جان ریچارد هریس
استادیار رشتهی حرکتشناسی در دانشگاه آلتونای پنسیلوانیا[۱]
خلاصه: آسیبهای جدی گازهای گلخانهای به جوّ، انتشار فراگیر ازون در هوا و افزایش آلایندههایی که سلامت انسانها را در معرض خطری جدی قرار دادهاند، استفاده از اتومبیلهای بنزینسوز را بیش از پیش غیرعقلانی ساخته است. با وجود این، روزانه شاهد تردد اکثریت قریب به اتفاق مردم با این وسایل نقلیهی ضدزیستمحیطی هستیم. جان ریچارد هریس در این مقاله، با تفکیک میان اخلاق انسانمحور و اخلاق محیطمحور و اتخاذ رویکردی مینیمالیستی نسبت به دیدگاه انسانمحور، استفاده از دوچرخه و کنارگذاشتن ماشینهای دودزا را وظیفهای اخلاقی میداند؛ وظیفهای که ما در قبال محیطزیست، بهعنوان عامل تعیینکنندهی سلامت بشر داریم. او تفاسیر رادیکال از انسانمحوری را نمیپذیرد و از ارزش ذاتی انسان، به ارزشمندی سایر موجودات و حتی محیطزیست میرسد و در طی آن تلاش میکند صدماتی را شرح دهد که نسل بشر متوجه محیط اطراف خود کرده است؛ صدماتی جبرانناپذیر و فاجعهبار که زمین را به مکانی ناامن و سکونتناپذیر تبدیل میکنند. «مانیسفت ترافیک» به ما میگوید که انسانمحوری معنایی ندارد جز اهمیتدادن به هرآنچه که به انسانها مربوط است و هیچیک از ما نمیتوانیم در مقابل تعهد و الزام اخلاقیای که در مقابل سلامت سایر موجودات زنده داریم، بیتفاوت بمانیم. شاید همهی ما به تلنگری کوچک نیاز داشته باشیم که برای یکبار هم که شده، دوچرخههایمان را از گوشهی انباری بیرون آوریم و لذت سفری سالم و زیستمحیطی را تجربه کنیم؛ تلنگری مثل ردشدن ماشین شخصیمان در معاینهی فنی یا حتی نگاهی گذرا به آمار آلودگیهای زیستمحیطی.
چیزی که موجب شد تا من رفتوآمد با دوچرخه را آغاز کنم، یک روز فاجعهبار با اتومبیلم بود. اتومبیل من در معاینهی فنی ایالتی رد شد و این مسئله نه بهخاطر دود سیاهی که از آن خارج میشد، بلکه بهدلیل وجود یک ترک ریز در یک قطعهی پلاستیکی نزدیک چراغ عقب بود. با کمی ناراحتی، آن را به محل کارم بردم و شروع کردم به تماسگرفتن برای یافتن جایگزین برای آن قطعه. هرچه بیشتر با فروشگاههای قطعه و دستهدوم فروشی تماس میگرفتم، بیشتر متوجه میشدم که آن قطعه نایاب است. در نهایت، با کمک بسیار مفید یک خانم در یک اوراقفروشی محلی و پس از جستوجوی پایگاه دادهی قطعات، به من اینطور گفته شد که «آن قطعه در ایالت تگزاس وجود ندارد.» در پایان روز و درحالیکه همچنان مطمئن نبودم که دربارهی این قطعه چه کاری انجام خواهم داد، به سمت اتومبیلم میرفتم که متوجه شدم یکی از لاستیکها، پنچر است. دیگر داشتم جوش میآوردم، اما خودم را آرام کردم و لاستیک یدکی و همهی وسایل موجود در صندوق عقب را درآوردم و لاستیک را عوض کردم. هنگام پایینآوردن اتومبیل از روی جک، متوجه شدم که لاستیک یدکی هم باد ندارد. لاستیک را باد کردم و به سمت خانه راندم. روز بعد، بههیچوجه نمیتوانستم بیش از این، وقتم را برای به راه انداختن اتومبیلم تلف کنم، بنابراین، دوچرخهام را بیرون آوردم و به سمت محل کارم رکاب زدم. بعد از چند هفته با دوچرخه به سرکار رفتن، نمیتوانم جواب مناسبی برای این پرسش بیابم که چرا بیشتر از این از دوچرخه استفاده نمیکردم.
