دین اسکات
رئیس برنامهی اخلاق و امور اجتماعی منسفیلد در دانشگاه مونتانا و دانشیار درس اخلاق در دانشکدهی جنگلبانی و حفاظت[۱]
خلاصه: بیشتر مردم ممکن است فکر کنند که سنگنوردی یکی از آزادترین ورزشهاست که در آن سنگنورد میتواند به اختیار خود، در هر زمانی هر جا دوست دارد برود و به هر روشی که دلش میخواهد از کوهی بالا برود. دین اسکات در این مقاله تلاش میکند تا با تحلیل سه مسیر متفاوت که نیازمند سه روش مختلف سنگنوردی هستند و معرفی سه سنگنورد که برای اولین بار آن مسیرها را امتحان کرده و در تثبیت روش خاصشان مؤثر بودهاند، و نیز با کمک فلسفهی نیچه، جان استوارت میل و چالز تیلور، درستی این مطلب را بررسی کند. اولین سنگنورد جان بچر است که تحتتأثیر مفهوم ابرانسان نیچه، هیچ توجهی به ارزشها و سنتهای جامعهی کوهنوردان ندارد. دومین نفر الن واتس، پدیدآورندهی سنگنوردی اسپورت است که روشش در تضاد با سنگنوردی سنتی بچر قرار دارد. او هم تلاش میکند تا فردیتش را حفظ کند اما مطابق با فلسفهی میل، در رابطه با جامعهی سنگنوردان کمی انعطافپذیرتر است و میداند که آنها میتوانند به مشروعیتبخشی روشش کمک کنند. اما در نهایت، این سونی تروتر است که میتواند این دو شیوهی سنتی و مدرن را با هم ترکیب کند. در واقع، هم نیچه و هم میل بر این باورند که جامعه بهنحوی محدودکنندهی انتخابها و آزادی افراد است و جلوی بروز خلاقیت و اصالت آنها را میگیرد. اما سومین سنگنورد یعنی سونی تروتر با چارلز تیلور فیلسوف موافق است که فرد در معاشرت با دیگران است که خود را پیدا میکند و به همیندلیل سنگنوردان در انتخاب مسیر و روش همواره باید علاوه بر حفظ فردیتشان، به جامعهی سنگنوردان و سنتهایش نیز توجه دائمی داشته باشند. در جریان گفتوگو با افراد جامعه، افق اهمیتی شکل میگیرد که نسبت به قلههای مرتفع آن میتوانیم اهمیت و معنای دستاوردهایمان را بسنجیم.
ورزش سنگنوردی مجموعهای از بازیهای غیررسمی است که مرتباً از جهات مختلف در حال گسترش است.[۲] ورزشهایی مانند بولدرینگ[۳] و دیوارهنوردی[۴] زیرمجموعهی این ورزش هستند. در هیچیک از این بازیها، قانونی رسمی وجود ندارد. سنگنوردی برای کسانی جذاب است که از آزادی عمل این ورزش بیقانون خوششان میآید. ایان مک-نات دیویس[۵] مینویسد: «بیشتر سنگنوردان فعالیت ما را ورزشی آزاد قلمداد میکنند. به بیان دیگر، سنگنوردی ورزشی فارغ از قوانین و مقررات است؛ ما آزادیم هرجا، هر زمان و با هر کسی که دوست داریم سنگنوردی کنیم. اما این موضوع کاملاً هم درست نیست.»[۶] با اینکه هیچ قانون رسمیای وجود ندارد، سنگنوردان با امید به حفظ یکپارچگی این ورزش، مدام در حال سروکلهزدن با اخلاقیاتیاند که آزادیشان را محدود میکند. از آن مهمتر، بحثهای اخلاقی نشاندهندهی پرورش آزادی و بیان فردیت سنگنوردان است.
بحثهای اخلاقی، آشکارکنندهی تنش میان آزادی سنگنوردان منفرد در تعریف روش خود، و نیاز جوامع کوهنوردی برای تعیینکردن روشی واحد برای معنادارکردن دستاوردهاست. هدف این مقاله بررسی این تنش است. برای این کار سه صعود بزرگ را تحلیل میکنیم. این سه صعود بهعنوان نمونههای این مسئله در نظر گرفته شدهاند که چگونه سنگنوردان فردیت خود را درون جامعهی کوهنوردی، یعنی مردم، سنتها و فرهنگ آن حفظ میکنند. برای کمک به این تجزیه و تحلیل، از سه فیلسوفی کمک میگیرم که دیدگاههای متفاوتی را دربارهی تنش میان فرد و جامعه ارائه دادهاند.
پیش از شروع بحث دربارهی این سه صعود، میخواهم درک خود را از اخلاقیات در فرهنگ کوهنوردی توضیح دهم. واژهی «اخلاق»[۷] میتواند معانی متفاوتی داشته باشد؛ یکی از کاربردهای آن شناسایی استانداردهای رفتاری و عادات پسندیده و ناپسند است. برای مثال، همانطور که در بسیاری از حرفهها کُدهای اخلاقیای تعریف شده است، برای سنگنوردان نیز دستکم یک کد اخلاقی وجود دارد: سند فدراسیون بینالمللی کوهنوردی[۸] یعنی To Bolt or Not to Be (رول کوبیدن یا نکوبیدن). این سند بیانکنندهی کدی اخلاقی برای بهبود و توسعهی مناطق سنگنوردیست. مثلاً، یکی از استانداردهای اخلاقی در سند، این است که «نباید با رولهای[۹] اضافی انحرافها[۱۰] را (در مسیرهای موجود) از بین برد (سختی انحرافها را نگیرید)»[۱۱]. این استاندارد چیز بدیعی نیست و بیانگر دیدگاه مشترکی در بین اعضای انجمن کوهنوردیست که طی مباحث غیررسمی آشکار شده است. اغلب بهدلیل درگیریهایی که در مناطق سنگنوردیِ محلی پدید میآید، بحث داغی میان سنگنوردان درمیگیرد. مثلاً، سالها پیش وقتی داشتم از مسیری در دیوار شیشهای کارولینای شمالی[۱۲]، که قبلاً بارها از آن صعود کرده بودم، بالا میرفتم متوجه رولی جدید در آن مسیر قدیمی شدم. هزاران نفر بدون حضور آن رول از این مسیر صعود کرده بودند. بعضی از سنگنوردان با اضافهکردنِ یک رول میان شکافها، از لبهی انحراف عبور کرده بودند. در نهایت، انجمن کوهنوردان این رول مزاحم را از میان برداشت. هرکسی که در کارولینای شمالی سنگنوردی کرده باشد، بهسرعت متوجه میشود که انجمن محلی کوهنوردی، بهشدت از اخلاقیات کوهنوردی تاریخی و سنتیاش محافظت میکند.
