ترکیب عناصر عملکردی، روان‌شناختی و کهن‌الگوییِ فعال در فرمول‌بندی برادران الریک در مقام «قهرمان کیمیاگر» در کیمیاگر تمام‌فلزی، فرصت می‌یابیم تا بینش عمیق‌تری نسبت به سنّت‌های فرهنگی ژاپنی، تا جایی که به قهرمان‌گرایی و قهرمان در انیمه مرتبطند، دست پیدا کنیم. اما مهم‌تر آنکه، [با استفاده از] رویکردهای ترکیبی فهم بهتری از اینکه قهرمانان‌مان چه کسانی‌اند و چگونه می‌توانند معرف ما باشند به دست بیاوریم.


پانویس‌ها:

[۱] Benjamin Chandler

[۲] Functional approach

[۳] Psychological approach

[۴] Archetypal approach

[۵] Fullmetal Alchemist

[۶] Hiromu Arakawa

[۷] Fullmetal Alchemist: Conqueror of Shambala

[۸] Edward (Ed)

[۹] Alphones (Al)

[۱۰] Elric

[۱۱] Dual-hero

[۱۲] Buddhism

[۱۳] shōjo شوجو مانگا بخشی از مانگا اطلاق می‌شود که مخصوص دخترهای نوجوان در گروه سنی ۱۰ الی ۱۸ سال است. عبارت شوجو به معنای «دختر جوان» اغلب با تمرکز بر روی روابط احساسی و رومانتیک انسان‌ها است و کمتر حادثه درون آن به چشم می‌خورد، اما این نوع مانگاها می‌توانند در زمینه علمی–تخیلی، ورزشی، درام و ترسناک هم باشند. بیش از نیمی از زنان ژاپنی زیر ۴۰ سال به طور منظم مانگا می‌خوانند و اگر تنها دختران نوجوان را حساب کرد این رقم به ۷۵٪ خواهد رسید. معادل این سبک برای مخاطبان مذکر با عنوانشونن مانگا به معنی کامیک برای پسرها شناخته می‌شود.

[۱۴]Beowulf نخستین حماسه شناخته شده‌ی اروپایی از نویسنده‌ای ناشناس است. تاریخ‌نگاران نگارش آن را میان ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی برآورد کرده‌اند. این رزمنامه که از سده نوزدهم به این سو به نام بیوولف نامور شده‌است به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف می‌پردازد که بر هیولایی به نام گرندل و پس از آن مادر گرندل پیروز می‌شود. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و یکی از برجسته‌ترین نوشته‌های ادبی آنگلوساکسون شناخته می‌شود.

[۱۵] Superman

[۱۶] Sidekick

[۱۷] Super teams

[۱۸]Round Table میز گرد منتسب به شاه آرتور و بخشی از افسانه‌های مربوط به ماهیت بریتن است. شاه آرتور و شوالیه‌هایش به دور این میز جمع می‌شدند و از آنجایی که از نام و شکل آن پیداست، به دلیل گرد بودن، هیچ گوشه و زاویه‌ای ندارد و این بدان معنا است که هر کسی در هر جای آن قرار بگیرد با دیگران مساوی است و موقعیت خاصی ندارد. میز، برای اولین بار توسط وس و در سال ۱۱۵۵ توصیف گردید. نماد و استعاره‌ی میز گرد برای سال‌ها گسترش یافت.

[۱۹] X-men

[۲۰] Justice League

[۲۱] Drama

[۲۲] Creation story

[۲۳] Izanami (“Female-who-invites”)

[۲۴] Izanagi (“Male-who-invites”)

[۲۵] Whole

[۲۶] yin

[۲۷] yang

[۲۸] Judeo-Christian mythology

[۲۹] Adam

[۳۰] Eve

[۳۱] Equivalent exchange«نژاد انسان نمی‌تواند چیزی به دست آورد، مگر آنکه نخست چیزی را بدهد. برای به دست آوردن، باید چیزی با ارزش معادل آن را از دست بدهد. این نخستین قانون کیمیاگری‌ست.»