تصور میکنم اکثرمان برای رفتوآمد باید از دوچرخه استفاده کنیم، نه به این دلیل که ما را سالمتر، باهوشتر، ثرتمندتر و یا حتی خوشقیافهتر میکند، بلکه به این خاطر که ما در این رابطه مسئولیم. هر اندازه بیشتر دربارهاش فکر میکنم، بیشتر متقاعد میشوم که ما یک اجبار اخلاقی برای دوچرخهراندن داریم. امیدوارم بتوانم شما را متقاعد کنم که بیشتر اوقات دوچرخه برانید و کمتر با ماشینتان رانندگی کنید. برخلاف من، شما نباید این کار را به دلیل اعصابخوردکنبودن اتومبیلتان انجام دهید – هرچند اقرار میکنم آن مسئله انگیزهبخش و سودمند بود- بلکه شما باید این کار را انجام دهید، زیرا اخلاقیات شما را به انجام آن موظف میدارد.
اخلاق زیستمحیطی برای آنهایی که عاشق طبیعت نیستند
مسائل کمی در فلسفهی اخلاق وجود دارد که به مسئلهی جایگاه اخلاقی تقلیل مییابد. جایگاه اخلاقی– آنطور که در این متن آن را به کار میبرم – ویژگی یا مجموعهای از ویژگیهای چیزیست که آن را شایستهی ملاحظات اخلاقی میسازد. مثلاً تصور کنید که یک روز من چمنهای خانهام را کوتاه کنم (اگرچه این توهمی بیش نیست، همانطور که همسرم گواهی خواهد داد که من از این کار متنفرم). احتمالاً احمقانه و بیمعناست، اگر جنبش «صلح سبز» روبهروی پیادهروی من دست به اعتراض برای بدرفتاری با علفها بزند. علف، جایگاه اخلاقی ندارد و شایستهی ملاحظات اخلاقی نیست. حالا تصور کنید درحالیکه مشغول چمنزنی هستم، گربهام «کال» بیرون بیاید و با دیدنش بر روی چمنها، بخواهم با ماشین چمنزنی از آنجا دورش کنم. فکر میکنم در این شرایط حق با کسیست که کار مرا درست نمیداند. چیزی متفاوت دربارهی کال وجود دارد که علفها فاقد آن هستند؛ چیزی که ردشدن از روی کال با چمنزن را امری غیراخلاقی میکند. تعیین آنچه به مسائل، جایگاه اخلاقی میدهد وظیفهای دشوار است، اما اگر آن مشکل برطرفشدنی باشد میتوانیم برای حلکردن سختی معماهای اخلاقی، پیشتر رویم. به عبارت دیگر، زمانی که متوجه جایگاه اخلاقی چیزی میشویم، راحتتر میتوانیم رفتار خود نسبت به آن را اصلاح کنیم. برای مثال، حالا میدانم که میتوانم با خیال آسوده با ماشین چمنزنی از روی چمنهایم رد شوم ولی از روی گربهام هرگز.
حالا که پیشرفت در این محدوده صورت گرفت و نسبت به این مسائل شفافسازی شد، میتوان این پیشرفت را در هر جای دیگری داشت. مثلاً بسیاری بر این باورند که مسئلهی اخلاقیِ اجازهی سقط جنین با مشخص شدن جایگاه اخلاقی جنین، برطرف شده است. ما تنها زمانی که بدانیم جایگاه اخلاقی جنین چیست (از لحظهی لقاح؟ کمی بعد از آن تاریخ؟)، میتوانیم بفهمیم که چه زمانی سقط جنین، از نظر اخلاقی مجاز است. علاوه بر این، ممکن است فکر کنیم جواز اخلاقی اتانازی (مرگی که به درخواست خود شخص صورت میگیرد)، خوردن گوشت، آزمایش روی حیوانات و کالبدشکافی موجودات زنده، تحقیق دربارهی سلولهای بنیادی، استفاده و سوءاستفاده از محیطزیست (جایی که دوچرخهسواری در آن نقش دارد) و احتمالاً حتی مجازات اعدام، همگی یا بخشی از آنها میتوانند به کمک شفافسازی مفهوم جایگاه اخلاقی مشخص شوند.