نکتهی مهمتر این است که منش اخلاقی سنگنوردی دربارهی توصیف محدودیتهای خودخواسته برای ایجاد چالشهاییست که رسیدن به اهداف ارزشمند را میسر میکنند. برای این کار سنگنوردان صفات و فضایل لازم برای رسیدن به این دستاوردهای ارزشمند را شناسایی میکنند. آنها به کمک این مباحث اخلاقی، برای رسیدن به استانداردهای شکلدهندهی شخصیتشان بهعنوان سنگنورد، از آزادیشان استفاده میکنند. کوهنوردان در اقدام خلاقانه و براساس ترجیحات شخصی، کاملاً آزاد نیستند. این خودِ ورزش است که به فضیلتهای ضروری ورزشکاران شکل میدهد. برای مثال، بهدلیل نبود قانون رسمی و داوری در سنگنوردی، سنگنوردان باید از شخصیتهای یکپارچه و صادق برخوردار باشند. بهندرت میتوان سنگنوردی را دید که حتی برای لحظهای کوتاه در صعودش، وسیلهی میانی را بگیرد (تقلب کند). سنگنوردان باید در گزارشِ موفقیتهایشان صادق باشند. علاوه بر این، انواع مختلف سنگنوردی نیازمند فضیلتهای متفاوتی است. مثلاً، در سنگنوردی سنتی (پیمودن کوه از پایین به بالا)[۱۳] نیازمند نوع خاصی از تسلط بر نفس هستیم. این تسلط گرچه به فضیلت اخلاقی شجاعت شبیه است اما با آن فرق دارد. در منش اخلاقی این نوع سنگنوردی، سنگنوردان باید بر ترسشان از سقوط طولانی غلبه کنند. این سنگنوردان منفرد هستند که برای تسلط بر نفس ارزش قائلاند. از طریق گفتوگو با دیگران، جامعه و سنتها، منشی اخلاقی شکل میگیرد که ارزشهایشان را میسازد. سنگنوردان با مشارکت و همفکری در مباحث اخلاقی میتوانند به ارزشهای شکلدهندهی شخصیتشان برسند. ارزشهای فردی، ارزشهای گروهی و اخلاقیات ورزش سنگنوردی دارای تأثیرگذاری متقابل و شکلدهندهی یکدیگر هستند.
اوایل دههی ۹۰ م، در چمنزار تولامن[۱۶] به جمعی از دوستانم برخوردم که برای سنگنوردی آمده بودند. یک روز صبح که داشتیم از صخرهای زیر دیوارهای عمودی عظیم کلاهک مدلیکوت[۱۷] بالا میرفتیم، از بالای سرمان صدای جر و بحث دو سنگنورد آلمانی را شنیدیم. آنها سعی در امتحان مسیر معروف بچر-یرین را داشتند. ما هم برای تماشای ماجرا ایستادیم.
بچر-یرین یکی از عظیمترین دیوارههای سنگنوردی جهان به شمار میرود. مسیری زیبا که در آن رگهای سیاه در وسط دیواری عمودی و تماماً گرانیتی و طلایی، به ارتفاع ۵۰۰ فوت دنبال میشود. بالارفتن از سطح جلوی آن بهدلیل پوشیده بودن از کریستالهایی به اندازهی توپ بیلیارد و تیله غیرممکن است. شهرت جهانی آن مربوط به موقعیت دیدنی، چالشهای تکنیکی و مهمتر از همه آزمون اراده است. بچر-یرین دارای تمام عوامل لازم برای یک صعود عالی است. این دیواره تأکید شدیدی بر تسلط روانی فرد دارد. چالش این مسیر ناشی از فواصل طولانی میانیها در هنگام سنگنوردیهای دشوار است. این فواصل سنگنورد را در معرض سقوط از ارتفاع زیاد و جراحتهای شدید قرار میدهد.
شهرت این مسیر مربوط به جان بچر[۱۸]، گشایشگر آن مسیر است. بچر یکی از بزرگترین کوهنوردان دههی ۷۰ و ۸۰ م بود و متأسفانه بهتازگی بر اثر حادثهی سنگنوردی فوت کرده است. بچر بهدلیل صعود آزاد فردی در مسیرهای دشوار و دفاع از منش اخلاقی کوهنوردیِ سنتی مشهور شده است. کوهنوردی سنتی، مانند نامش، بهمعنای شروع کوهنورد از پایین مسیر و رسیدن به بالای آن است. این روش در تضاد با روش رایج کنونی است. در این روش، سنگنورد مسیر را تمرین کرده است و رولهایی در آن قرار میدهد و از طناب متصل به کارگاه در بالای صخره، آویزان است. بچر بهشدت با این شیوه مخالف بود و آن را روش ترسوها میدانست.[۱۹]
بازگردیم به ماجرای چمنزار تولامن. همانطور که من و دوستانم در حال تماشای سنگنوردی که با احتیاط از دیواره بالا میرفت، متوجه افزایش فاصله میان او و آخرین قطعهی میانی شدیم. او در نهایت پیش از حرکتی دشوار متوقف شد. افتادن از آنجا به معنی سقوط از ارتفاعی بیش از ۸۰ فوت بود. دیدن این پا و آن پا کردن او، حسابی مضطربم کرد. او سعی داشت نتیجهی حرکت دشوارش را پیشبینی و ذهنش را آرام کند. اما بالاخره تصمیم گرفت، با اطمینان خود را به جلو انداخت و طنابش را به رولی وصل کرد. سپس فریادی از سر پیروزی کشید.