[۳۲] Guiding principle

[۳۳] Auto-mail (به ژاپنی: Otomeiru = Mechanical Armor)

[۳۴] Philosopher’s Stone

[۳۵] Samurai

[۳۶]Bushido Code بوشیدو یا راه و رسم سامورایی به معیارهای اخلاقی و ارزش‌های طبقه‌ی سامورایی بعد از دوره‌ی ادو اشاره دارد. در این دوره مربیان و متفکران مسیحی مانند نیتوبه اینازو تأثیر بسیاری بر ادبیات و تفکر بر جای گذاشتند و باعث ایجاد شکاف در بوشیدو و وارد شدن افکار غیرژاپنی در این آیین شدند.

[۳۷] Izumi Curtis

[۳۸] All is one and one is all کثرت در وحدت و وحدت در کثرت.

[۳۹] Spiritual study

[۴۰]Al-Chemy  کیمیا یکی از شاخه‌های علوم غریبه است که به کوشش در تبدیل کانی‌ها و فلزات می‌پردازد. علوم غریبه یا کُلُّهُ سِرّ دارای پنج شاخه عمده است که دانش طبیعی آن، کیمیا نامیده می‌شود. از دیگر شاخه‌های آن به‌نظر ابوریحان بیرونی، میتوان به ‌هیمیا، ریمیا، لیمیا و سیمیا اشاره کرد.

[۴۱] Tom Gill

[۴۲] Transformational Magic:Some Japanese SuperHeroes and Monsters

[۴۳] State Alchemist

[۴۴] Major Armstrong

[۴۵]Momotaroموموتارو به معنی پسر هلو، پهلوانی نامدار در فولکلور ژاپنی که از استان اوکایاما، ژاپن نشأت گرفته است. داستان موموتارو یکی از محبوب‌ترین افسانه‌های ژاپنی به شمار می‌رود و نامش در عنوان کتاب‌ها، فیلم‌ها و آثار مختلف دیگری دیده می‌شود که داستان این قهرمان را به تصویر می‌کشند.

[۴۶]Kintaro یک قهرمان قومی و بومی در فولکلور ژاپن است. او از وقتی که یک کودک محسوب می‌شد دارای قدرت برتر و مافوق بشری بود و توسط عجوزه کوهستان در کوهی بنام کوه آشیگارا، که در ناحیه‌ای کوهستانی قرار داشت، بزرگ شد.

[۴۷] Barry the chopper

[۴۸] naïveté

[۴۹] Susan Napier

[۵۰] “Vampires, Psychic Girls, Flying Women, and Sailor Scouts: Four Faces of the Young Female in Japanese popular culture.”

[۵۱] Non-factor

[۵۲] Greed

[۵۳] Homunculusگورزاد ، انسانی که به صورت مصنوعی با اجزای بدن انسانی دیگر یا یک انسان مُرده به وجود آمده است.

[۵۴] Blood-sealفرآیندی در کیمیاگری که در طی آن روح یک شخص به شیء غیرجانداری متصل می‌شود.

[۵۵] Kryptonitet

[۵۶] bukkyō

[۵۷] Shinto شینتو یعنی راه خدایان، آئین باستانی ژاپن است. این آئین ایزدبانوی خورشید به نام اماتراسو را نگهبان سرزمین اجدادی می‌داند و خاندان امپراتوری را از نسل این خدا و تجسم وی می‌شمارد.

[۵۸] Confucianismآئین کنفوسیانیسم توسط کنفوسیوس حکیم و سیاست‌مدار چینی بنیان‌گذاری شد که با وجود مقبولیت عامه، پس از چندی از رونق افتاد و جای خود را به آئین بودا داد. تعالیم کنفوسیوس ترکیبی بود از اصول اخلاقی، سیاست مدرن و مقداری مسائل دینی.

Share Post
ترجمه شده توسط
Latest comments
  • چه ترجمه خشکی بود! بعد از ترجمه متن را بخوانید و بازنویسی کنید

  • جالب بود. یه انیمه هم هست به اسم ارسلان سنکی که با الهام گرفته از داستان ها و اسطوره های ایرانی ساخته شده . کاش کسی بیاد و چنین بررسی ای روی کهن الگوهای ایرانی و ریشه هاشون در اون انیمه انجام بده.

    • جالبه بدونین نویسنده هر دو داستان یعنی کیمیاگر تمام فلزی و ارسلان سنکی(که به اسم افسانه ارسلان هم شناخته میشه) یه نفره: هیرومو آروکاوا

  • جالب بود

LEAVE A COMMENT