بحث نهایتاً دربارهی دوچرخهسواری و محیطزیست است؛ اما فکر میکنم باید دربارهی جایگاه اخلاقی صحبت میکردیم تا دلایل محافظت و پاسداشت محیطزیست برایمان واضح شود. مباحث گسترده و متنوعی وجود دارد که تلاش میکند جایگاه اخلاقی محیطزیست را توضیح دهد. در یک سر طیف، انسانمحوری وجود دارد. بر اساس این دیدگاه، محیطزیست هیچگونه جایگاه اخلاقیای ندارد و اگر ما برای محیطزیست مجبور به انجام هر کاری باشیم، به این خاطر است که منافع یا رفاه انسانی را ترقی ببخشیم. در نهایت، بر اساس انسانمحوری، تنها انسانها هستند که از نظر اخلاقی اهمیت دارند. در سر دیگر این طیف، محیطمحوری را میبینیم. بر اساس محیطمحوری، محیط و خود اکوسیستمها دارای جایگاه اخلاقی هستند. از این منظر، ما در نظر گرفتن جایگاه اخلاقی را به جنگلهای استوایی و یا صخرهها بدهکاریم. در میانهی این طیف، به زیستمحوری برمیخوریم. بر اساس این دیدگاه، جایگاه اخلاقی به موجودات زندهای محدود میشود که دارای ویژگیهای چون ادراک، عقلانیت، آگاهی و زباناند. بنابراین، زیستمحوری نه مثل محیطمحوری شامل جایگاه اخلاقی برای موجودات غیرزنده است و نه مثل انسانمحوری تنها برای انسانها جایگاه اخلاقی قائل است.
خوشبختانه لازم نیست برای ترغیبکردن شما به دوچرخهسواری، مشخص کنم که کدام تئوری صحیح و قابل قبول است. کار شما راحت شده است، چراکه تعیینکردن مسئلهی جایگاه اخلاقی بینهایت مشکل است و این مقاله را به درگیر مباحث عمیق فلسفهی اخلاق معاصر میکند. کار من هم راحت شده است، زیرا مسئلهی جایگاه اخلاقی نقطهی اوج فلسفهی اخلاق است و فتح آن قله به دست من در این مقاله کار سختیست. در عوض پیشنهاد میکنم رویکردی مینیمالیستی از نظریهی انسانمحور را برای این کار انتخاب کنیم. چرا رویکرد مینیمالیستی؟ خب، اکثر ما تمایل داریم انسانها را دارای جایگاه اخلاقی بدانیم و هر نظریهای که نتواند به جایگاه اخلاقی اکثریت انسانها تعمیم داده شود، باید رد شود، زیرا غیرقابل قبول است. در نتیجه، انسانمحوری رویکردی مینیمالیستی دارد، چراکه ما را به موقعیت اخلاقیای که پیشتر قبول کردهایم، متعهد میسازد. اگر فکر میکنید که نباید به انسانهای دیگر جایگاه اخلاقی داد، بهتر است از خواندن ادامهی مقاله دست بکشید. پذیرفتن انسانمحوری امری ضروریست، چون اوضاع را به نفع ما تغییر میدهد. توجه کنید اگر نظریهای را بپذیریم که از ما میخواهد به انسانها و گربههای خانگی جایگاه اخلاقی بدهیم، بیشترِ کارهای ما غیرمجاز خواهند بود، ازجمله ردشدن با ماشین چمنزنی از روی انسانها و گربهها. درصورتیکه اگر تئوری انسانمحوری را بپذیریم، اگر در حال چمنزنی باشیم، باید مواظب همسرمان باشیم، ولی گربهها (دستکم آن دسته گربههای آرام) در خطری جدی هستند. از دیدگاه انسانمحوری باید از آسیبزدن به انسانها پرهیز کنیم ولی گربهها، پرندگان، جنگلها و دشتها نفرین شدهاند. در این میان، اتخاذ رویکردی مینیمالیستی ازآنرو اهمیت دارد که اگر دوچرخهسواری را با دلایلی انسانمحورانه توجیه کنیم، در ادامه به مشکل برنخواهیم خورد؛ چراکه اگر بعد از آن بخواهیم دیدگاهی جامعتر را بپذیریم که ارزش و بهای بیشتری به حیوانات میدهد، دلایلم به قوت خود باقی میماند. در عوض خواهیم فهمید هرچقدر که در کارهایمان به افراد بیشتری آسیب وارد کنیم، محدودیتهای ما نیز بیشتر خواهند شد.