بچر با خلق این صعود، بازی خطرناکی را شروع کرد. این بازی برای سنگنوردان زبدهای طراحی شده است که به دنبال چالشاند. اخلاقیات بچر-یرین منعکسکنندهی ارزشهای تعهد و تسلط بر نفس است. میتوان گفت اخلاقیات کوهنوردی بچر تا حدی بیانگر جنبههایی از فلسفهی متفکر آلمانی قرن ۱۹ م، فردریش نیچه[۲۰] است. فلسفهی نیچه نخبهگراست؛ بدون آنکه از این مسئله متأسف باشد. ایدهآل اخلاقی او نیازمند افراد منحصربهفرد قدرتمندیست که با کنارگذاشتن اخلاقیات مرسوم، مجموعهی ارزشهای خود را ایجاد میکنند. نیچه این افراد را ابرانسان[۲۱] مینامد.[۲۲] ابرانسان روح آزادیست که با ایجاد ارزشهای شخصی و متعهدشدن به زندگی مطابق با آنها، تبدیل به فردی قابلاعتماد میشود. هدف زندگی از نظر نیچه، استفاده از آزادی فردی برای تحقق بخشیدن به اهداف خودساخته است. این وظیفهای دشوار و خطرناک است. ابرانسان در جستوجوی آزادی و قدرت، با قربانیقربانیکردن بقای نفس خود، خطرات را میپذیرد. ابرانسان از احساس رشد در قدرتش خوشحال میشود؛ «ارادهی رو به کمال، تلاش برای تمایز».[۲۳]
در دههی ۷۰ م، زمان شکلگیری خردهفرهنگ کوهنوردی یوسمیتی[۲۴]، فلسفهی اگزیستانسیالیستی نیچه در مرکز توجه بود. بیشک این اخلاق فرهنگستیز بر بچر و دوستانش تأثیر گذاشته بود. بچر عضو گروهی از سنگنوردان جوان کالیفرنیا به نام اربابان سنگ[۲۵] بود. اربابان سنگ روحهای آزادهای بودند که ارزشهای قراردادی جامعه را کنار گذاشتند و تنها هدفشان در زندگی، کوهنوردی بود. بااینحال، شاید اخلاقیات کوهنوردی بچر از اربابان سنگ افراطیتر بود. جان لانگ[۲۶] مینویسد: «جان بچر با شور و تلاشی قهرمانانه خود را تبدیل به یکی از بزرگترین چهرههای ورزشهای ماجراجویانه در قرن بیستم کرده است. … همهی ما شانس این را داشتهایم که شاهد رفتن جان به جاهایی باشیم که هیچ سنگنوردی تا به آن زمان نرفته بود. اگر فقط یک نفر برازندهی نام ارباب سنگ باشد آن یک نفر بیشک جان بچر است (این نام را روی پوتینهایش هم نوشته بود).»[۲۷]
بچر حاضر بود بیشاز اینها نیز برای رسیدن به اهداف سنگنوردیاش، خطر کند. بااینحال، این ریسکها کاملاً حسابشده بود. او با انضباطی دقیق و متعهد نسبت به تسلط بر نفسش زندگی میکرد. در این میان متوجه فرد آرمانیِ نیچه شد.
نیچه بر این باور بود که فرد آزاد ارزشی بیش از محافظت از خود، برای تسلط بر نفس قائل است. براساس اخلاقیات کوهنوردی بچر، این ارزشگذاری برای ساختن «چیزی که حقیقتاً از آنِ خودش باشد، یعنی یادبودی از شخصیت منحصربهفردش» ضروری بود.[۲۸] مثلاً آن سنگنورد آلمانی که در چمنزار تولامن دیدیم، در آستانهی سقوط از ارتفاع ۸۰ فوتی بود. درصورت عدم غلبه بر ترس، سقوطی طولانی و آسیبهای احتمالی در انتظارش بود. به احتمال زیاد در آن لحظه موج ترس درونش به او اجازهی تمرکز نمیداد. همهچیز وابسته به غلبه بر این موج ترس و انجام حرکت بود. به گمان من فریاد پیروزی یک کوهنورد، نشانهی شادیِ ناشی از احساس قدرت است.[۲۹] میتوان حدس زد که او بهدلیل ارزش قائل شدن برای احساس قدرت ناشی از تسلط بر خود، این مسیر را برای سنگنوردی انتخاب کرده است.
بااینحال، ارزش ذاتی این مسیر فقط به میزان محدودی دنبالهروی اخلاقیات نیچه است. از نظر نیچه تنشی منفی میان فرد و جامعه وجود دارد. ارزشهای جامعه، محدودکنندهی آزادی افراد بزرگ در تعریفکردن خودشان است. اما در مورد بچر، جامعه نقش مثبتی در جهت ایجاد فضایی برای نشاندادن دستاورد معنادار او، بازی کرد. بنابراین، از یکسو، اخلاقیات بچر-یرین منعکسکنندهی ارزشهای فردی غلبه بر خود و ارادهی معطوف به قدرت هستند؛ و از سوی دیگر، اهمیت بچر-یرین مسلماً نشاندهندهی نهایت منش اخلاقی انجمن کوهنوردی چمنزار تولامن است. بچر با بسیاری از سنگنوردانی در ارتباط بود که مسیرهای دشوار و کمتر محافظتشدهای را پیش روی او نهاده بودند. هرکس که از کلاهکهای جلاخورده و یخی تولامن بالا رفته باشد، میداند که برای صعود از انحرافات ۲۰-۳۰ فوتیِ هویتبخش آن منطقه، احساس قدرت و تسلط بر نفس لازم است.