اینکه بگوییم انسانمحوری به انسان اجازه میدهد که بتواند به هر چیزی ضرر بزند، تاحدی ناعادلانه است. انسانمحوری به ما میگوید که نوع بشر تنها چیزیست که بهخودیخود ارزشمند است. در نتیجه، ما هرگز دست به کشتن شخصی نمیزنیم که زندگیاش هیچ سودی برای جامعه ندارد، شغلش بی فایده است یا اطرافیانش را خوشحال نمیکند (آدمهای اینچنینی را «فلاسفه» بنامیم). هر شخصی بهخودیخود و بدون توجه به اینکه چقدر سودمند است و یا از دید دیگران چطور انسانیست، موجودی باارزش است. شاید با درک چنین چیزی تاحدی ناامید شویم. ممکن است واقعاً بخواهیم یک فیلسوف را به قتل برسانیم، ولی میدانیم که فلاسفه هم کتابهایشان را دوست دارند. بهتر نیست برای آزاردادن فلاسفه، کتابهایشان را نابود کنیم؟ کتابها انسان نیستند و در نتیجه، از دیدگاه انسانمحوری شایستهی ملاحظات اخلاقی نیستند و ما در سوزاندن آنها آزادیم. اما با سوزاندن کتابها، به فلاسفه آزار رساندهایم، درحالیکه انسانمحوری به ما میگوید که نباید به فلاسفه آزاری برسانیم، در نتیجه نباید کتابها را بسوزانیم. در این مورد، کتابها دارای ارزش عرَضیاند؛ بهخودیخود ارزشمند نیستند بلکه به دلیل ارزششان برای یک شخص، اهمیت مییابند. چیزی که میتوانیم متوجه شویم این است که نمیتوانیم آزادانه هر چیزی غیر از انسان را نابود کنیم، زیرا در اغلب موارد با این کار به انسانها آسیب میزنیم.
حالا متوجه میشویم که حتی یک انسانمحور هم باید به سلامت محیط اطراف اهمیت بدهد؛ اگر ما رودخانهها را آلوده و درختان را قطع کنیم، باعث انتشار مواد سمی در اتمسفر شویم و کارهایی از این دست، درواقع داریم در ابعاد گستردهای به انسانها صدمه میزنیم. پس درحالیکه خود محیطزیست برای یک انسانمحور اهمیت کمی دارد، اگر با آسیبرساندن به آن آسیبی به انسانها وارد شود، همان انسانمحور نیز دربارهی محیطزیست نگران خواهد شد. در نتیجه، محیطزیست ارزشمند است و باید محافظت شود، اما نه به این دلیل که بهخودیخود دارای ارزش است، بلکه به دلیل ارزشی که برای سلامت بشریت دارد.
توجه به محیطزیست با دوچرخهسواری
اکنون متوجه شدیم که حتی تفکر انسانمحوری مینیمال نیز میگوید که باید تاحدی به محیط اطرافمان اهمیت بدهیم. چیز دیگری را نیز باید مشخص کنیم؛ آیا این دیدگاه ما را به سمت کنارگذاشتن ماشین و استفاده از دوچرخه هدایت میکند یا نه؟ دستکم دو دلیل وجود دارد که جایگزینی دوچرخهها با اتومبیلها را توجیه میکند: تغییر آبوهوا و کیفیت هوا. من با این دو مسئله بهصورت مجزا برخورد خواهم کرد. چراکه برخی افراد علم مرتبط به تغییرات آبوهوایی را مردود میدانند. با اینکه به نتیجهرسیدن مناقشهی تغییرات آبوهوا در این مقاله تاحدی بلندپروازانه است، معتقدم مخالفت با این علم باعث گمراهی میشود، در نتیجه آن دسته از شما که علم مرتبط با تغییرات آبوهوا را پذیرفتهاید، دلیل لازم را برای رفتوآمد بیشتر با دوچرخه دارید. و آن دسته که این ارتباط علمی را نپذیرفتهاید، تا وقتی قبول دارید که مسئلهی کیفیت هوا میتواند سلامت فیزیکی اشخاص را تحتتأثیر قرار دهد، باید شروع به رکابزدن کنید. اگر فکر نمیکنید که کیفیت هوا میتواند بر سلامت فیزیکی شخص تأثیر بگذارد، پس حالا وقت آن است که سیگارکشیدن را آغاز کنید.
چرخهی تغییرات آبوهوا
آبوهوای زمین در طول تاریخ طولانی خود دچار تغییرات بسیار زیادی شده است. این واقعیت که ما میتوانیم شاهد آغاز نمونهای دیگر از تغییرات آبوهوایی باشیم بهخودیخود اهمیتی ندارد، بلکه به دلیل نقش انسانها در تغییرات آبوهوایی، این مسئله مورد توجه ما واقع شده است. چیزی که در حال حاضر دربارهی این تغییرات مهم است، گازهای گلخانهای و نقش انسان در توزیع این گازهاست. گازهای گلخانهای پرتوهای خورشید را در اتمسفر زمین به دام میاندازند و هرچه غلظت این گازها بیشتر شود، مقدار بیشتری از پرتوهای خورشید در دام میافتند. گازهای گلخانهای دارای عمری طولانیاند، یعنی از نظر شیمیایی پایدارند و برای دههها و قرنها در اتمسفر باقی میمانند. اخیراً شاهد افزایش چشمگیر گاز دیاکسیدکربن هستیم؛ گازی گلخانهای با عمری طولانی. در واقع شاهد افزایش ۳۱ درصدی این گاز طی ۲۰۰ سال اخیریم، درحالیکه غلظت این گاز در ۴۲۰۰۰۰ سال قبلش تغییری نداشته است.
انتشار گاز دیاکسیدکربن موجود در اتمسفر از منابع مختلفی صورت میگیرد، اما حدود ۱۰ تا ۱۴ درصد این گاز بهوسیلهی اتومبیلها تولید میشود. من در جایگاه یک شهروند آمریکایی متأسفم که بگویم با وجود اینکه ایالات متحده آمریکا تنها ۵ درصد آلودگی جهانی را تولید میکند، ۴۵ درصد مسئولیت خروج این گاز از اتومبیلها بر عهدهی ماست. در ادامه متوجه میشویم که اتومبیلها سهم بهسزایی در تولید حجم کلی گاز موجود در اتمسفر دارند و تنها با حذف این مقدار تولیدشده از آلایندههای موتور خودروها، متوجه میشویم که آنها بیشتر از هرگونه فعالیت انسانی، موجب آلودگی هوا میشوند. اگر تغییرات آبوهوا موضوع مهمیست، در نتیجه انسانها و بهخصوص شهروندان ایالات متحدهی آمریکا باید نگران تأثیر خود در بدترشدن این مشکل باشند.
آیا تغییرات آبوهوایی مسئلهای مهم است؟ همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، مقدار گازهای گلخانهای موجود در فضا بیسابقه است و به همین دلیل نمیدانیم چه در انتظارمان است. من یک فیلسوفم، نه یک اقلیمشناس؛ پس نمیتوانم وانمود کنم که قادرم به شما بگویم در نتیجهی افزایش میزان دیاکسیدکربن موجود در اتمسفر چه اتفاقی خواهد افتاد. هرچند اگر تغییرات آبوهوا مطابق پیشبینی برخی دانشمندان تغییر کند، شاهد افزایش خشکسالی در مناطق خشک، سیل، گرمای زیاد هوا، طوفان، آتشسوزی و مرگومیر ناشی از آنها خواهیم بود. حتی با کمترین میزان تعهد اخلاقی انسانمحورانه باید نسبت به تغییرات آبوهوایی بسیار نگران باشیم. و با وجود این واقعیت که خطرات تغییرات آبوهوا نامشخص است باید بدانیم که این بازی مونوپولی نیست که رویش قمار کنیم؛ بلکه با زندگی خود و زندگی میلیونها انسان دیگر مشغول قمارکردن هستیم. ما باید برای کاهش خطراتی که از تغییرات آبوهوایی ناشی میشوند، هر کاری که میتوانیم بکنیم؛ مهمترین کاری که از دست ما ساخته است، کاهش دیاکسیدکربنیست که تکتک ما به اتمسفر اضافه میکنیم. در کنار پتانسیل این امر برای جلوگیری از رنج بشریت، باور اینکه دوچرخهسواری یا هرچیز دیگری از این دست در یک دنیای آخرالزمانیِ ویرانه و خشک بتواند سرگرمکننده باشد، سخت است، اما من عمیقاً به آن اعتقاد دارم.