بنابراین، مسیر بچر- یرین همانقدر که نشانهی روح آزاد طراحش است، بیانکنندهی ارزشهای انجمن کوهنوردی محلی نیز هست. بچر، شخصیت منحصربهفردی بود که استانداردهای تعهد و تسلط بر نفس را فراتر برد. بااینحال، انجمن کوهنوردی تولامن، آن مسیر عظیم را بسیار با اهمیت دانسته و بچر را بهعنوان سنگنوردی صاحب سبک به رسمیت شناختند. بچر به انحرافات خطرناک، یکی از سنتهای تولامن، بُعد جدیدی بخشید، یعنی صعود از سطوح کاملاً عمودی.
To bolt or not to be و جان استورات میل[۳۰]
درست چندسال بعد از طراحی مسیر عظیم بچر، انقلابی در روشهای کوهنوردی آغاز شد. روش جدید به نام «سنگنوردی اسپورت»[۳۱]، دقیقاً در تضاد با سنگنوردی سنتی بود. در سنگنوردی اسپورت، فرایند گشایش مسیرها، از بالای صخره آغاز میشود. سنگنوردان با خیال راحت، خود را به کارگاههایی وصل میکنند و سپس به نرمی فرود میآیند. این روش در اولین معرفی به غیراخلاقی بودن محکوم شد و بحثهای زیادی دربارهی آن درگرفت.
توسعهی اسمیت راک[۳۲] در اورگان[۳۳] شرقی، اولین جرقهی آغازگر انقلاب سنگنوردی اسپورت بود. تصویر روی جلد مجلهی کوهستان[۳۴] از آلن واتس[۳۵] در حال سنگنوردی در چین ریاکشن[۳۶]، توجه بسیاری را به اسمیت راک جلب کرد. در آن عکس دیدنی، واتس در حال صعود از کلاهکی، به لبهی ناهموار و خطرناک آن چنگ انداخته بود. در آن تصویر، سنگهای آتشفشانی قهوهای در برابر آسمان آبی خودنمایی میکردند. سنگنوردان جاهطلب با دیدن این عکس میخواستند آن مسیر را امتحان کنند. وقتی سنگنوردان درجهیک شروع به سفر به سمت اسمیت راک کردند، اخبار این روش جدید چالشبرانگیزِ سنگنوردی بهسرعت پخش شد. سنگنوردان باتوجه به این امکانات تازه، در صخرههای نزدیک به محل سکونتشان به معرفی شیوهی جدید سنگنوردی اسپورت میپرداختند. این معرفی منجر به درگرفتنِ بحثهای داغی در کوهستانهای محلی اطراف کشور شد. در این مناطق، سنگنوردان سنتی، رولهای کارگذاشتهشده توسط سنگنوردان اسپورت را از میان برداشتند. این واکنش خشونتآمیز باعث درگرفتن جدلی تند و خصمانه شد.
«To bolt or not to be» مسیریست که بهطور گستردهای به نشانهی پذیرش سنگنوردی اسپورت در آمریکای شمالی در نظر گرفته میشود. این مسیر از چنان کیفیت بالایی برخوردار است که در طی دو دهه، بزرگترین سنگنوردان دنیا را برای آزمودن مهارتهایشان، بهسوی خود جذب کرده است. این صعود زیبا و دشوار، به سنگنوردی اسپورت مشروعیت بخشید.[۳۷] در واقع، این مسیر دلیل تشویق جامعهی سنگنوردی شکاک و گاه خصمانهی آمریکا به پذیرش سنگنوردی اسپورت بود.
سنگنوردی فرانسوی به نام ژان-بپتیست تریبو[۳۸]، در سال ۱۹۸۶م۱۹۸۶، برای اولینبار از این مسیر عظیم صعود کرد. این مسیر تا آن زمان، دشوارترین و اولین مسیر با درجهی سختی[۳۹] ۵٫۱۴ در آمریکای شمالی بود. این مسیر رؤیای آلن واتس بود. آلن مسیرش را پاکسازی کرده بود و در آن رول گذاشته بود. او همچنین مسیر را نامگذاری کرده بود اما تا سه سال بعد که اولین نفر به آن صعود کرد، از آن بالا نرفته بود.[۴۰] مسیر «To bolt or not to be» از میان سراشیبیای روی فضای پوشیده از توفهای[۴۱] آتشفشانی میگذرد. این مسیر هم از نظر جسمانی و هم از نظر روانی چالشبرانگیز است.[۴۲] از نظر فنی، هر حرکتی در این مسیر، بسیار دشوار است. تا رسیدن به ارتفاع ۱۳۵ فوتی، کوهنورد باید تمام ارادهاش را صرف تمرکز بر اجرای حرکات دشوار کند. اما این مسیر نیاز به نوع دیگری از تسلط بر نفس دارد که با آنچه در مسیر بچر-یرین لازم بود، متفاوت است. برای مثال، درجهی سختی مسیر «To bolt or not to be»، در مقایسه با درجهی سختی ۵٫۱۴c مسیر بچر-یرین، ۵٫۱۴a است؛ اما چنین مقایسهای بیمعناست. امروزه، هر دو مسیر برای کوهنوردانِ زبده، چالشبرانگیز است. رولهای کارگذاشتهی تقریباً نزدیک به هم در مسیرهای سنگنوردی اسپورت، به سنگنوردان اجازه میدهد تا خطرِ افتادن را فراموش کنند و تمام تمرکزشان را بر اجرای حرکات فنی دشوار و پیچیده بگذارند. سنگنوردان وقتی بهطور فزایندهای از لحاظ جسمانی و روانی خسته میشوند، برای اجرای حرکات دنبالهدارِ دقیق، نیاز به تسلط روانی دارند. عظمت مسیر «To bolt or not to be» از نظر کیفی با مسیر بچر-یرین متفاوت است؛ این روش کوهنوردی جدید از دل اخلاقیات متفاوتی زاده شده است، و به فضیلتهای دیگری احتیاج دارد.