آلودگی
فرض کنید دانش شناخت تغییرات آبوهوا کاملاً غلط باشد. حتی اگر این احتمالِ فوقالعاده دور از ذهن درست بود، همچنان دلایل محکمی برای کاهش استفاده از اتومبیلهایمان داریم. ماشینها آلایندههای فراوانی تولید میکنند؛ آلایندههایی که تنها به گازهای گلخانهای محدود نمیشوند. یکی از این آلایندههای بسیار خطرناک ازون است. در سطوح بالاتر جوّ، ازون از ما در مقابل پرتوی ماورای بنفش خورشید محافظت میکند. اما ثابت شده است که اگر ازون به زمین نزدیک شود، مضر است. ازون به بافت ریهها صدمه میزند و برای فردی که در مدتی طولانی در معرض آن قرار میگیرد، آسیب دائمی وارد میکند. آسیب واردشده میتواند بسیار جدی باشد تا جاییکه با توجه به مطالعات اخیر، افزایش ده در یک میلیاردی ازون در هوا میتواند منجر به مرگ ۴۰۰۰ نفر در ایالات متحدهی آمریکا شود. حتی اگر ازون موجب مرگ شما نشود، میتواند به شما صدمه بزند، چراکه باعث تنگی نفس، حملههای آسم وکاهش حجم ریهها میشود و میتواند توانایی سیستم ایمنی بدن برای مبارزه با عفونت در دستگاه تنفسی را به خطر بیاندازد. اگر شخصی دائماً در معرض ازون باشد، ممکن است ریههایش برای همیشه آسیب ببینند.
البته ازون یکی از چندین آلایندهی تولیدشده بهوسیلهی خودروهاست. و اگر من روی این مشکل که شهروندان آمریکایی با آن مواجهاند تمرکز کردهام، بدان معنا نیست که این مشکل تنها به ایالات متحده یا آمریکای شمالی محدود میشود. مقادیر قابل توجهی ازون در سراسر جهان وجود دارد و باید به دنبال راهحلی برای کاهش آن باشیم. یکی از راههای مهم، رانندگی کمتر و دوچرخهسواری بیشتر است.
راهحل دوچرخهسواری
بدون توجه به اینکه شخصی نگرانی دربارهی تغییرات آبوهوا، آلودگی یا هر دوی آنها داشته باشد، ما دلایل قانعکنندهای داریم تا تأثیر آنها را روی زندگی خود، کاهش دهیم. کاهش تأثیر آنها بر زندگیمان دلیل سادهای دارد و مستقیماً از تعهد اخلاقی انسانمحور ناشی میشود. تغییر آبوهوایی و آلودگی هوا، زندگی و سلامت انسان را در مقیاسی وسیع تهدید میکند. با توجه به اینکه ما ازلحاظ اخلاقی در قبال اعمالمان و تأثیر آنها بر زندگی دیگر انسانها متعهدیم، باید به دنبال راهحلی باشیم تا بهواسطهی آن، اقداماتی را که بر زندگی دیگران تأثیری منفی دارند، محدود کنیم. استفادهی بیرویه از اتومبیل زندگی و سلامت دیگر انسانها را تهدید میکند و در نتیجه، ما باید بهصورت چشمگیری استفادهی خود از وسایل نقلیهی موتوری را کاهش دهیم. دوچرخه یکی از بهترین جایگزینها برای اتومبیل است. رفتوآمدکردن با دوچرخه نهتنها زندگی دوچرخهسوار را بهبود میبخشد، بلکه صدماتی که به زندگی دیگران وارد میشود را کاهش میدهد.
مصرف انرژی دوچرخه بسیار بهینه است و احتمالاً هیچچیز به پای آن نمیرسد. اتومبیلها در مقایسه با دوچرخه نیاز به انرژی بسیار زیادی برای حرکتکردن دارند. انرژی مورد نیاز برای رکابزدن دوچرخه با انرژی مورد نیاز برای گرم نگهداشتن بدنمان حین تماشای تلویزیون برابری میکند. «تویوتای پریوس[۲]» که یکی از کممصرفترین اتومبیلهای امریکاست، در یک روز خوب و باد موافق، حدود یک گالن برای ۴۹ مایل مصرف میکند. محاسبهی انرژی یک دوچرخهسوار که ۱۲ مایل بر ساعت رکاب میزند، مشخص میکند که این انرژی برابر با مصرف یک گالن بنزین برای ۱۰۰۰ مایل است. جالب اینجاست که دوچرخهسواری حتی از راهرفتن هم کارآمدتر است. استفادهی بسیار بهصرفهی دوچرخه از انرژی، آن را به وسیلهی مناسب رفتوآمد تبدیل میکند
البته زمانیکه من به عوضکردن اتومبیلم با دوچرخه فکر کردم، ایدهی ابتدایی بسیار بیمعنی به نظر میرسید؛ بهخصوص که من و همسرم به سفرهای گاه و بیگاه جادهای به جاهایی مثل آستینِ تگزاس علاقه داریم. رفتوآمد با دوچرخه و حتی دوچرخهسواری تفریحی، اندام مرا متناسب کرده است، اما ایدهی سفر ۱۹۰ مایلی از «ورث» تا «آستین» با دوچرخه کمی ترسناک است. با خودتان فکر میکنید که «حتماً! باید بیشتر دوچرخهسواری کنم، اما تا زمانی که بخواهم برای راندن در تور دو فرانس آماده شوم، راندن ۱۹۰ مایل در برنامهام نخواهد بود.» حتی اگر دوچرخه نتواند جایگزینی برای اتومبیل در این سفر باشد، میتواند در بسیاری موارد دیگر جایگزین آن باشد. باتوجه به مطالعات صورتگرفته از سوی «مرکز آمار سفرهای درونشهری» در سال ۲۰۰۱م، ۴۱ درصد کل سفرهای انجامشده با اتومبیل برای فاصلههایی کمتر از ۲ مایل و ۲۸ درصد این سفرها، برای فواصل کمتر از یک مایل بوده است. شما بیتردید میتوانید مسافت دو مایل را رکاب بزنید! به استناد همان آمار، ۵۰ درصد تمامی افراد شاغل، کمتر از ۵ مایل را برای رفتن به محل کار طی میکنند. حتی گربهام، کال، هم درک میکند که اگر عدهی زیادی از مردم برای طی یک مسافت ۵ مایلی، به جای اتومبیل از دوچرخه استفاده کنند، تغییری چشمگیر در تأثیر اتومبیلها بر تغییرات آبوهوا و آلودگی هوا ایجاد میشود.