برای در نظر گرفتن تنشی که میان فرد و جامعه در مباحث مطرح در سنگنوردی اسپورت وجود دارد، فلسفهی جان استوارت میل[۴۳]، بیشتر از فلسفهی نیچه به ما کمک میکند. شباهتهایی میان میل و نیچه وجود دارد؛ هر دو متفکر، بالاترین اولویت را به آزادی فرد در سازندگی خود اختصاص میدهند که دربرابر دخالت سرکوبکنندهی جامعه قرار دارد. درحالیکه تأکید فلسفهی نیچه بر ارادهی معطوف به قدرت است، تمرکز فلسفهی میل بر اصالت و تنوع است. با اینکه میل فرد را در رقابت با جامعه قرار میدهد، و برای رسیدن فرد به بالاترین درجهی آزادی در ساختن خود استدلال میآورد، آزادی فرد میتواند بهصورت غیرمستقیم به نفع جامعه باشد.
فلسفهی لیبرالِ میل با آنکه فردگرایانه است، فایدههای اجتماعی هم دارد. میل براین باور است که وقتی فردیت سرکوب میشود، جامعه رو به زوال میگذارد، و مردم ناچار به پیروی از یک قالب اجتماعی پیشساخته میشوند. اگر فرد فضایی برای بروز اصالتش نداشته باشد، «زندگی انسانی مانند استخری راکد» و جامعه ویران میشود.[۴۴] هنگامی که فرد دارای اجازهی انتخاب نوع زندگی و شخصیت آیندهاش است، عقل، تخیل و خلاقیتِ او به چالش کشیده میشود. این چالش تواناییهای خام او را پرورش میدهد و باعث رشدش میشود. و این مسئله نهتنها به نفع فرد، بلکه بهطور غیرمستقیم به نفع جامعه نیز هست. میل مینویسد: «با رشد فردیت، هر انسانی نزد خود با ارزشتر، و درنتیجه برای دیگران نیز ارزشمندتر شود.»[۴۵]به همیندلیل، جامعه نباید هیچنوع استاندارد همگانی برای زندگی خوب را به مردم تحمیل کند. شخصِ دنبالهروی سنت، آزاد نیست و هیچگاه رشد نمیکند. افراد وقتی آزادند که زندگی خوب را آنگونه که خود میبینند دنبال کنند. بهعلاوه، مردم در این پیگیری، نیازی به توجیه شیوهی زندگیشان و یا مشروعیتبخشیدن به آن توسط جامعه ندارند. خودسازی شخصی بهدلیل منجرشدن به رشد شخصی فرد، بهخودیِ خود توجیهپذیر است.
هویت و فرهنگ بیقاعدهی ورزشهای کوهنوردی، بهدلیل ایجاد فرصتِ پرورش فردیت، برای افراد بسیاری جذاب است. سنگنوردی، فعالیتی خلاقانه و دشوار است که میتواند به تحقق نوعِ خوشبختیِ مدنظر میل بیانجامد. انسانها باید با بهکارگیری عقل عملیشان، برای زندگی خود هدف تعیین کنند و راه رسیدن به آن را بیابند. سنگنوردی میتواند روشی برای انجام این کارها و به چالش کشیدن ظرفیتهای خام مردم باشد. ایجاد مسیرهای عظیمی چون «To bolt or not to be» و یا بچر-یرین، بیانگر خلاقیت، اصالت و فردیت است. علاوهبراین، تفاوت میان آنها، نشاندهندهی جذابیت مسیرهای مختلف برای سنگنوردان است. همهی ما از نقاط قوت و تواناییهای متفاوتی بهرهمندیم. آزادی در کوهنوردی باید به انسانهای مختلف، آزادی عمل دهد؛ همانطور که این کار را انجام نیز میدهد. براساس اسناد اخلاقی فدراسیون بینالمللی کوهنوردی، «چندگانگی بازیهای سنگنوردی مطلوب است و از این چندگانگی بهعنوان نشانهی مشروعیت ترجیحات فردی استقبال میشود». برخی از سنگنوردان قرار گرفتن در معرض خطر را دوست دارند، برخی از چالشهای تکنیکی لذت میبرند و بعضی طرفدار هردو هستند. سنگنوردانی که روش سنتی را انتخاب میکنند، از تسلط بر نفس در ارتباط با خطرات، لذت میبرند. سنگنوردانی که سنگنوردی اسپورت را انتخاب میکنند، از تسلط بر نفس مبتنی بر چالشهای تکنیکی لذت میبرند.
فلسفهی میل با تأکید بر فردگرایی و آزادی، بهدلیل افزایش تنوع تجارب سنگنوردی از نوآوریِ واتس استقبال میکند. واتس از دخالتهای جوامع کوهنوردی انتقاد میکند. شایان توجه است که انجمن کوهنوردی یوسمیتی در دههی ۸۰ م، بههیچوجه اجازهی گسترش سنگنوردی اسپورت در کالیفرنیا را نمیداد. درواقع، واتس بهدلیل خصومت مردم آن محل نسبت به او، دیگر در درهی آن منطقه سنگنوردی نکرد. از آنجاییکه واتس در اسمیت راکِ تقریباً گمنام، سنگنوردی میکرد، آزاد بود تا روشهای مختلف را تجربه کند. واتس و دوستانش، انجمن محلی کوهنوردی در اورگان شرقی را تشکیل دادند و کمابیش پاسخگوی یکدیگر بودند. واتس آزادانه اصالتش را به کار گرفته بود. او برای این کار، بهنحوی به ورزشهای کوهنوردی تنوع بخشید که باعث شد کل انجمن کوهنوردی از آن سود ببرد. با ابداع سنگنوردی اسپورت، نهتنها تواناییهای جسمانی و فنی سنگنوردان رشد کرد، بلکه بر تعداد سنگنوردان نیز اضافه شد.