به نظر میرسد اگر شهروندان آمریکایی مسافتهای ۲ مایل یا کمتر را با دوچرخه طی کنند، گازهای سمی موجود در هوا تا ۴۱ درصد کاهش مییابد. خبر بهتر اینکه اکثر اتومبیلها به مبدل کاتالیزور مجهز هستند. کار مبدل کاتالیزور (خبر خوب) این است که مقدار زیادی از سم مونوکسیدکربن تولیدشده بهوسیلهی اتومبیل را با تبدیل آن (خبر بد) به دیاکسیدکربن از بین میبرد. مونوکسیدکربن یکی از عوامل اصلی شکلگیری اوزون در سطح زمین است. مبدل کاتالیزوری حدود ۹۷ درصد مونواکسیدکربن تولیدشده بهوسیلهی اتومبیل را حذف میکند. هرچند خود مبدل برای فعالیت کامل، باید تا ۴۸۲ درجهی فارنهایت گرم شود. حتی در تگزاس که دمای محیط در طول تابستان به ۲۸۰ درجهی فارنهایت میرسد، مبدل کاتالیروزی به دمای مؤثر در چند مایل ابتدایی مسیر نمیرسد. این بدان معناست که تمامی مسیرهای ۲ مایل یا کمتر، بدون سودبردن از این مبدلها انجام میشود. بنابراین، با حذف یا کاهش چشمگیر سفرهای ۲ مایلی و کمتر از آن، میتوانیم تغییرات عمدهای در کاهش آلودگی ازون ایجاد کنیم و در نتیجه، دوچرخهسواری بهجای رانندگی در مسافتهای کوتاه، یک راه بسیار مؤثر برای کاهش خطر آلایندههاست.
پایان یک میراث
بعد از دو ماه رفتوآمد با دوچرخه تصمیم گرفتم تا ماشینم را تعمیر کنم. تصمیم سختی بود و متوجه شدم باید مبلغی بیش از آنچه فکر میکردم، بپردازم. پس با یک فروشندهی محلی تماس گرفتم تا از هزینهی خرید قطعهی جایگزین باخبر شوم. نتیجهی کمدی داستان من این بود که مکانیک من اشتباه کرده بود؛ ماشینی به خرابی ماشین من، میتواند بازرسی دولتی را رد کند. دلیل نایاببودن قطعه این بود که به هیچ دردی نمیخورد. تصدیق میکنم که خیالم کمی راحت شده بود، ولی نمیتوانم بگویم از مکانیکم راضی بودم؛ من هرگز دوباره به سراغ او نخواهم رفت، اما نه به این دلیل که عصبانیام. بلکه به این دلیل که متوجه شدم چطور دوچرخهسواری برای من کارآیی داشته است. من چند جفت کفش در محل کارم نگه میدارم (کفشهایتان را در کیفتان بگذارید و با دوچرخه به محل کار بروید، تا بفهمید با آن وزن بالایشان ارزش حملکردن ندارند) و یک خوشبوکنندهی بدن، حوله و چند دستمال مرطوب با خود به همراه دارم تا هنگام رسیدن به محل کار، به کمک آنها خودم را تمیز کنم. بزرگترین مشکل، تابستان بهشدت داغ تگزاس بود. با پیداکردن راهحلی برای این مشکل – ترککردن خانه پیش از گرمشدن هوا و برگشتن به سمت خانه هنگام خنکشدن هوا – فهمیدم که رفتوآمد با دوچرخه میتواند فعالیتی روزانه باشد. در نهایت، من و همسرم پروسهی تعمیر اتومبیلم را آغاز کردیم. ما قصد داریم آن را بازرسی کنیم، لاستیک و یدکش را تعمیر کنیم و سپس، آن را بفروشیم. (خداحافظ تندر آبی)
رفتوآمد با دوچرخه از آنچه فکر میکنید بسیار آسانتر است. اگر این کار را حتی در سفرهای کوتاه نزدیک محل زندگیتان انجام دهید، نهتنها سلامتی خود را بهبود میبخشید، بلکه میتوانید به نجات بقیهی انسانها نیز کمک کنید.
دوچرخهسواران جهان، متحد شوید!
[۱] John Richard Harris
[۲] Toyota Prius
SIN | 6, نوامبر, 2016
|
خیلی عالی بود، مخصوصا که قراره یک مقاله در مورد اخلاق زیست محیطی کار بکنم، چقدر میتونم به این ترجمه استناد بکنم، ممنون از ترجمه عالمانه تون و در صورت امکان یک مقاله در مورد گیاه خواری و اخلاق زیست محیطی هم کار بفرمایید، پیروز باشید.
حامد | 9, نوامبر, 2016
|
خیلی وقته ک سایتتون رو دنبال میکنم، جالبه ک با وجود اینکه تبلیغات ندارین اینقد با کیفیت بالا کار میکنید و گرافیک و ترجمتون فوق العادست،خیلی چیزها از سایتتون یاد گرفتم و امیدوارم همیشه موفق باشید