با وجود این، اخلاقیات میل دربارهی رابطهی فرد و جامعه محدود است. مانند نیچه، میل نیز اعتقاد دارد که تنش میان فرد و جامعه تنشی منفی است. از نظر میل، دخالتهای جامعه بهخاطر جلوگیری از تجربههای ممکن در زندگی، آزادی و رشد فردی مردم را محدود میکند. با اینکه این اتفاق واقعاً میافتد و میل حق دارد تا با آن مخالف باشد، جامعه هم نقش مثبتی در مشروعیتبخشیدن به تجارب فردی ایفا میکند. اگر روشهای جدید زندگی خواهان تعالی بخشیدن به بیانات شخصی هستند، باید مورد تأیید دیگران قرار گیرند. برای مثال، برای نشاندادن اهمیت سنگنوردی اسپورت، اینکه واتس آن را بیانی رضایتبخش از اصالت خود بداند بهتنهایی کافی نیست. درنهایت، انجمن بزرگتر و شکاک سنگنوردیست که باید این شیوه را ارزشمند قلمداد کند.
«To bolt or not to be» استدلال قانعکنندهای برای سنگنوردی اسپورت بود، چراکه درحالیکه نیاز به تسلط بر نفس و فضیلت را در مسیری جدید به جلو میراند، از معیار یک صعود خوب نیز برخوردار بود. اما برای پذیرش آن بهعنوان یک صعود خوب و دستاوردی ارزشمند، باید احترام جامعهی کوهنوردی را نیز کسب کند. افزون بر این، مشروعیت سنگنوردی اسپورت، هویت این ورزش و در نتیجه شخصیت سنگنوردان را تغییر داده است. هرکس که ماهها برای انجام یک پروژهی سنگنوردی تلاش کرده باشد، میداند که برای فراتر رفتن از تواناییهایش نیاز به شکیبایی، انضباط و تلاش مداوم ذهنی و جسمانی دارد. سنگنوردی اسپورت تسلط فیزیکی و تکنیکی فرد را تا حد رسیدن به استانداردهای دستنیافتنی در سنگنوردی سنتی، بالا میبرد.[۴۶]
اخلاقیات نیچه و میل، بینشی دربارهی آزادی و فردگرایی ارائه میکنند که میتواند به نوردی مربوط باشد. کوهنوردی رنگوبویی از مفاهیم تسلط بر نفس و ارادهی معطوف به قدرت نیچه را دارد، و مانند میل بر اصالت، تنوع و کثرتگرایی تأکید میکند. با این حال، فلسفهی هر دو، به دلیل آنکه نقش جامعه و سنتهایش را منفی میدانند محدود است. برای مثال، دیدیم که هم در بچر-یرین و هم در «To bolt or not to be»، جامعه و سنتهایش با فراهم کردن بافتی معنادار برای کوهنوردی و مشروعیتبخشیدن به این دستاوردهای فردی، نقشی مثبت دارند.
قطعهی پایانی: تیلور[۴۷] و پث[۴۸]
تابستان سال ۲۰۰۷ م، با یکی از دوستانم برای سنگنوردی به دریاچهی لویز[۴۹] در پارک ملی بنف[۵۰] رفتیم. درست کنار جایی که ما مشغول بالارفتن از آن بودیم، متوجه طنابی شدیم که از قرقرهی بزرگی به پایین انداخته شده بود. صخره از جنس سنگ کوارتزیت سفید مایل به خاکستری و پوشیده از رگههای سیاه و طلایی بود و بهصورت عمودی از بالا به پایین آمده بود. میتوانستیم قطعههای میانی را ببینیم که بهصورت افقی در چند شکاف روی دیوار در فاصلهی بسیار دور از هم قرار گرفته بودند. هردوی ما از دیدن سنگنوردی بلندپرواز که در تلاش برای صعود از آنجا بود، شگفتزده شده بودیم. بعداً فهمیدیم که آن مسیر، پث[۵۱] و آن سنگنورد، سونی تروتر[۵۲] نام دارند. امروزه تروتر بزرگترین سنگنورد جوان دنیاست. کمی بعد، در همان روز، تروتر از آن مسیر صعود کرد.
تروتر جوانِ بااستعدادیست که همراه با چندتن از سنگنوردان دیگر، در حال پیش بردن شیوهی جدیدی در سنگنوردی هستند. این شیوه ترکیبی از جنبههای سنگنوردی سنتی و سنگنوردی اسپورت است. سنگنورد در این شیوهی نو درست مثل سنگنوردی اسپورت، با آغاز به تمرین صعود، از بالا شروع میکند اما بدون استفاده از رولها و فقط با استفاده از ترایکم و کِیل کارشده در شکافها برای حمایت، صعود خود را انجام میدهد. پث، ترکیبی از دو شیوهی سنگنوردی و یا دو سنت است. بنابراین دو نوع تسلط ذاتیِ لازم برای «To bolt or not to be» و بچر-یرین را با هم ادغام میکند. سنگنورد باید در حین انجام حرکتهای دنبالهدار فنی و جسمانیِ لازم و موجود در ورزش سنگنوردی، بر ترس افتادن از ارتفاع بسیار بلند غلبه کند. با این حال، تنشی در این میان وجود دارد.[۵۳]
مسیر پث با طنابی متصل به بالا و مجموعهای گسترده از حرکات در حالت معلق آغاز میشود. ازاینرو، نیازهای اخلاقی روش سنتی را به خطر میاندازد. علاوهبر این، مسیری که تیلور از آن استفاده کرد و رولهایش را درآورد، مسیر سنگنوردیِ صعودنشدهای بود. اجازه گرفتن تروتر از سنگنوردی که آن خط را مجهز کرده بود، سبب بروز مجادلاتی شد. با اینحال، در مجموع این تنشها خلاقانه و مثبت بودند. بسیار محتمل است که پث تبدیل به مسیر عظیمی شود، همانطور که تا به حال بسیاری از سنگنوردان بزرگ در آمریکای شمالی برای آزمودن خود به دریاچهی لویز سفر کردهاند. علاوه بر این، دلیل توانایی تروتر در ایجاد مسیر پث، تأثیرگیری او از هر دو روش سنگنوردی مدرن و سنتی بود.
فیلسوف کانادایی، چارلز تیلور[۵۴]، میتواند با در نظر گرفتن نقشی مثبت برای جامعه، در فراهمکردن دیدگاه کاملتری دربارهی تنش میان فرد و جامعه، کمک بیشتری به ما بکند.[۵۵] براساس نظر تیلور، فردگرایی نیچه و میل میتواند منجر به شکل بسیار ناچیز و بیاهمیتی از زندگی و بهوجود آمدن افرادِ سراپا درخودفرورفته، شود. جامعه، گاهی در جهت درست و گاهی در جهت نادرست، نقشی اساسی در فرایند ساخت شخصیت افراد بازی میکند. تیلور تأیید میکند که ما باید در انتخاب نوع روش زندگیمان آزاد باشیم. اما این تصمیمات باید در جریان گفتوگو با دیگران گرفته شود. شخصیتی که برای خود انتخاب میکنیم، در نتیجهی معاشرت با دیگران شکل میگیرد. در این گفتمان، منظور از دیگران افراد بااهمیت، جامعه، فرهنگ و سنتهاییاند که زندگی ما در آن شکل میگیرد. تیلور این مسئله را افق اهمیت مینامد. اگر هریک از انتخابهای درونی و شخصی ما بهخوبیِ هر انتخاب دیگری باشد، در سطحی یکنواخت گم میشویم. چطور بدون هیچ نشانهای بدانیم با آزادیمان باید کدام مسیر را انتخاب و دنبال کنیم؟ افق اهمیت از نشانههایی تشکیل شده است که در طی گفتوگو، بامعنا بودنشان آشکار میشود. علاوهبر این، دیگران صرفاً بهدلیل انتخابهای شخصی ما، از نظر اخلاقی ملزم به پذیرش آنها نیستند. بلکه میتوانند و باید از ما بخواهند تا انتخابهایمان را توجیه کنیم و دلیل اهمیتشان را توضیح دهیم.
پث، میتواند تبدیل به مسیر عظیمی شود؛ مسیری بسیار زیبا که از چالشهای فنی بزرگی برخوردار است. این مسیر به انواع مختلفِ تسلط نیاز دارد، و تمام این ویژگیها را در بالاترین سطح داراست. با اینحال، سنگنوردان مجبور به پذیرش مسیر تروتر نیستند. دلیل این امر بهسادگی این است که این مسیر نشانهی آزادی او از فردیت است. پث، به جامعه نشان میدهد که برای بامعنا بودنِ چیزی، باید بتوان شایستگی آن را نیز توجیه کرد. افزون بر این، میتوان اهمیت دستاورد تروتر در پث را با صعودهای عظیم دیگر مثل جسارت مسیر بچر-یرین و یا دشواریهای تکنیکی «To bolt or not to be» مقایسه کرد. بهعلاوه، در معنایی دور از ذهن، تروتر هنگام گشایش مسیر پث، با واتس و بچر در ارتباط بود. این سنگنوردان و صعودهای عظیمشان افق اهمیتی را میسازند که از طریق آن میتوانیم محلی بامعنی برای پث و دستاوردهای شخصیمان بهعنوان یک سنگنورد پیدا کنیم.
بچر-یرین، «To bolt or not to be»، و (احتمالاً) پث، نشانههاییاند که سنگنوردان به کمک آنها مسیرشان را پیدا میکنند. صعودهای قابلتوجه و سنگنوردانی که آن صعودها را انجام میدهند، جهتگیریهایی را فراهم میکنند که براساس آنها ارزشمندی این دستاوردها، کمارزشی و یا بیارزشی برخی دیگر، تعیین میشود.[۵۶] صعودها و سنگنوردان بزرگ، قلههایی در افقاند که سنگنوردان، تعالی را نسبت به آنها میسنجند. این نشانهها در طول زمان، در اثر گفتوگوی سنگنوردان با هم، اهمیت مییابند. بهعلاوه، این گفتوگو، در بافت فرهنگ و سنت شکل میگیرد. در اصل، سنگنوردان دربارهی نوع محدودیتهای خودخواستهای که صعودهای بزرگ را رقم زدهاند و اساس قوانین و اخلاقیات ورزشهای سنگنوردی را تشکیل میدهند، بحث میکنند. این موضوعات به نوبهی خود، تعریفکنندهی ویژگیهای شخصیتی و فضایلی لازم برای یک سنگنورد هستند. با شرکت در بحثهای اخلاقی، سنگنوردان میتوانند آزادانه انتخاب کنند که میخواهند چه نوع سنگنوردی باشند.
تروتر در وبلاگش دربارهی جنجال پث مینویسد: «سنگنوردی برای من یعنی آزادی، آزادی در حرکت، آزادی در فکرکردن، آزادی در سفر، آزادی در کشف.»[۵۷] نقل قول ایان مکنات-دیویس را به خاطر بیاورید که میگفت: «بیشتر سنگنوردان فعالیت ما را ورزشی آزاد قلمداد میکنند. به زبان دیگر، سنگنوردی ورزشی فارغ از قوانین و مقررات است. اما این مسئله کاملاً هم درست نیست.» در سنگنوردی، آزادی در چارچوب جامعهی کوهنوردی و سنتهایش، یعنی افق اهمیت آن به وجود میآید. یکی از راههای ایجاد حس آزادی در سنگنوردان، گفتوگو با دیگران دربارهی اهمیت صعودهای عظیم و معنای فضیلت و معنای تسلط نزد سنگنوردان است. مباحث اخلاقی نشانهی آزادی و فردیت سنگنوردان است، اما باید اضافه کنیم که این آزادی و فردگرایی فقط در افق اهمیتی که جامعهی کوهنوردان، مردم، سنتها و فرهنگش فراهم میکنند، آشکار میشود.
پانویسها:
[۱] Dane Scott
[۲] Lito Tejada-Flores, “Alpinism as Humanism, Second Thoughts on Climbing Games,” available online at www.alpenglow.org/themes/alpinism– as–humanism/index.html (accessed November 30, 2009)
[۳] Bouldering
[۴] big-wall climbing
[۵] Ian McNaught-Davis
[۶] International Mountaineering and Climbing Federation, “To Bolt or Not to Be,” online at www.theuiaa.org/commissions_mountaineering.html (accessed January 7, 2010)
[۷] ethics
[۸] International Climbing and Mountaineering Federation
[۹] Bolt(رول): به گیرههایی گفته میشود که به صخره متصل میشوند تا ابزار به آن وصل شود.
[۱۰] Runout (انحراف): به فاصلهی بین دو نقطه حفاظت، فاصلهی میان کوهنورد و آخرین قطعهی حفاظت و یا فاصلهی مجاز برای سقوط از آخرین قطعهی حفاظت گفته میشود.
[۱۱] Ian McNaught-Davis, “Foreword,” “To Bolt or Not to Be.”
[۱۲] North Carolina’s Looking Glass Wall
[۱۳] ground-up face climbing
[۱۴] Nietzsche
[۱۵] Bachar-Yerian
[۱۶] Tuolumne
[۱۷]Medlicott Dome
[۱۸] John Bachar
[۱۹] Duane Raleigh, “Being John Bachar,” Rock and Ice 166 (March 2008)
[۲۰] Frederick Nietzsche
[۲۱] Übermench – Overman
[۲۲] Frederick Nietzsche, Thus Spoke Zarathustra, in The Portable Nietzsche, ed. and trans. Walter Kaufman (New York: Viking Penguin, 1982)
[۲۳] L. Nathan Oaklander, Existential Philosophy (Englewood Cliffs: Prentice- Hall, 1992)
[۲۴] Yosemite climbing subculture
[۲۵] Stonemasters
[۲۶] John Long
[۲۷] John Long, “A Short History of the Stonemasters,” onolne at www.stone mastergear.com (accessed December 23, 2009)
[۲۸] Oaklander, Existential Philosophy, p. 99
[۲۹] Frederick Nietzsche, The Will to Power, trans. Walter Kaufman and R. J. Hollingdale (New York: Random House, 1966)
[۳۰] John Stuart Mill
[۳۱] sport climbing
[۳۲] Smith Rock
[۳۳] Oregon
[۳۴] Mountain
[۳۵] Alan Watts
[۳۶] Chain Reaction
[۳۷] Alan Watts, Climbers Guide to Smith Rock (Evergreen: Chockstone Press, 1992)
[۳۸] Jean-Baptiste Tribout
[۳۹] درجه سختی تعریفیست که ورزشکاران صعودهای ورزشی به مسیرهای صعود رشتههای کوهنوردی، سنگنوردی و یخنوردی اطلاق میکنند که به طور اجمالی نمایانگر میزان دشواری مسیر و زمان مورد نیاز برای عبور از آن مسیر بهخصوص است. هر کدام از شاخههای صعودهای ورزشی سیستم درجهبندی مخصوص خود را دارند که در آن رشته خاص قابل ارائه است. در این میان برخی کشورها سیستمهای درجهبندی خود را تعریف و معرفی کردهاند که اغلب آنها در همان کشور کاربرد دارد. سیستم درجهبندی یوسیمیتی پرکاربردترین سیستم درجهبندی در سرتاسر دنیاست که درایران نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
[۴۰] Nicholas Hobley, “Alan Watts Climbing Interview,” online at www.planetmountain.com (accessed December 23, 2009)
یک نوع سنگ متشکل از خاکستر آتشفشانیست که در هنگام انفجار آتشفشانی از زمین خارج میشود. [۴۱]
[۴۲] Route description, “To Bolt or Not to Be,” online at www.mountainproject.com (accessed December 30, 2009)
[۴۳] John Stuart Mill
[۴۴] John Stuart Mill, On Liberty and Utilitarianism (New York: Bantam, 1993), p. 74
[۴۵] Ibid, p. 72
[۴۶] For example, Bachar noted that he could not find a climb harder than 5.12 that could be put up adhering to strict ground-up style, even though he had free soled 5.13. See Henry Barber, “Widsom,” Rock and Ice 181 (October 2009): 61.
[۴۷] Taylor
[۴۸] Path
[۴۹] Lake Louise
[۵۰] Banff National Park
[۵۱] The Path
[۵۲] Sonnie Trotter
[۵۳] For a nice discussion of these tensions, see Andrew Bisharat, “To Boldly Go ‘Sprad’ Climbing,” Rock and Ice 178 (June 2009): 36
[۵۴] Charles Taylor
[۵۵] Charles Taylor, The Ethics of Authenticity (Cambridge, MA: Harvard University Press, 1991)
[۵۶] Charles Taylor, The Ethics of Authenticity (Cambridge, MA: Harvard University Press, 1991), p.38
[۵۷] Sonnie Trotter, blog entry, “It’s Right to be Wrong,” September 25, 2009, at www.sonnietrotter.com (accessed December 27, 2009)
Mohammad Miri | ۱۱, آذر, ۱۳۹۵
|
قطعا مترجم این متن کمترین آشنایی به اصطلاحات سنگنوردی نداشته و متن به این خوبی کاملا حیف شده…